آفتابنیوز : آفتاب: آیت الله هاشمی رفسنجانی در بیان ناگفته هایی از روش زندگی شخصی خود گفت: بعضی ها آنچه را هستند نشان نمی دهند ولی من ذاتاً از اینکار متنفرم، آنچه را که هستم، نشان می دهم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی، گزیده پاسخ های ایشان در سال ۸۲ به کیهان در همین ارتباط بدین شرح است :
زندگی من بی رفاه نیست ولی به اندازه کفایت. پدر من در روستایی که زندگی می کردیم، جزو همین تیپ بود. کشاورزبود و مقداری کمتر از یک دهم روستا را داشت و زندگی نسبتاً معمولی . من همین رویه را حفظ کردم. هر چه هزینه من بیشتر می شد، کاسبی و کار می کردم که بتوانم کفاف و عفاف داشته باشم . تفاوتی با بعضی از طلبه ها داشتم و آن اینکه من از ریا، تظاهر و زهد فروشی ذاتاً متنفر هستم . آنچه را که هستم ، نشان می دهم.بعضی ها را می دانم و بعضی ها را نمی دانم. من خیلی ها را می شناسم و بعضی ها آنچه را که واقعیتشان هست نشان نمی دهد.غیر روحانی هم همینطور است. زهد فروشی را بد و گناه می دانم و آن را اسلامی نمی دانم . آنچه که هستم ، شفاف است.
قبل از انقلاب، اواخر که ممنوع المنبر شدم ، کاسبی می کردم و در کار زمین و ساختمان بودم و درآمد زیاد شده بود و وضع بهتری داشتم. ولی زندگی من همان بود. تغییری در زندگی ندادم. امروز بعد از اینکه 25 سال گذشته و رئیس جمهور و رئیس مجلس هم بودم و همه هم خیال می کنند، دست من در همه کشور باز است ، هنوز زندگی شخصی و خانوادگی ام در همان سطحی است که از قم شروع کردم و می خواستم داشته باشم . زمانی نتوانستم و زمانی هم که توانستم ، همان سطح را حفظ کردم. با اسراف و تبذیر مخالف هستم و گناه می دانم و با زهد فروشی و ریا کاری هم به شدت مخالفم . نعمت های خداوند را در حد نیاز دارم و اهل ریاضت هم نیستم.
در مورد قم، من وقتی وارد کار ساختمان و زمین شدم، مقداری زمین با قیمت متری یک یا دو تومان در بیرون شهر خریدم. اینها را کم کم خیابان بندی کردند و بعد گران تر شد که یک مقدار را فروختم وآن را آباد کردم. مقداری را برای خودش مصرف کرده بودم. چند سال هم در زندان بودم و اینها یک مقدار مصرف شد. وقتی که از زندان آزاد شدم، مقداری را مجانی به طلبه های نیازمند دادم. عده زیادی از طلبه ها از این زمین گرفتند به هر فرزندم پنج قطعه دویست یا سیصد متری دادم که برای خودشان کار کنند. بچه ها هم کم کم فروختند و هزینه زندگی و ساخت منزل کردند. در تهران و کرج هم مستغلات داشتم ، آن را هم فروختم و خرج کردم . زمین های مان را هم به تدریج فروختیم و برای بچه ها خانه ساختم. ولی سطح معاش رانگه داشتیم. بعد از انقلاب هم کاسبی نکردم . بنابراین از لحاظ دارایی، در حد متوسط است و همین است که من می گویم.در این زمان هر انسانی خانه، تلفن ، ماشین، شغل و هزینه های زندگی و تحصیل فرزندان را می خواهد که متوسط زندگی است و من این گونه هستم. من نمی خواهم روی افراد حرف بزنم. سطح زندگی امثال ما تقریبا مثل هم بود. دوستانی که با هم مبارزه می کردیم ، خانه ها، رفت و آمدها ، لباس و هر چه داشتم، شبیه هم بود .
زهد فروش به آنهایی می گویم که امکانات دارند و مخفی می کنند و خودشان می توانند در سطح متوسط حضور داشته باشند و از لحاظ تظاهر اینها را در سطح پایین نشان می دهند. من اینها را قبول ندارم و می گویم اینها زهد فروشی است. به قصد این که خودشان را آن گونه نشان بدهند. امکانات خود را پنهان می کنند. حالا بعضی ها ندارند و اگر نداشته باشند، دیگر زهد فروشی نیست و بعضی ها نمی خواهند داشته باشند که آن زهد است و نه زهد فروشی .
ما رفت و آمدهای حکومتی را به منزل نمی بریم. در حد فامیل و آشنایان است و این حد را تحمل می کنند . هفته ای یکی دو بار کارگر می آورند و خانه را تمیز می کنند. ولی زندگی خودمان را در همان حد نگه داشتیم و می خواهیم این گونه باشد. عقیده ما همین است. فکر می کنیم ، این شیوه اسلامی است. طبق قانون اساسی رئیس جمهور وقتی که شروع می کند و وقتی که می رود، باید دارایی های خودش و فرزندان و همسرش را به قوه قضاییه بدهند . من همه را دادم . آقای یزدی آخرین بار بررسی کردند و دیدند کم شده است. اعلان هم کردند و دلیلش هم اینهاست.
یک چیز دیگر بگویم که تاریخی است ؛ اختلاف ما با منافقین پیش از انقلاب شروع شد. وقتی کمک هایم را از منافقین قطع کردم، آنها این اتهام را به من زدند که هاشمی حالت اشرافی و سرمایه داری دارد. چون من به آنها پول می دادم و بعدا قطع کردم . اول انقلاب وقتی که خواستم به دانشگاه تبریز بروم و سخنرانی کنم، منافقین و چریک ها جمع شدند. من وارد دانشگاه که شدم ، دیدم در همه خیابان تابلو و پلاکارد زدند که هاشمی با سیصد چاه عمیق آمد! ، لیستی نجومی از ثروت را به پای من نوشته ودر دانشگاه زده بودند. ما هیچ وقت از این حرف ها دفاع نکردیم.