کد خبر: ۲۵۴۴۰۶
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۹

از نقش هاشمی در انتخابات عصبانی‌اند

معروف است وقتی قاضی غیرعادلی، حکم ناحق متهمی را برایش خواند و از او خواست برگه حکم را امضا کند، متهم، چون به اصل حکم اعتراض داشت، در حالی که با دست تقاضای خود کار می‌کرد، گفت: لطفاً، آن کلنگ خود را بدهید تا امضا کنم. قاضی با تعجب گفت: این یک خودکار است. متهم که حالا دیگر محکوم هم بود، گفت: نخیر، خودت خبر نداری، آنچه در دست توست و با آن حکم ناحق صادر کردی، می‌تواند به مراتب مخرّب‌تر از کلنگ باشد، زیر خانه‌ام را ویران کرده است.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: رضا سلیمانی در انتخاب نوشت:‌ معروف است وقتی قاضی غیرعادلی، حکم ناحق متهمی را برایش خواند و از او خواست برگه حکم را امضا کند، متهم، چون به اصل حکم اعتراض داشت، در حالی که با دست تقاضای خود کار می‌کرد، گفت: لطفاً، آن کلنگ خود را بدهید تا امضا کنم. قاضی با تعجب گفت: این یک خودکار است. متهم که حالا دیگر محکوم هم بود، گفت: نخیر، خودت خبر نداری، آنچه در دست توست و با آن حکم ناحق صادر کردی، می‌تواند به مراتب مخرّب‌تر از کلنگ باشد، زیر خانه‌ام را ویران کرده است.

 سلیمانی در ادامه می‌افزاید: با این مقدمه و با نهایت احترامی که برای قلم و صاحبان شریف آن قائلم، باید بگویم متأسفانه برخی قلم‌ها، چنان در دست‌های بعضی‌ها می‌چرخند که گویی رسالت آن را فراموش کرده و یا خود را به فراموشی زده‌اند. قلمی که در قرآن کریم، مقدس یاد شده، تا جایی که به آن و سطرهای نوشته شده در «نون والقلم و ما یسطرون» سوگند می‌خورند، گاه در ادبیات سیاسی کشور، آن هم در ماه مبارک رمضان، ماهی که فرصتی برای تذهیب نفس و دوری از گناه، غیبت و تهمت است، چنان، دروغ­ها، تهمت­ها و خبرسازی­های جعلی در بعضی از روزنامه‌ها و سایت‌های مدعی اصول ارزشی، مشاهده می­شود که نه تنها هیچ نشانی از نزاکت ندارند، بلکه به هجویه‌های قاجاریه شبیه است که به سفارش شاهزادگان قجری در دیوان منشأت تهیه و تدوین می‌شد. گویا این عده از به اصطلاح نویسندگان، مصداق کامل «قلم به مزدها» هستند که نمی‌دانند چه می‌نویسند، فقط می‌دانند برای که و چه می‌نویسند!

نگاهی از سر تأمل به مطالبی که طی یکی دو ماه اخیر علیه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در یکی، دو روزنامه معلوم‌الحال طرفدار دولت‌های نهم و دهم و معروف القال و سایت‌های خبری همسو، به طور هماهنگ و برنامه ریزی شده به رشته تحریر و انتشار درآمده و می‌آیند، با هیچ یک از معیارهای مثبت و منفی «نقد» سازگاری ندارند و در ادعای دین‌مداری و استناد به آیات و روایات، نعل بالنعل شبیه بیانیه‌های سلطنت‌طلب­‌ها و گروهک‌های فرقان و فدائیان خلق در سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی است که پس از ترور فیزیکی بزرگان نظام، پخش می‌کردند و در الفاظ نیز انگار قلندران تاریخ هستند که برای سرقت اعتبار دیگران و کمک به همفکران و افزودن به اعتبار نداشته خود، نقشه راه می‌کشند، وگرنه در فضای سیاسی فعلی کشور که «تدبیر» محور تصمیمات دولت و «امید» معیار ابراز احساسات ملت است، نگارش متونی سراسر توهین به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را هیچ عقل سلیمی نمی‌پسندد و نمی‌توان پذیرفت که این نوع نوشته‌ها که متأسفانه از ناحیه افکار مدعی ارزش­مداری و اصولگرایی نیز نشأت می‌گیرد، در جهت تقویت نظام باشد، البته برای کسانی که در فضای مملو از غبار و بوی سرگین هیاهو، به نان و نام و نوا رسیده‌ بودند و از یارانه‌های بی‌حساب و کتاب مطبوعاتی بیت المال، به عنوان نورچشمی‌ها استفاده کرده بودند، تنفّس در فضای سیاسی سرشار از شمیم آرامش گل سخت است که از یارانه ویژه مطبوعات شولای تبعیض گذشته را برکند و خرقه عدالت پوشید، لذا آن گروه قلم را وسیله عقده‌گشایی و انتقام‌گیری می‌نمایند که البته هدف، وسیله آنان را توجیه می‌کند.

نکته ظریف این نوع نوشته‌ها، سلاخی تفکر اعتدال است که این تفکر با دو احتمال به مسلخ می‌رود:


1- اگر با صاحبان این نوع قلم‌های افراطی و عقده گشا، برخورد قانونی شود، مرگ زود هنگام «آزادی بیان» را یکصدا فریاد می‌زنند و با استفاده از تریبون‌های باز و با حاشیه امن نوشتاری، گفتاری، دیداری و شنیداری که به وفور در اختیار دارند، شیوه خود را مرّ قانون و خود را شاقول اعتدال و هرگونه تذکر را عدول از فرهنگ اعتدال و ورود به وادی افراط و تفریط می‌خوانند!! در حالی که همین جماعت مدعی، در عصر قدرت انحصاری خود، کوچکترین ندای مخالف و انتقاد را تاب نیاورده و با برچسب‌ها و انگ‌های عجیب و غریب سیاسی، مخالفان را از میدان به در کرده و به آن افتخار نیز می‌کردند.


2- اگر این عده به حال خویش رها شوند (که گویا فعلاً سیاست بر همین منوال است و توهین به بزرگانی نظیر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، بیت معزز امام و.... سایر شخصیت­های معتدل این طیف هیچ مدافعی و مدعی المعمول ندارد) و ولنگاری بعضی از روزنامه‌ها و سایت‌های وابسته همسو را با آزادی رسانه‌ای توجیه کنند، آنگاه کم کم این شیوه نگارش، ادبیات رایج رسانه‌ها می‌شود و آنچه در گرد و غبار آن فراموش ‌شده و یا شکل عوض می‌کند، باز هم فرهنگ اعتدال است. هرچند اغماض از بداخلاقی‌های جناح‌های سیاسی همسو و تبعیض و برخورد دوگانه با منتقدین، شمشیر دولبه ای است که روزی دامن خود آنها را هم خواهد گرفت.


از سوی دیگر، اگر شخصیت تاریخی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای انقلاب، شخصیت حقوقی ایشان در نظام اسلامی و تعابیر بلند و بی نظیر امام راحل و رهبری معظم انقلاب را برای او نادیده بگیریم و فقط حق شهروندی را مانند همه شهروندان ایران برای ایشان درنظر بگیریم که براساس قوانین موجود می‌توانست برای انتخابات ریاست جمهوری اخیر نام نویسی کند، مگر چه گناه ملی، دینی و قانونی، مرتکب شده است که عده ای از روی عصبانیت از نقش سازنده دیروز ایشان و احتمال نقش آفرینی مؤثرتر در انتخابات آتی مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، تخریب دیروز، امروز و حتی فردای او را «قربه الی الله» و انتشار مطالب تخریبی در روزنامه‌ها و سایت‌های خبری را «حی علی خیرالعمل» می‌دانند؟!! ضمن اینکه به اعتراف دوست و دشمن، ایشان، با ثبت‌نام در انتخابات و رد صلاحیت، بیشترین نقش را در خلق حماسه سیاسی سال 1392 بر عهده داشتند که البته از دید این جماعت افراطی، این خود جرم کمی نیست!!

جای بسی شگفتی است که بعضی ها، حتی به «نهی از معروف» هم بسنده نمی‌کنند و «امر به منکر» می‌کنند!! و قلم را که رسالتی متین و مقدس دارد، تا پایین‌ترین سطح عقده‌گشایی تنزّل می‌دهند و بهتان را آزادی بیان می‌خوانند!!

و آخر اینکه، هرچند حلم، بردباری، صبر و سکوت معنادار آیت الله هاشمی رفسنجانی و دیگر بزرگان و شخصیت­‌های معتدل نظام در برابر حجم تخریب­ها، اهانت­ها و عصبانیت این طیف افراطی، زبانزد خاص و عام بوده و راز موفقیت و محبوبیت آنان نزد مردم نیز همین سکوت و بردباری و تحمل فحاشی‌ها و بداخلاقی‌های سیاسی و باندی بوده است، ولی آیا نباید مدعی العمومی برای برخورد با این حجم از عقده گشایی‌ها و تخریب‌های ناجوانمردانه پیدا ‌شود؟!!
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین