آفتابنیوز : آفتاب: ˈرضا سلیمانیˈ در ادامه می نویسد: به نظر می رسید آن اتفاقات و یا به اصطلاح سناریوها، فقط در فیلم ها اتفاق می افتد، اما با مشاهده رفتارهای سیاسی مغرضانه برخی گروه های تریبون دار داخلی، دریافتم که چنین صحنه هایی آن هم در عرصه رسانه ای کشور، به ویژه پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، در حال افزایش است. البته نه در معنای حقیقی جستجوی طلا برای نیازهای اقتصادی، بلکه برای یافتن سوژه های طلایی سیاسی اختلاف انگیز.
این رسانه های افراطی نزدیک به دولت گذشته، در متون و بطون مختلف، از خاطرات سال های دور گرفته تا مصاحبه ها و گفتارهای شخصیت های معتدل، حتی در اوایل انقلاب اسلامی، ذره بین به دست، می گردند به امید اینکه، شاید ماهی مراد سیاسی جناح خویش را، از آب گل آلود بگیرند و آنگاه به طور همزمان و مستمر در بلندگوهای مکتوب، شنیداری و دیداری خویش بدمند که، ای هم قطاران سیاسی، گنجی نایافتنی، یافته ایم که بدون رنج و زحمت، شخص یا جناح مخالف را به زعم خود رسوا کرده و می توانیم با آن کاخی دیگر ـ ولو هشت ساله ـ برای آرزوهای خویش بسازیم.
نمونه اخیر این کشف و «یافتم، یافتم ها» ماجرای انتشار بخشی از خاطرات ارزشمند حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری در مورد زمان مسئولیت وزارت کشور ایشان در سال 62 است. ماجرا از آنجا شروع شد که یکی از روزنامه های حامی دولت های نهم و دهم، با کنکاش در یکی از صفحات کتاب دو جلدی خاطرات حاج آقا ناطق نوری، جمله ای یافت که خلاصه آن در مورد موضوع استیضاح جناب آقای ناطق نوری به خاطر اقدام حاکم شرع وقت شهرداری تهران در مورد واگذاری زمین های اطراف تهران به افراد بی بضاعت بود و در آن نامی از آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده بود که خود آقای ناطق نوری توضیح می دهد که: «این کار آقای سیدمهدی طباطبایی شیرازی (حاکم شرع شهرداری) اعتراض وزارت مسکن را در پی داشت و آقای گنابادی که وزیر مسکن بودند، مرتب به مجلسی ها می گفت: «من این موضوع را به وزیر کشور می گویم، ولی گوش نمی دهد» در حالی که در واگذاری این اراضی، بنده نقشی نداشتم، فقط گاهی اوقات افرادی را مثل بقیه آقایان به حاکم شرع برای واگذاری زمین، معرفی می کردم.» (جلد دوم خاطرات جناب آقای ناطق نوری، ص 51)
ایشان در فراز دیگری از این خاطرات اضافه می کند که: «لیست اکثریت نمایندگان مجلس که زمین گرفته بودند یا با نوشتن نامه درخواست زمین (برای دیگران) کرده بودند را تهیه کردم، حتی اسم آقای هاشمی رفسنجانی هم بود.» (همین کتاب ص 53)
فردای آن روز چند سایت و روزنامه همسو و مخالف شخصیت های معتدل نظام که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به شدت در تکاپوی یافتن نکته ای منفی، اختلافی، ضد و نقیض و... از گفتار، رفتار و کردار مخصوصاً آیت الله هاشمی رفسنجانی در اسناد دیداری، شنیداری، گفتاری و حتی محفلی و غیرگفتاری و شنیداری هستند، گویی سوژه سیاسی طلایی ناب پیدا کرده و با فریاد «یافتم، یافتم» همزمان جمله «ثبت نام هاشمی برای دریافت زمین دولتی» را تیتر یک خویش قرار دادند و پس از آن در اقدامی هماهنگ در رسانه های زنجیره ای، ضمن درج خبر خودساخته، اقدام به درج تحلیل های کارشناسانه!! و مصاحبه های ناصواب با دوستان و همفکران کلیشه ای خود در این مورد کردند که این هم نمونه ای از اشرافیت در زندگی آقای هاشمی که حتی از زمین دولتی هم نمی گذرد!! و آن را دست مایه تخریب های جدید و تکرار تهمت های گذشته و نو کردند.
اگر با خوش بینانه ترین حالات ممکن، این اقدام همزمان رسانه ای را براساس وظیفه اطلاع رسانی آنها بدانیم، شرع، عرف و قانون مطبوعات، صراحت دارند که اگر موضوعی را سهوا،ً غیرواقعی و کذب انتشار داده اند، در اولین شماره پس از کشف واقعیت، در همان ستون یا صفحه، نسبت به اصلاح آن اقدام کنند و در این موضوع نیز شخص حجت الاسلام والمسلمین آقای ناطق نوری، وقتی دیدند و شنیدند که گروهی در مقام مفسّر خاطرات ایشان با سوءاستفاده، با ذوق و شوق در جهت تخریب آیت الله هاشمی رفسنجانی، دروغی را در جامعه نشر داده اند، در مصاحبه با «خبر آنلاین» که در تاریخ 31 تیر ماه پخش شد، به این نکته اشاره کرده و گفت: «به نظر می رسد که تندروهای سیاسی از هر دو جریان، ظاهراً به یک نقطه مشترک رسیده اند و آن هم ایجاد شکاف در بین نیروهای قدیمی انقلاب! از یک طرف برای ایجاد حساسیت می گویند که اینها (آقای هاشمی، بنده و آقای خاتمی) نشسته اند برنامه ریزی برای مجلس آینده کرده اند و چه و چه که حرف بی ربط و خلاف واقعی است.
از طرف دیگر عده ای از همان قماش و با نیت ناپاک، با همان هدف، دست به خبرسازی هدفمند می زنند و مثلاً با تحریف متن کتاب خاطرات بنده، سعی کرده اند یک موضوعی را وارونه القا کنند تا فرصتی برای تفرقه بین امثال ما به وجود آورند.
در روایت دارد پیامبر(ص) می فرماید: می خواهید بدترین شما را بگویم چه کسی است؟ فرمود: کسی که مشی و رویه او نمّامی و تفرقه انداختن بین انسان ها است. حالا شما حساب کنید در ماه رمضان که می گویند دست و پای شیطان بسته است، ببینید که اینها دیگر چه شیطان هایی هستند! آمده اند با نیت تفتین، خاطره ای از من که اسمی از آقای هاشمی هم آنجا هست را تحریف کرده اند و خب شما می دانید که قرآن را هم اگر قرار باشد از آن سوءاستفاده بکنیم می شود تحریف کرد. مثلاً قرآن می گوید «یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه و انتم سکاری»، کسی که می خواهد سوءاستفاده کند می گوید: خدا خودش در قرآن می گوید (لاتقربوا الصلاه) یعنی نمی خواهد نماز بخوانید! بعد (انتم سکرا) را بیان نمی کند.
خاطرات بنده هم که اخیراً دیدم بخش هایی از آن در فضای مجازی با اهدافی بازنشر داده شد، باید بگویم کتاب خاطرات بنده را اگر کسی می خواهد بخواند، باید حداقل یک فراز آن را بخواند تا متوجه مطلب گوینده بشود! موضوع از این قرار است که در ماجرای استیضاح بنده وقتی که وزیر کشور بودم (سال 62) یک سؤال راجع به زمین و واگذاری زمین به مردم و افراد محروم مطرح شده بود. آقای مهندس گنابادی آن زمان وزیر وقت مسکن بود، به او گفته بودند این وزیر کشور زمین تقسیم می کند. او هم مدام به ما نامه می نوشت. من هم به مرحوم مهندس کازرونی که معاون عمرانی من بود، کار را ارجاع دادم که ببیند ماجرا چیست که معلوم شد حاکم شرعی مستقر در شهرداری تهران (آن وقت شهرداری زیرمجموعه وزارت کشور بود)، زمین های بی صاحب را براساس تشخیص خودش به فقرا، مستضعفین و حتی پاسدارهایی که بی خانه بودند، واگذار می کرد.
جمعی از نماینده ها برای ایشان نامه می نوشتند و توصیه می کردند که فلان کس را می شناسیم وضعیتش را بررسی کرده ایم و می دانیم که فقیر و مستحق است که یک تکه زمین به او داده شود. از جمله این توصیه ها برای افراد بی بضاعت، یک توصیه ای است که آقای هاشمی انجام داده بود و کسی را معرفی کرده و گفته بود: آقای حاکم شرع! اگر زمینی در اختیار نیازمندان قرار می دهید، این فرد هم بیچاره است و مستحق دریافت. خود من هم از این توصیه ها داشتم. مثلاً آقای طباطبایی (حاکم شرع) یک لیستی را خطاب به من فرستاده و نوشته بود: «این آدم ها می گویند مستحق هستند و زمین می خواهند. می گویند شما اینها را می شناسید؟» من در جواب نوشتم: «این افراد فقیر هستند و فقر آنها برای بنده مورد تأیید است.»
اصل ماجرای زمین در استیضاح این بود و خب این بهانه ای شده بود برای استیضاح کنندگان که در کنار سایر موارد مطرح کنند. منتها در کتاب خاطرات بنده عبارت نارسایی وجود دارد با این مضمون که «آقایان زمین گرفتند از جمله آقای هاشمی» خب ملاحظه می کنید که اصل ماجرا چه بوده و این افراد بد دل چگونه عنوان کرده اند وگرنه ایشان همان طور که رهبری در خطبه های 29 تیر ماه 88 گفتند: آقای هاشمی سرمایه های شخصی خودش را برای انقلاب گذاشت و اصلاً چه نیازی داشت به یک قطعه زمین مثلاً در باغ فیض که آن وقت ها هم بیابانی بیش نبود نه مثل حالا.»
در ادامه از جناب آقای ناطق نوری سؤال می شود: «صحیح است که آقای هاشمی در حین دفاعیات شما در استیضاح، شما را برحذر داشتند که اسامی نماینده ها را اعلام کنید؟»
«این درست نیست! شیطنت این است که گفتند آقای هاشمی از من خواسته بودند که این لیست را نخوانم. در صورتی که ماجرا این طور نبود. من در آن جلسه استیضاح خطاب به نماینده ها گفتم که عده ای از شما هم کسانی را معرفی کرده اید، می خواهید اسامی این عده را برای شما بخوانم؟
برخی گفتند بخوانید، برخی گفتند نخوانید. فضا متشنج شد. بالاخره عده ای گفتند اسامی را بخوان ببینیم چه کسی هستند؟ من هم اسم یک بنده خدایی که اتفاقاً از امضاکنندگان استیضاح هم بود را خواندم. اسم این فرد را که خواندم سروصدا بلند شد که آقا! نخوان. مجلس متشنج شد. آقای هاشمی به من گفت: آقا! خوب اگر نمایندگان می گویند نخوانید، خب نخوانید. در نهایت آقای هاشمی گفتند: «در اختیار خود آقای وزیر است که اگر مایل هست اسامی را بخواند و اگر هم مایل نیست نخواند» بنده هم ترجیح دادم فضا متشنج تر نشود و بالاخره نخواندم. ضمن اینکه ایشان در آن استیضاح دفاع مفصلی از بنده داشت و لطف شایانی به من کرد که بنده هنوز از ایشان به خاطر آن محبت سپاسگزارم.»
نکته ظریفی که در توضیحات حاج آقا ناطق نوری آمده، استناد به خطبه های تاریخی رهبری معظم انقلاب در تاریخ 29/3/88 است که در پاسخ به اظهارات رئیس جمهور دهم در آن مناظره کذایی و تهمت زدن به آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری در منظر دست کم 60 میلیون بیننده و شنونده داخلی، فرمودند: ... بنده در نماز جمعه هیچ وقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم، اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقای هاشمی رفسنجانی، از آقای ناطق نوری من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسی متهم به فساد مالی نکرده، حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعایی دارد، بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات شود و قبل از اثبات نمی شود اینها را رسانه ای کرد. اگر چیزی اثبات شود، فرقی بین آحاد جامعه نیست، اما اثبات نشده، نمی شود اینها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد. وقتی این جور حرف ها مطرح می شود، تلقی های نادرست در جامعه به وجود می آید، جوان ها چیز دیگری خیال می کنند، چیز دیگری می فهمند.