آفتابنیوز : آفتاب: محمد عطریانفر در مصاحبه ای مفصل به روزنامه شرق گفت:
*مرحوم آقاي حلبي موسس و رييس انجمن، در جامعه مذهبي سنتي، شخص متنفذ و سخنران قهاري بودند. نوار صحبتهاي ايشان هنوز هم گيرا و جذاب است. قدرت نفوذ کلامي بالايي داشت و همين باعث ميشد که افراد مذهبي، جذب انجمن شوند.
* رويکرد مبارزاتي امام راحل و فعاليتهاي انجمن اگر باهم تعارضي پيدا نميکرد، انجمن هم چندان مورد اعتراض يا نقد مبارزان قرار نميگرفت اما در نقاطي از روند تاريخ حيات سياسي روزگار، ايندو باهم دچار تعارض شدند.
*بهنظر ميرسد در بدو تشکيل انجمن حجتيه، رژيم شاه ابتدا با ابهام مواجه بوده است. عليالاصول رژيمي که با فعاليتهاي مذهبي چندان ميانهاي نداشت بايد در برابر انجمن نيز موضع ميگرفت. بهويژه که برخي افراد منسوب به بهاييت هم در ارکان رژيم حضور داشتند و هدف اصلي «انجمن حجتیه» هم مبارزه با بهاييت بود. بر اين اساس نبايد حکومت وقت، مويد انجمن ميبوده و منطقا بايد متعرض آن ميشده است. اما قيام 15خرداد و نهضت حضرت امام به حدي رژيم را منفعل کرده بود که نهتنها در برابر انجمن موضع نگرفت که بعضا در مقاطعي نيز نگاه همراهانهاي با آن داشته است.
*برخي شخصيتهاي سياسي کشور که زماني عضو فعال انجمن بودهاند بارها نقل کردهاند که در فلان برخورد يا بازداشت، ساواک آنها را با اين پرسش روبهرو ميکرد که چرا از انجمن جدا شده و به اردوگاه امام رفتهاند. بعضا ساواک آنها را تشويق به بازگشت به انجمن ميکرده.
* در مسير انقلابي که حضرت امام از سال 42 با يک ايده کاملا روشن از دل حوزههاي ديني و با تکيه بر نيروهاي جوان متدين جامعه دنبال ميکردند، به موازات آن حرکتي حول محور منويات مرحوم آقاي حلبي شکل گرفته بود، در مقاطعي از سوي رهبران انجمن اظهارات و توصيههايي به اعضا ميشده که در تقابل با جريان انقلاب تفسير و معنا ميشد. از مرحوم حلبي عباراتي با رويکرد مخالف شنيده شده است.
*نقل شده که بزرگان انجمن در محافل خصوصي، جوانان را از حرکت در مسير امام بازميداشتند. خب طبيعي بود که اين دو جريان مقابل هم موضع ميگرفت. اگر مرحوم آقاي حلبي با ديدگاه امام در امر مبارزه به مخالفت برنميخاست و صرفا در همان مسير اصلي خود به حرکت اثباتي- ترويجي مباني مکتب انتظار، بسنده ميکردند، ميتوانستند بدون مانع از سوي انقلابيون به کار خود ادامه دهند؛ همانطور که بعد از انقلاب، سياستهاي اتخاذشده توسط ايشان و ديگر همفکران بهگونهاي بوده که تسامحا يک گام عقبنشيني کردهاند و به همين علت هم حيات ترويجي- تبليغيشان تضمين شده است. ما الان شخصيتهاي زيادي داريم که به انجمن تعلق فکري و روحي دارند و کسي هم متعرض آنان نميشود.
*کساني را که در انجمن مسبوق به سابقه فعاليت بوده اما در شرايطي رويکرد و نگاهشان عوض شده و همراه انقلاب شدهاند، نبايد شماتت کرد. بايد حسننيت داشت. شايد برخي بگويند اين تعارضاتي که بين جبهه مبارزان خط امام و جريان «انجمن حجتیه» پيش آمده، ناشي از اين است که انقلابيون بعد از انقلاب، احتمالا متعرض انجمن شدهاند. اين مساله تا حدي بعد از انقلاب رخ داده اما قبل از انقلاب نهتنها اينطور نبود بلکه معکوس بود. جريان نهضت امام مزاحمتي براي انجمن ايجاد نميکرد بلکه انجمن بنا بر برخي موضعگيريها و رويکردهايي که داشته، تنه به تنه انقلابيون ميزده و رويکردش نوعي مقابله در برابر جريان انقلاب بود و چون ساواک هم قصد نابودي نهضت امام را داشت، قهرا موضعي همسو با انجمن گرفته است.
من فکر ميکنم بايد بين نوع رابطه انجمن و نيروهاي انقلابي قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، تفاوت قايل بود و دو تحليل ارايه کرد. وقتي حضرت امام به هر علت يا تشخيصي که خيلي از واقعيت هم دور نبود در صحبتي به صورت تلويحي بحثي را مطرح ميکنند که نشانهها به سمت «انجمن حجتیه» ميرود و نيروهاي شاخص انجمن با اين پيام، مسوولانه برخورد ميکنند اين رويکرد را بايد پسنديد، چراکه اگر جز اين بود دامنه تنش و احيانا خشونت در دو جبهه نيروهاي مبارز و جامعه سنتي توسعه مييافت. اين موضع مسوولانه که شخصيتهاي تراز اول انجمن و آقاي حلبي گرفتند و در قالب يک نامه منتشر و در نهايت به صدور يک بيانيه که بر توقف فعاليت دلالت داشت، منجر شد، اين اقدام، قابل تقدير است.
* نقل قولهايي که از امام شده که اشاره کردهاند به اعضای انجمن پستهاي کليدي ندهيد مستند نيست اما در اين سالها نيز ما نديديم شخصيتهاي کليدي انجمن پستهاي حساس داشته باشند. شايد باشند افرادي که سابقه فعاليت داشتهاند اما در مقطعي از انجمن جدا شده و به انقلاب پيوستهاند. مثل آقاي طيب، مرحوم آقاي پرورش و...
*همان دوران قبل از تعطيلي انجمن دو نوع برخورد را شاهديم؛ يکي آيتالله جنتي که در خطبههاي نماز جمعه بهشدت معترض آنها ميشود و درباره اينکه برخي اعضای انجمن در برخي نهادهاي اطلاعاتي نفوذ کرده و اطلاعات را به ارگانهاي همکار مثل سپاه نميدهند، صحبت ميکند؛ از آنسو اما آيتالله خزعلي ميگويد که ما تحقيق کردهايم و اينها با انقلاب همراه هستند و انحراف در آنها مشاهده نميشود .
*فرمايشات آقاي جنتي در نمازهاي جمعه؛ چندان ملاک داوري نيست.گرچه در این خصوص اصالتا ايشان مواضع نرمي در ارتباط با انجمن داشته و دارند. ما از ايشان اتفاقا درخصوص انجمن شاهد اظهارنظرهاي متفاوت هستيم. نامهاي در سوابق موجود است که به امضاي تعدادي از چهرههاي محترم، آقاي خزعلي، آقاي جنتي، مرحوم آقاي سيدحسن طاهري و آقاي اماميکاشاني رسيده است. اين نامه که در سالهاي اول انقلاب صادر شده است مضاميني در دفاع از اعضاي «انجمن حجتیه» دارد و برخي تندرويهاي صورتگرفته در حق آنها را محکوم و توصيه کرده است بايد حرمت افراد رعايت شود و گفته شده که اعضا به انقلاب دلبستگي دارند. مطمئنم نام اين چهارنفر پاي اين نامه آمده است. جناب آقاي خزعلي به اين معروفند که بعد از انقلاب چندان مقابله با انجمن نداشتهاند اما از قضا قبل از انقلاب ايشان از شخصيتهاي سياسي و مبارز عليه شاه بودند که نسبت به عملکرد انجمن موضع داشتند.
* در دولت موقت، آقاي دکتر يزدي وزير مشاور در امور انقلاب بودند. ساواک و مرکز اطلاعات آن در ذيل مسووليت ايشان قرار داشت. به قرائني، ايشان فردي به نام آقاي فياض را سرپرست مرکز اسناد کردند، ايشان جزو نيروهاي انجمن بودند و ناشناخته هم نبودند. آقاي فياض هم زماني مسوول تشريفات رياستجمهوري وقت شدند.
* مواقعي بوده است که از ناحيه چهرههاي انجمن تصميمات غيرقابل دفاعي گرفته شده که منشا گلايه و نقد انقلابيون بود. مثل قضيه جشن 15شعبان سال 57 که حضرت امام گفتند امسال عيد نداريم. اما انجمن عيد گرفت در شرايطي که انقلاب بهسرعت اوج گرفته بود و رهبري حضرت امام هم توسط همه نخبگان و اقشار ملت پذيرفته شده و به چهرهاي جهاني بدل شده بودند، چنين رفتاري نوعي کجخويي و مزاحمت بود.
* مقوله منازعه «انجمن حجتیه» با جريان فکري حضرت امام و نظام را نبايد زياده از حد بزرگ کرد. متاسفانه امروزه به اقتضای تئوري توطئه، هر اتفاقي رخ ميدهد به انجمن ربط ميدهند.هر اتفاقي که برايمان ابهام دارد و امکان تحليل روشنگرانهاي برايش نداريم منتسب ميکنيم به انجمن. درحالي که انجمن بسيار محدودتر از آني است که ما بخواهيم نقشش را تا اين حد برجسته کنيم.
*احمدينژاد و دوستان ايشان شايد مواضع و اظهاراتي داشتهاند که چه بسا با ديدگاه انجمن مشابهتهايي داشته و باعث شبهه شده است اما من باور ندارم که آنها ارتباط تشکيلاتي با هم داشته باشند.
*يکي از علتهايي که باعث شده صورت و سيرت انجمن تا حدي پايدار بماند ناشي از نگاه متفتن مرحوم آقاي حلبي مبني بر عدم دخالت در سياست بوده است که اين خود رويکردي برخاسته از هوشمندي سياسي موسس نهادي است که به اقتضای شرايط عقبنشيني کردهاند.
*اينکه ميگويند انجمنيها معتقدند براي ظهور امام زمان بايد ظلم همه جا را فرا بگيرد من تصور ميکنم اين هم يک نوع تندروي در حق آنان است و حداقل چنين نسبتي را کسي از اعضا تاييد نميکند. شايد عدهاي اندک معتقد به آن باشند اما نظريه غالب انجمن نيست.