کد خبر: ۲۵۸۷۷۳
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۷

پشیمانی سارق پس از ۲۲ سال

اینکه یک سارق ۲۲ سال بگردد تا مالباخته را پیدا کند و با پس فرستادن اموال مسروقه، از او عذرخواهی کند، هر چند به‌نظر عجیب و غیرواقعی می‌آید اما کاملا حقیقت دارد و همین چند روز پیش در پایتخت رخ داد.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: به گزارش همشهری، آن روز خانم دندانپزشك وقتي بسته عجيبي را كه از مشهد برايش پست شده بود باز كرد، ناباورانه چشمش به لباس‌هايي افتاد كه 22 سال پيش از او سرقت شده بود.

مالباخته كه هنوز از اين ماجرا شگفت زده‌ است مي‌گويد: چند روز پيش بود كه پستچي بسته‌اي را برايم آورد. نشاني فرستنده، مشهد، كوچه توبه، منزل پشيماني! بود. تعجب كرده بودم و در آن را باز كردم. داخلش مقداري لباس بود كه هر چند در نگاه اول عجيب به‌نظر مي‌رسيد اما خيلي زود متوجه شدم كه آنها همان لباس‌هايي است كه سال‌ها پيش وقتي در خوابگاه دانشجويي بودم از من سرقت شد.

22سال پيش

زن جوان ادامه مي‌دهد: سال 71دانشجوي دندانپزشكي در دانشگاهي در مشهد بودم. پدر و مادرم معلم بودند و تازه ازدواج كرده بودم. وضع مالي‌مان كاملا عادي بود؛ طوري‌كه در خوابگاه دانشجويي زندگي مي‌كردم. يك روز كه از سر كلاس به خوابگاه برگشتم، با صحنه‌اي عجيب روبه‌رو شدم. قبل از رفتن در اتاقمان را قفل كرده بودم اما موقع برگشت، در باز بود و ديدم كه در چمدانم باز است و از لباس‌هايم خبري نيست.

داخل چمدان تمام لباس‌هاي به‌درد بخوري كه داشتم سرقت شده بود. حتي لباسي كه از خارج برايم آورده بودند و خيلي دوستش داشتم. آن روز خيلي ناراحت شدم. اينكه يك نفر به راحتي وارد اتاقمان شده و بهترين لباس‌هايم را دزديده بود، آزارم مي‌داد، چرا كه پس از آن وقتي به تهران برمي‌گشتم و به مهماني دعوت مي‌شدم، لباس مناسب نداشتم. با اين حال مدتي بعد اين ماجرا را فراموش كردم و به اين ترتيب سال‌ها گذشت و وضعيت زندگي ما هم كاملا عوض شد تا اينكه آن اتفاق عجيب رخ داد.

دزد پشيمان

خانم دندانپزشك مي‌گويد: با ديدن لباس‌هايم در آن بسته عجيب آن‌هم پس از 22سال شوكه شده بودم. علاوه بر لباس‌ها، 2برگ نامه هم بود. نامه‌اي از طرف سارق لباس‌هايم. معلوم بود كه با دست چپ نوشته شده تا شناسايي نشود. نامه را خواندم. نوشته بود: من در مشهد دانشجو بودم و وضع مالي خوبي نداشتيم.

عروسي برادرم بود و من نه پول داشتم نه لباس. شما را مي‌ديدم كه هميشه شيك بوديد، يك روز صبح به اتاق شما آمدم كه شايد لباس شما را امانت بگيرم كه متأسفانه گول شيطان را خوردم و لباس‌هاي زيباي شما را برداشتم. به خدا پشيمان و ناراحت هستم.

هيچ‌كدام را نپوشيدم چون اندازه من نبود. در همه اين سال‌ها آنها را قايم كرده بودم تا كسي نبيند. من توبه كرده‌ام. در اين مدت خيلي گشتم تا پيدايتان كنم. مرا ببخشيد و حلال كنيد. مي‌دانم گناهم بزرگ است اما قلب شما هم مهربان است.

مالباخته مي‌گويد: با خواندن نامه، احساس عجيبي داشتم. راستش من آن سارق را در همان سال‌ها بخشيدم و او را حلال كردم. حالا هم مي‌خواهم به او بگويم كه تو را خيلي وقت است كه بخشيده‌ام و حقي نسبت به شما ندارم. اين ماجرا به من نشان داد كه هميشه كساني كه خطا مي‌كنند، بد نيستند. شايد اين آدم‌ها راه و فرصتي براي جبران، تلافي يا عذرخواهي پيدا نمي‌كنند. نبايد به اين فكر كنيم كه آنها افرادي غيرقابل بازگشت هستند. خيلي وقت‌ها بخشش بهترين راهي است كه وجود دارد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین