آفتابنیوز : آفتاب- غلامرضا امامی: در این راه گام هایی برداشته شده و این خوش آغازی است اما تا رسیدن به مقصد گذرهاست. نیک می دانم که باید از هفت خوان ها گذشت و از گردنه ها. اما همین که بذر امید در دل ها افشانده شده و بر گل هنر و ادب و کتاب کوشیده می شود که خارها زدوده شود، خوش نویدی است... بی گمان آرزوی همه ما آن است که روند کتاب چون مطبوعات شود... دریغا که کتاب در این کشور تیراژش به 500 نسخه رسیده است و این نشانه خوشی نیست. نشان یک بیماری است، بی اعتمادی، بی توجهی و بسیار بیماری های دیگر. اگر به نشانه ها به گفته «امبرتو اکو» اهمیتی ندهیم پیکر فرهنگی ما را این بیماری چون سرطان فرامی گیرد... بی شک آرزوی همه ما آن است که کتاب بی هیچ بند و مانعی نشر یابد (قبل از چاپ) همچون مطبوعات و اگر نکته و خلافی بود آنگاه دادگاهی صالحه با شرایط دقیق و قانونی و در کمال آزادی تشکیل شود و اگر کسی جرمی مرتکب شد رسیدگی کنند.
چه خوش است اطمینان و اعتماد به آل قلم؛ به نویسنده و مترجم و ناشر و کتاب فروش. آنان که در این خاک با همه دشواری ها و سختی ها می زیند و دل به این میهن بسته اند. همین که سخن در این فضا می گویند غنیمتی است. اما از آن سو معیشت آل قلم به سختی می گذرد... هنوز نهادی نیست که در اندیشه مسکن، کار، بازنشستگی، بهداشت بیمه آنان به جد بکوشد. در کشورهای دیگر نخستین امکانات زندگی برای اهل ادب فراهم می شود.
پس از جنگ جهانی دوم، فراوان سرمایه های مادی به اروپا سرازیر شد تا کشورهای اروپایی ساخته شود. خرابی های جنگ ترمیم شود. پس از چند سالی گزارش چنین رسید: «در اتریش بیشتر سرمایه های مادی برای ساختن اپراها و مکان های فرهنگی صرف شده است.» وقتی که از مقامات اتریش جویا شدند که چرا به جای ساختن بناها، کار هنری و فرهنگی کرده اید. آنان چنین پاسخ داده اند: «باید دل بسته به هنر و فرهنگ که آرامش یابند و آنگاه توسعه در زمینه های دیگر در پی می آید.»
رشد و توسعه همه جانبه است.توسعه ی یک سو در شوروی دستاورد خوشی نداشت... گاگارین به فضا رفت... اما سولژنیتسین به تبعید. از نظر نظامی و فضایی و علمی شوروی توسعه یافت اما توسعه و رشد همراه نبودند...
چین بازارهای جهان را فتح کرده است اما از توسعه فرهنگی؟ آزادی اندیشه؟ پرواز در آسمان هنر و ادب در زادگاه کنفوسیوس چه خبر؟
بی گمان مردم ما به کتاب بی اعتماد شده اند... نمی دانند آیا این کتاب همان است که نویسنده نوشته یا مترجم متنی را ترجمه و پیراسته کرده... اما با مراجعه به اینترنت درمی یابند و محک می زنند که چه نقصان هایی یا احتمالا افزوده هایی در کتاب رخ داده...
هنر و ادب را نمی توان را نمی توان به بند کشید... از در برانید از پنجره می آید که گفته اند: «پری رو تاب مستوری ندارد»...
من متاسفم از تیراژ کم کتاب. از قیمت بالای کتاب... از توزیع نامساعد کتاب... از اینکه مردم ما با کتاب «قهر» کرده اند. در جهان پیشرفته در سوپر مارکت ها کنار نان و گوشت و شیر و میوه، قفسه ای گذاشته اند برای کتاب... اما در اینجا مردم متاسفانه حاضرند بر چرخ ها انبوهی چیپس و پفک و شکلات و نوشابه برای بچه هایشان فراهم سازند یا احتمالا آنانی که دستی به دهان دارند به رستوران ها بروند. اما برای کتاب جایی نیست. بی گمان عشق به کتاب و خواندن باید از کودکی آغاز شود. از مهد کودک و مدرسه و دبیرستان و این بر عهده آموزش و پرورش است که بچه ها را با کتاب و کتابخانه آشتی دهد... گرد و غبار را از کتابخانه های اسمیِ مدرسه ها بزداید. رنگ شادی به کتابخانه ها ببخشد. کتاب های تازه بیاورد. از همه کتاب هایی که نشر یافته بی هیچ امتیاز و تبعیض بیاورد و بچه ها را با کتاب آشتی دهد...
معاونت فرهنگی ارشاد چهره ای است که با کتاب آشناست. کتاب خوانده است و اهل کتاب را می شناسد...نیت خیر دارد و مشکل گشاست... همین که در نمایشگاه کتاب امسال سرای اهل قلم را سامان داد و فضایی مطبوع و پر مِهر برای دیدار و مهمانی نویسندگان و مترجمان فراهم آورد که بی هیچ حاجب و دربانی و بی هیچ مرزی و بی هیچ پرده و دیواری کنا رهم بنشینند کاری بود ستوده.
به گمانم قیمت بالای کتاب، گذشته از موانع دیگر نشر، از تولید کم است و از توزیع بد. اگر کتاب در نسخی فراوان نشر یابد و در سراسر کشور توزیعی سنجیده شود، بی گمان اهل کتاب با کتابِ خوب، آشتی خواهند کرد... اما:
«ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
ار مگر پیش نهد لطف شما گامی چند»