آقاي بهشتي پور ارزيابي شما از دور آخر مذاکرات که به تمديد توافق ژنو انجاميد چيست؟ آيا همين تمديد را يک دستاورد قلمداد مي کنيد؟
در اين مذاکرات دو طرف تلاش کردند که به آن چيزي که از قبل آماده شده بود برسند. مذاکرات در سطح کارشناسان و به صورت مقدماتي در5 دور انجام شده بود که موارد اختلاف، مشخص بشود و راهکارهايي که به وسيله آن ها اين اختلافات برطرف بشود نيز مورد بررسي قرار بگيرد. برخي از اين راهکارها مورد پذيرش ايران بود اما آن ها قبول نداشتند و برخي هم مورد قبول آن ها بود که ايران قبول نداشت. در اين مسئله هر دو طرف سعي کردند که اين موارد اختلاف و راهکارها را رسانه اي نکنند تا تحت تاثير جوسازي رسانه اي قرار نگيرند. اما از موضع گيري ها و حرف هايي که مي زنند مشخص بود که موارد اختلافي مربوط به توان هسته اي ايران است و ذخاير اورانيوم ايران است. نسبت معيني ميان نسبت ذخاير موجود و سانتريفيوژها هست. از طرف ديگر مورد بعدي اختلافي جدول زمانبندي براي پايان تحريم هاست. البته راجع به فردو، اراک و ... هم اختلاف داشتند اما به نظر مي رسد آن ها قابل حل بودند. دو طرف تلاش کردند که راهکاري پيدا کنند اما نشد، دليل اين امر هم اين است که نه ايران از مواضع خود کوتاه آمد و نه غربي ها.
آيا ايراني ها مي توانستند بيشتر از اين کوتاه بيايند؟ الآن همه تضمين هاي فني داده شده است.
هدفي که ايران به دنبال آن است غني سازي بدون تحريم است. خط قرمز ما اين است. ايران همه اقدامات و تضمين هايي که مي توانست را داده بود و ديگر جايي براي اينکه کوتاه بيايد نداشت. تازه اگر هم مي خواستند اقدام و کار جديدي هم انجام بدهند بايد آن خط قرمز را در نظر مي گرفتند. اما در کل به نظر من راجع همه چيز مي توان مذاکره کرد ، مگر آنکه خط قرمز ما باشد. تعداد سانتريفيوژ خط قرمز ما نيست. غني سازي خط قرمز ماست. جمهوري اسلامي ايران مي خواهد چرخه کامل سوخت هسته اي را داشته باشد. چرخه کامل سوخت هسته اي به معني چرخه اي است که از سنگ اورانيوم تولیدکیک زرد یا همان اکسید اورانیوم ، تولید گاز هگزوفلوراید UF6، تولید سانتریفیوژها و صفحات یا میله های سوخت و غنی سازی اورانیوم و در نهایت تهیه سوخت هسته اي برای راکتور بوشهر و یا راکتور تهران را در بر مي گيرد. ما اين را حق خودمان مي دانيم و مذاکرات براي برطرف شدن مزاحمت ها بر سر غنی سازی اورانیوم در ایران است. اين حق از نظر جمهوري اسلامي ايران در ان پي تي مستتر است. به غیر از چهار عضو تمام اعضاي آژانس بین المللی انرژی هسته ای پیمان ان پي تي را پذيرفته اند وبر همان اساس نظارت هاي آژانس را هم پذيرفته اند تا بتوانند مجموعه کارهايي که براي استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي لازم است ، از جمله غنی سازی را داشته باشند. ايران هم بارها اعلام کرده است که هيچگاه به دنبال توليد سلاح نبوده و نيست. اما درباره اينکه غني سازي را متوقف کند ، ايران کوتاه نمي آيد. اما درباره تعداد سانتريفيوژ، ميزان ذخاير اورانيوم ما و.... چيزهايي از این قبیل به باور من قابل مذاکره است.
چرا آن ها کوتاه نيامدند؟ چرا نتوانستند تصميم سياسي را بگيرند؟ ما همه تضمين هاي فني را داده بوديم.
آنها گمان غلطي دارند. ارزيابي اوباما و تيمش اين است که اين تحريم ها ابزار خوبي است تا از ايران امتياز بگيرند و نمي خواهند توافق با ايران را از دست بدهند. متاسفانه دولت آمریکا مرتب اين فکر غلط را دنبال می کند. تا زماني که اين فکر غلط را ادامه دهند مذاکرات به نتيجه نمي رسد. اگر در 4 ماه آينده هم بخواهند همين فکر را ادامه دهند به نتيجه نمي رسيم. يکي از کارهايي که به آن ها کمک مي کند که اين فکر غلط را نداشته باشند، اين است که ما در داخل خودمان اقداماتي را انجام دهيم. ما نبايد فقط شعار اقتصاد مقاومتي بدهيم، بلکه در عمل هم بايد کارهايي انجام بدهيم تا غرب به اين نتيجه برسد که اگر تحريم ها را ادامه بدهند، اقتصاد ايران همچنان به رشد خود ادامه خواهد داد. اگر ما توانستيم چنين تصوري را براي آن ها به وجود بياوريم ،قطعا آنها در فکر خود تجديد نظر خواهند کرد.
اما با اين وجود ديپلماسي يعني راهکارهاي مختلف. ديپلماسي بن بست نمي شناسد. همانطور که رهبري هم در يکي از سخنراني هايشان به مذاکره کنندگان گفتند که شما خلاقيت و ابتکار داشته باشيد. اگر الآن به هر دليلي به نتيجه نرسيديد از راهکارهاي ديگر استفاده کنيد. اين مسئله هم با شناخت درست از خطوط قرمز خودمان و طرف مقابلمان ميسر مي شود. خط قرمز طرف مقابل اين است که ما بمب هسته اي نداشته باشيم. اينکه آيا اين بهانه است يا چيز ديگري است، ما در عمل مي خواهيم که اين بهانه را از دست آن ها خارج کنيم. يعني مجموعه اقداماتي که انجام شده است ، براي اين است که اين بهانه را از آن ها بگيريم. حالا اينکه چگونه به اين فرمول دست پيدا کنيم ، هنر ديپلماسي است. ديپلماسي جاي شعار دادن نيست بلکه عرصه بده بستان است. شما بايد يک چيزي بدهيد و يک چيزي بگيريد. اينگونه نيست که شما برويد و بگوييد که بايد همين بشود و برگرديد.
در اين دور از مذاکرات به نظر مي رسيد که تغييراتي در لحن و گفتار طرف مقابل ايجاد شده بود. مثلا براي اولين بار جان کري به فتواي رهبري در زمينه هسته اي اشاره کرد. آيا واقعا تغييري ايجاد شده است؟
قبلا آمريکا رويکرد خود را تغيير داده بود. همين قدر که آمريکا پذيرفت که غني سازي در ايران ادامه پيدا کند نشانه تغيير است. البته آمريکا هنوز اين را به رسميت نشناخته است ولي ناديده گرفتن غني سازي در ايران همان کاري است که با ساير کشورها مانند آرژانتين، برزیل ، ژاپن و آلمان انجام داده است. آن ها اورانيوم را غني مي کنند و آمريکا هم ناديده مي گيرد. نه اينکه حق آنها را به رسميت شناخته باشد. آمریکا نمي خواهد چنين اعتباري به طرف مقابل بدهد، اما چاره اي هم ندارد. لذا ناديده مي گيرد. وقتي آمريکا غني سازي ايران را ناديده گرفت يعني که رويکرد خود را تغيير داده است اما اين تغيير لحن در مذاکرات اخیر را می توان تغییر تاکتيک نامید. مثلا آقاي کري مي گويد که ما پيام رهبري را درک کرديم. اين ها موضع گیری های تاکتيکي است و چه واقعي باشد و يا غير واقعي، مثبت است. ما بايد از اين حرف ها استقبال کنيم. البته ما بايد بتوانيم نيت آن ها را بخوانيم اما به هر نيتي که اين حرف ها زده شود ما بايد در عرصه عمومي از آن استقبال کنيم. اگر هر کسي به هر نيتي از ما تعريف کرد ما بايد از او استقبال کنيم ، نه اينکه به دهان او بزنيم. ولی باید توجه داشته باشیم که به صرف تعریف طرف مقابل فریب او را نخوریم
شما بيانيه کري را پس از مذاکرات وین 6 که در سايت وزارت خارجه آن ها به زبان فارسي منتشر شده است بخوانيد، مي بينيد که چقدر محترمانه است. البته بخش بزرگتر حرف هاي او اين است که نشان دهد طرف آمريکايي چه دستاوردهايي داشته است و روي سخن او هم افکار عمومي آمريکا و کنگره است که آن ها را متقاعد کند که امتياز نداده ايم. اما لحن بيانيه و نوع برخوردي که کرده است بسيار محترمانه است. به هيچ وجه از موضع بالا و تحقيرآميز برخورد نکرده است. به نظرم، آمريکايي ها در این دور از مذاکرات گمان مي کردند که مي توانند با فشار بيشتر امتياز بيشتري از ايران بگيرند.
آيا تمديد مذاکرات خودش يک دستاورد است؟
بله در دو سه روز آخر مذاکرات معلوم شد که نمي توانند در اين مرحله به توافق جامع برسند، بنابر اين مذاکرات به سمت شرایط تمديد قرار داد ژنو جهت داده شد . يعني رفتن به سمت اينکه شرايط تمديد مذاکرات را بررسي کنند. خود توافقی که بعد از دو روز آخر بدست آمد غير مکتوب و ضمني بود. چيزي که از این توافق منتشر شد این است که ايران دو ميليارد 800 ميليون دلار علاوه بر آن 4 ميليارد و 200 ميليون دلار قبلي از دارايي هايش آزاد میشود. اين امر در 6 قسط طی چهار ماه آینده پرداخت مي شود. يک سوالي که مطرح مي کنند اين است که مي گويند که اين منتي نيست ، آن ها دارايي هاي خودمان را به خودمان برگرداندند. اگرچه اين حرف درستي است اما واقعيت اين است که ما به دارايي هاي خودمان دسترسي نداریم و مسدود است. ما در حال توافق هستيم که دارايي هاي ايران در اختيار ايران قرار بگيرد. بعضي اصرار دارند که بگويند اين دستاورد نيست. چرا آزاد سازي دارايي هاي مسدود شده دستاورد نيست؟ برخي مي گويند که ما چه چيزي در ازاي اين آزادسازي داديم؟ مشکل ما اين است که کساني که از روند مذاکرات هسته اي انتقاد مي کنند اطلاعات کافي و درستي از جزئيات فني هسته اي ندارند. ايران تعهد کرده است که 25 کيلو از اورانيومي که اکسيد کرده است را در داخل صفحه سوخت بگذارد. آن ها مي گويند که ايران چرا اين چنين امتيازي داده است. من در برخي رسانه ها ديدم که نوشته بودند که اکسيد کردن اورانيوم به معناي نابودي آن است. در حالي که شما اورانيوم را اول پودر مي کنيد، پودر را اکيسد مي کنيد مي شود کيک زرد، اين کيک زرد را در جايي مانند اصفهان حرارت مي دهند تا تبديل بشود به گاز هگزوفلورايد(UF6)، اين گاز هگزوفلورايد را مي برند در نطنز به سانتريفيوژها تزريق مي کنند و غني سازي مي کنند. بعد دوباره آن را در صفحه سوخت یا میله های سوخت قرار میدهند . يعني وقتي شما اين را در صفحه سوخت مي گذاريد به معني اين است که شما مي خواهيد از اين استفاده کنيد. اين به معني نابودي نيست. کل پروسه غني سازي به منظور استفاده نهایی از سوخت هسته ای در راکتور است. اما دليل توجه غرب به اين چيست؟ دليلش اين است که وقتي شما اورانيوم را اکسيد کرديد و در صفحه سوخت قرار داديد، برگشت آن به حالتي که بشود براي ساخت بمب از آن استفاده کرد بسيار سخت خواهد بود و براي ايران نشدني است چراکه ما چنين دستگاهي برای بازفراوری مجدد اکسیداورانیوم را نداريم.
پس شما تمديد توافق را نيز دستاورد مي دانيد.
بله ما چيز جديدي نداديم بلکه اورانيومي که اکسيد کرده بوديم را بايد در صفحه سوخت قرار دهيم همچنين توانستيم بخش ديگري از اموال بلوکه شده خود را آزاد کنيم.
ولي به هر حال مردم انتظار داشتند که تکليف پرونده هسته اي و تحريم ها مشخص شود...
مردم الآن 10 سال است که اين انتظار را دارند. اگر بخواهم دقيق تر بگويم الآن 8 سال است که مردم انتظار دارند. اما اين دست آقاي ظريف و عراقچي و تخت روانچي نيست. مردم ايران از سال 1382 بعد از اين گيري که به ايران دادند والکي براي ما پرونده درست کردند انتظار داشتند که اين پرونده حل بشود. در آذرماه 1387 ما مذاکرات با 1+5 را آغاز کرديم. ( تا پيش از آن مذاکرات ما با تروئيکاي سه کشور بود) 1387 کجا و 1393 کجا. در دوره آقاي جليلي 12 دور مذاکرات انجام شده است. همه آن ها اين انتظار را داشتيم که به نتيجه برسيم. بعد ازآن هم سه دور در ژنو و 6 دوره هم در وين مذاکرات انجام شده است. يک روندي که 10 سال طول کشيده است، ظرف يک سال حل نمي شود. قاعدتا بايد يک مقدار فرصت بيشتري به آن داد. البته من معتقدم که آمريکا بايد به اين جمع بندي برسد که سياست فشار و مذاکره جواب نمي دهد. آمريکا بايد اين سياست خود را تغيير بدهد.اگر چنین اتفاقی رخ دهد موضوع خیلی سریع تر از حد انتظار حل خواهد شد.
چرا اکنون که موضع اسرائيل به خاطر جنگ غزه بسيار تضعيف شده است آمريکا اين تصميم سياسي را نگرفت؟ به هرحال يکي از موانع مذاکرات سنگ اندازي هاي اسرائيلي هاست.
ما نبايد يک چيزي را فراموش کنيم. رابطه آمريکا و اسرائيل يک رابطه استراتژيک و راهبردي است. اين رابطه اي نيست که به اوباما و غيره بستگي داشته باشد. هر کس ديگري هم که بعد از اوباما رئيس جمهور آمريکا بشود رابطه اش با اسرائيل يک رابطه راهبردي دو طرفه و استراتژيک است. وزن و اهميت اسرائيل در خاورميانه از نظر آمريکايي ها خيلي بيشتر از ايران است. الآن يکي از متحدان استراتژيک آن ها در خاورميانه یعنی اسرائیل بصورت جدی دچار مشکل شده است. بنابر اين آن ها مشکلاتشان با هم را کنار مي گذارند و کمکش مي کنند. اوباما و جان کري خيلي با نتانياهو مشکل دارند. چراکه نتانياهو رهبر يک جناح تندرو در اسرائيل است و جناح ميانه روي آمريکا را کلافه کرده است. آقاي کري در مصاحبه اش با ام بي سي الکي مي گويد که نمي دانستم ميکروفون روشن بوده است و مي گويد که اسرائيلي ها در غزه افتضاح به بار آوردند. سياست آمريکا اين است که اسرائيل شهرک سازي را ادامه ندهد، نتانياهو قبول نمي کند و همچنان ادامه مي دهد. ادامه سياست شهرک سازي يعني ادامه توسعه طلبي. با وجود همه اين ها وقتي اسرائيل با حماس وارد جنگ مي شود هيچوقت آمريکا متحد استراتژيک خود را ول نمي کند و بيايد طرف ايران را بگيرد. اما بحث اين است که آيا در پرونده هسته اي ايران ، آيا ايران ساير موضوعات مانند داعش و افغانستان و فلسطين را وارد گفت و گوها مي کند و آيا اين ها به کمک ايران مي رسد يا خير. پاسخ خيلي ها مثبت است اما من مي گويم نه. خيلي ها مي گويند اين مسايل ممکن است به لحاظ تاکتيکي موجب نزديک شدن بشود. ممکن است که حتي آمريکا روي ايران به گونه ديگري حساب کند. اما من مي گويم که آمريکا يک قدرت هژمون و توسعه طلب است. يعني قدرتي که مي خواهد اعمال سلطه بکند. اما اينکه طرف مقابل هم چه اقدامي بکند خيلي مهم است. يک موقعي طرف مقابل اقدام سازشکارانه مي کند، يک موقعي هم مستقلانه مي ايستد. در هر وضعيتي که قرار بگيريد هزينه هايي را مي پردازيد و يا امتيازاتي مي دهد. ماهيت آمريکا يکي است منتها زماني عملکرد آن به نفع ما مي شود و زماني عملکردش به ضرر ما مي شود. سقوط طالبان به نفع ما بود. حذف صدام در عراق به نفع ماست. مثلا در ماجراي جنگ بوسني و هرزگوين آمريکايي ها به هر دليلي عليه صرب ها بودند. ما هم مخالف صرب ها بوديم. اگر امروز ما با آمريکا مذاکره مي کنيم به خاطر منافع خودمان است. اينکه آيا عراق و افغانستان و ... در اين قضيه تاثير مي گذارد ، بله تاثير مي گيرد. اما اينکه فکر کنيم اين مسائل باعث شود که کل مسير تغيير بکند اينگونه نيست. همچنان که مسئله اوکراين تغييري در رويکرد روسيه در پرونده هسته اي ايران ايجاد نکرد.
فکر مي کنيد که تا 4 ماه ديگر ما به توافق برسيم؟
ما بايد تلاش کنيم که همه چيز به آن 10-20 روز آخر نکشد. نگذاريم به 4 ماه بکشد. از طرف آمريکايي ها هم برداشت من اين است که به چنين توافقي نياز دارند و به صورت جدي آن را پيگيري مي کنند. اوباما و تيم تبليغاتي او چيزي براي عرضه کردن در انتخابات در حوزه سياست خارجي ندارد. نتوانسته است که مسئله سوريه، مسئله اعراب و اسرائيل، مسئله اوکراين و ... را حل کند. يعني چيزي که بتواند روي آن به عنوان دستاورد مانور بدهد ندارد. اگر موفق بشود که مسئله هسته اي ايران را حل کند، يک موفقيت بزرگ براي دولت او به حساب مي آيد. به اين ترتيب او مي تواند بگويد که يک بحران بين المللي جدي را توانسته است از طريق ديپلماسي حل کند. نيامده است مانند بوش پسر هزینه دو جنگ را به ماليات دهندگان آمريکايي تحميل کند. آمريکايي ها به اين توافق نياز دارند اما اينگونه نيست که به خاطر اين نياز دست به هرکاري بزنند. کما اينکه طرف ايراني هم نياز دارد اما دست به هرکاري نمي زند. دوطرف بايد به سمت هم حرکت بکنند. وقتي مذاکره مي کنند به اين معني است که دو طرف مي خواهند به سمت هم حرکت کنند. نه صددرصد حرف ايران مي شود و نه صددرصد حرف 1+5 . دو طرف به نقطه اي مي رسند که بتواند منافع هر دو طرف را به صورت نسبي تامين کنند. شايد اين نسبيت حداقلي باشد. یعنی حداقل خواسته های آنها و نه حداکثر خواسته هایشان تامین شود . اما به هر حال توافق مي کنند براي اينکه منافعشان ايجاب مي کند. به اين توافق مي گويند برد- برد. در اين 4 ماه هم امکان رسيدن به اين توافق هست و پيش بيني مي شود که به توافق هم برسند. اما بازهم تاکید می کنم تا مادامی که آمريکا از سياست فشار و مذاکره دست بر ندارد و اين رويکرد را تغيير ندهد ، بعيد مي دانم که در اين 4 ماه به نتيجه برسد. پس وقتی می گویم احتمال به نتیجه رسیدن مذاکرات وجود دارد باور من این است که آمریکا سرانجام مجبور می شود سیاست فشار و مذاکره را کنار بگذارد و سیاست همکاری و مذاکره را در پیش گیرد.
شما مي گوييد دو طرف به هم نزديک مي شوند. اما ما که نمي توانيم بيش از اين کوتاه بياييم. ما غني سازي در شرايط غير تحريم را مي خواهيم.
در توافقنامه ژنو به صراحت آمده است که نقطه پاياني توافق وضعيتي خواهد بود که تحريم ها برداشته شده و ايران هم غني سازي را ادامه مي دهد. اين در ژنو پيش بيني شده است. براي همين است که ما به ژنو اهميت مي دهيم. مهم براي ما رسيدن به اين وضعيت است و درتوافق ژنو هم اين تصريح شده است.
چه مواردي را به عنوان موارد اختلافي مطرح مي کنند؟ آیا میتوان به اين گمانه زني ها در مورد اختلافات، اعتماد کرد؟
يک بحثي که آن ها مي گويند ،زمان اعتبار قرارداد. اينکه اين قرارداد تا چه مدت معتبر باشد. يعني اين نظارت طي چه مدتي است. بعضي از همين هم فهم غلط دارند. يعني فکر مي کنند اگر قرارداد 5 ساله است ، پس تحريم ها هم 5 سال طول مي کشد تا برداشته شود. اما لزومي ندارد، يعني نظارت ها تا آن زماني که اعلام کرده اند ادامه پيدا کند اما اين به معني اين نيست که تحريم ها هم ظرف 5 سال برداشته شود. تحريم ها مي تواند ظرف يک سال برداشته شود. براي غربي ها هرچه اين دوره بيشتر باشد بهتر است و براي ما هرچه کمتر باشد. همه اين ها قابل مذاکره است. اين ها چيزي نيست که به خاطر آن کل روند را از بين ببريم.
اما اگر ما فرضا يک قرارداد 20 ساله ببنديم، يک اهرم فشار را به مدت 20 سال به آن ها داده ايم.
نه اينگونه نيست. اين اهرم در دست آژانس بين المللي انرژي اتمي است. اولا ما در ايران فکر مي کنيم که ايران تافته جدا بافته است. اينگونه نيست و آژانس به همه اعضا به جز آن 5 کشوري که در اساسنامه آژانس ذکر شده است نظارت مي کند. فرقي که اين نظارت ها در مورد ايران دارد اين است که سطح آن بالاتر است. بحث ما اين است که ما بايد وضعيتي عادي همانند ساير کشورها داشته باشيم. آن چيزي که براي ما مهم است، تامين حقوق هسته اي ، فروش بدون دغدغه نفت، طبيعي شدن روال بانکداري و... است. يعني اين تحريم هايي که در دو سال اخير وضع شده است.30 سال است که با تحريم هايي که پيش از اين بود زندگي مي کنيم. البته اميدواريم که روزي باشد که هيچ تحريمي نباشد. به صورت کلي بايد بگويم که اگر در قرارداد ذکر مي شود که مدت قرارداد 5 سال است به اين معني نيست که تحريم ها هم 5 سال ادامه پيدا مي کند. من می خواهم تاکید کنم نباید بخاطر نظارت های بین المللی ،کل روند مذاکرات را زير سوال ببريم.
اگر به توافق با 1+5 برسيم چقدر احتمال دارد که تحريم هاي شوراي امنيت نيز برداشته شود؟
تحريم ها چهار دسته است: تحريم هايي که رئيس جمهور آمريکا وضع کرده است، تحريم هايي که شوراي امنيت عليه ما وضع کرده است، تحريم هايي که کنگره آمريکا عليه ما وضع کرده است و در نهايت تحريم هايي که اتحاديه اروپا عليه ما وضع کرده است. همه اين ها ظرف کمتر از دو ماه امکان لغو شدن دارد. البته پروسه لغو تحريم هايي که کنگره تصويب کرده است کمي طولاني تر است، زيرا لابي اسرائيل در آنجا قوي است. اما لغو تحريم هاي ديگر پروسه طولاني ندارد. نمايندگان اتحاديه اروپا ظرف يک نشست مي توانند اين تحريم ها را لغو کنند، رئيس جمهور آمريکا هم با دستور خود مي تواند تحريم ها را لغو کند. شوراي امنيت کمي سخت تر است چرا که از 15 عضو شوراي امنيت حد اقل 9 کشور بايد راي به لغو تحريم ها بدهند. و یکی از اعضای دارای حق وتو هم نباید خارج از ان نه کشور باشد . اين مساله راممکن است کمي طولاني کند اما تحريم هايي که در آن قطعنامه هاست براي ما تعيين کننده نيست. يعني نفت ما را در آن قطعنامه ها تحريم نکرده اند. بانک مرکزی در قطعنامه های شورای امنیت تحیم نشده است.
آقاي بهشتي پور برخي اظهار نظر مي کنند که غرب به دنبال بهانه جويي است و اگر انرژي هسته اي هم حل بشود به حقوق بشر و غيره در ايران مي پردازند. چقدر با اين نظر موافقيد؟
ببينيد من از شما مي پرسم که آيا پيش از مطرح شدن مسئله هسته اي آيا آن ها به حقوق بشر ما ايراد نمي گرفتند؟ آيا آن ها ايران را متهم به تلاش براي دستيابي به سلاح کشتار جمعي و حمايت از تروريسم نمي کردند؟ آيا آن ها نمي گفتند که ايران مخل صلح در خاورميانه است؟ اين اتهامات را طی سی و پنج سال گذشته آن ها مرتبا عليه ما گفته اند. بنابر اين چه به توافق برسيم و چه نرسيم آن روند ادامه خواهد داشت. بنابر اين مغلطه نبايد بکنيم. اينکه آن ها يک سوژه ديگر را علم خواهند کرد مشکل سياست خارجي ماست و بايد برويم آن را حل کنيم، نه اينکه جلو حل شدن يک مشکل ديگر را بگيريم. ایران می تواند با طراحی یک برنامه ریزی دقیق و بکارگیری یک دیپلماسی قوی و یک سیاست منسجم داخلی بهانه هایی مانند حقوق بشر و حمایت از تروریسم را مانند بحث هسته ای از دست آنها خارج سازد. این روند می تواند مرحله به مرحله پیش برود.