کد خبر: ۲۶۲۵۸۳
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۷
آقای هاشمی عجیب‌بودن رأی بالای خاتمی را تأیید کرد

خاطرات مرعشی از دیدارهایش با آیت‌الله هاشمی در آستانه سه انتخابات مهم

سید حسین مرعشی عضو حزب کارگزاران سازندگی شرح دیدارهای خود با هاشمی در آستانه سه انتخابات مهم تاریخ جمهوری اسلامی یعنی انتخابات ریاست جمهوری خرداد76، انتخابات مجلس ششم و انتخابات ریاست جمهوری سال 84 را نوشته است.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب- سرویس سیاسی: مجله اندیشه پویا در جدید ترین شماره خود پرونده‌ای را به بررسی خاطرات آیت‌الله هاشمی اختصاص داده است. در این پرونده از فعالان سیاسی سال‌های پس از انقلاب خواسته شده تا دیدارهایی که با آیت الله هاشمی داشته‌اند را روایت کنند. سید حسین مرعشی عضو حزب کارگزاران سازندگی از جمله این افراد است که شرح دیدارهای خود با هاشمی در آستانه سه انتخابات مهم تاریخ جمهوری اسلامی یعنی انتخابات ریاست جمهوری خرداد76، انتخابات مجلس ششم و انتخابات ریاست جمهوری سال 84 را نوشته است.
 
 به گزارش آفتاب، مرعشی دیدار خود با آیت الله هاشمی در روز اعلان پیروزی محمد خاتمی را اینگونه روایت می‌کند:«صبح سوم خرداد 1376 وقتی رأی بیست میلیونی آقای خاتمی اعلام شد، به دیدن آقای هاشمی رفتم. به همراه مرحوم دکتر حبیبی، پیاده به‌سمت ساختمان قرمز نهاد ریاست‌جمهوری می‌رفتند تا از مهمانی خارجی استقبال کنند. خوشحال بودم و کار را به نفع برندگان انتخابات تمام‌شده می‌دانستم. با آقای هاشمی هم‌قدم شدم و گفتم که رأی بسیار عجیبی بود. نظرشان را پرسیدم؛ این‌که آیا پیام این رأی عجیب به‌درستی دریافت می‌شود؟ آقای هاشمی عجیب‌بودن رأی بالای آقای خاتمی را تأیید کرد و گفت: تاکنون جریان‌های مسلط در تاریخ این نوع پیام‌ها را به‌خوبی دریافت نکرده‌اند اما امیدوارم در نظام ما که نظامی مردمی و اسلامی است، این پیام به‌خوبی فهمیده شود.»
 
مرعشی در ادامه و در خصوص فعالیت‌های آیت الله هاشمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 76 و تاثیر او بر انتخابات می‌گوید:« نقش آقای هاشمی در خلق حماسۀ دوم خرداد و انتخاب آقای خاتمی نقش مؤثری بود. تشخیص ما در کارگزاران این بود که مطلوب رقیب ما در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 76 یک انتخابات سه‌بُعدی است؛ یعنی انتخاباتی که در آن جامعۀ روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران سه کاندیدای جداگانه داشته باشند. هم ما و هم آقای هاشمی براساس نتیجه‌ای که در انتخابات مجلس پنجم حاصل شده بود، معتقد بودیم که اگر انتخابات دوبُعدی باشد، آن جناحی که کارگزاران در کنار او قرار بگیرد برنده خواهد بود. تحلیل این موضوع کار سختی نبود. آقای ناطق نوری به‌عنوان سرلیست جناح راست در انتخابات مجلس سی درصد آرا را کسب کرده بود، آقای بهزاد نبوی به‌عنوان سرلیست جناح چپ بیست درصد آرا را کسب کرده و خانم فائزه هاشمی به‌عنوان سرلیست کارگزاران سی درصد آرا را آورده بود. بنابراین تحلیل این بود که ائتلاف کارگزاران با یکی از دو جناح چپ و یا راست پیروز انتخابات خواهد بود. با این جمع‌بندی، آقای هاشمی راه را برای ائتلاف با جناح چپ هموار کرد. در آستانۀ بحث‌های انتخاباتی سال 76، من که نمایندۀ مجلس پنجم بودم به همراه آقای هاشمی سفری به هشت کشور افریقایی داشتیم. در این سفر آقای ولایتی وزیر امور خارجه مرتباً پیگیر بود تا بداند گزینۀ مورد نظر روحانیت مبارز در انتخابات کیست. یک روز ایشان به آقای هاشمی گفت که امشب در جلسۀ روحانیت مبارز قرار است روی کاندیدای اصلح مورد نظر جامعۀ روحانیت رأی‌گیری شود. این مسئله به‌خودی‌خود، کار خوبی نبود. آقای هاشمی هم‌چنان عضو ارشد جامعۀ روحانیت مبارز بود و هنوز برخی جلسات در دفتر ایشان تشکیل می‌شد. حالا روحانیت مبارز می‌خواست در زمانی که آقای هاشمی در سفر خارجی به سر می‌برد برای جانشین ایشان تصمیم بگیرد. آقای هاشمی به تهران پیام داد که این جلسه را قدری به تعویق بیندازید. گفت که حرف‌هایی برای گفتن دارم. در بازگشت، جلسۀ روحانیت مبارز با حضور آقای هاشمی تشکیل شد. آقای هاشمی خطاب به اعضای جامعۀ روحانیت مبارز، تحلیل مربوط به نقش کارگزاران در انتخابات را ارائه کرده و گفته بود براساس آرایی که در انتخابات مجلس به دست آمده، جناحی که با کارگزاران ائتلاف کند پیروز انتخابات خواهد بود. آقایان بعد از حرف‌های آقای هاشمی به سکوت بسنده کرده بودند. ایشان دوباره به تصور این‌که آقایان بحث را هضم نکرده‌اند به توضیح مطلب با جزئیات پرداخته بود. اما اعضای روحانیت مبارز باز هم سکوت کرده بودند. آقای هاشمی هم گفته بود که به نظر می‌رسد شما از قبل تصمیم خود را گرفته‌اید و ادامۀ صحبت بی‌فایده است. در این لحظه اعضای روحانیت مبارز خواهان رأی‌گیری روی گزینۀ اصلح برای کاندیداتوری می‌شوند که آقای هاشمی دفع‌الوقت می‌کنند و موضوع را موکول به نظر جامعۀ مدرسین می‌نمایند. درواقع ایشان نمی‌خواست در حضور رئیس‌جمهور برای کاندیدای مورد نظر روحانیت مبارز رأی‌گیری شود.»

عضو حزب کارگزاران سازندگی نحوه اعلام حمایت کارگزاران از کاندیداتوری خاتمی با توصیه آیت الله هاشمی را اینگونه روایت می کند:«آقای خاتمی هنگام اعلام کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، به دیدار آقای هاشمی رفت و در یک جلسۀ دوساعته برنامه‌های خود را با ایشان در میان گذاشت. ما در کارگزاران منتظر نتیجۀ این جلسه بودیم و بعد از آن با آقای هاشمی دیدار کردیم. آقای هاشمی در این دیدار گفت که آقای خاتمی برنامۀ خیلی خوبی برای ادارۀ کشور دارد و می‌خواهد توسعۀ اقتصادی را که در دولت من آغاز شده ادامه دهد و در کنار آن توسعۀ فرهنگی و سیاسی را نیز آغاز کند. آقای هاشمی گفت که این برنامۀ مناسبی برای کشور است و شما می‌توانید به آقای خاتمی کمک کنید. با این نظر، کارگزاران از آقای خاتمی حمایت کرد و هم‌چنان که پیش‌بینی شده بود، ائتلاف میان مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران برندۀ انتخابات دوم خرداد 76 شد.»
 
 حسین مرعشی که در آن سال‌ها نماینده اقلیت مجلس پنجم بوده در ادامه نحوه ورود آیت الله هاشمی به انتخابات مجلس ششم را اینچنین توضیح می دهد« یک سال  از انتخابات 76 گذشت. آقای مهاجرانی هنوز وزیر ارشاد بود که روزی در مجلس پنجم از ایشان در مورد دولت پرسیدم. آقای مهاجرانی نظرش این بود که آقای خاتمی به تنهایی نمی‌تواند برنامۀ دولت را جلو ببرد و بهترین راه این است که آقای هاشمی به مجلس بیاید و همان‌طور که در مجلس اول و دوم و سوم در مقام ریاست مجلس به دولت وقت در حل مشکلات کشور و جنگ و در حل اختلافات یاری رساند، به آقای خاتمی نیز یاری رساند. به این ترتیب، زمزمه‌های حضور آقای هاشمی در انتخابات مجلس ششم مطرح شد. با وجود این، به‌شخصه با حضور آقای هاشمی در انتخابات مجلس ششم مخالف بودم و در دیداری با ایشان این موضوع را مطرح کردم. گفتم که شاید دوستان به شما نگویند اما من برای ورود شما به عرصۀ انتخابات با توجه به وضعیت کشور و موضعی که دوستان اصلاح‌طلب به شما دارند، توجیهی نمی‌بینم. آقای هاشمی سخنانی گفت که اهمیت‌شان بعدها برای همه اثبات شد. گفت که دو راه برای آیندۀ کشور وجود دارد؛ یا دوستان شما ــ منظورشان برخی اصلاح‌طلبان بود ــ قصد شکستن نظام را دارند که در میان نظام و این دوستان، من در جبهۀ نظام خواهم بود. به این دلیل که هیچ جایگزینی بهتر از جمهوری اسلامی وجود ندارد و این نظامی است که در تشکیل آن همۀ مبارزین به رهبری امام نقش داشته‌اند و ما که دوران مبارزه و زندان و سختی‌های استقرار نظام را تجربه کرده‌ایم، می‌دانیم که اگر کسی تصور می‌کند جایگزین نظام جمهوری اسلامی چیزی بهتر خواهد بود در اشتباه خطرناکی است. آقای هاشمی امکان دیگر را این دانستند که در برابر برخی تندروی‌ها، طرف مقابل رودربایستی را کنار بگذارد و برای ختم این اختلافات و درگیری‌های جناحی، فضای کشور بسته شود که این موضوع محتمل‌تر است. آقای هاشمی معتقد بود که در میان این دو وضعیت ایشان می‌توانند راه سومی را مدیریت کنند که نه اصل نظام زیر سؤال برود و نه فضای کشور بسته شود. با این تحلیل ایشان وارد عرصۀ انتخابات مجلس ششم شد، در آن انتخابات، کاندیدای نمایندگی مجلس از کرمان بودم و به همین دلیل حضور پررنگی در تهران نداشتم. بااین‌حال یک‌بار به پیشنهاد آقای کرباسچی به یک جلسۀ انتخاباتی در حسینیۀ ارشاد به میزبانی دوستان ملی ـ مذهبی رفتم. سالن حسینیۀ ارشاد پر از جمعیت بود. مرحوم سحابی، اکبر گنجی و عباس عبدی که همگی منتقد آقای هاشمی بودند در جلسه حضور داشتند. پس از صحبت‌های مقدماتی یکی از حاضران از من سؤال کرد که چرا کارگزاران از آقای هاشمی حمایت کرده است؟ در جواب گفتم: به اعتقاد من آقای هاشمی اصلاح‌طلب‌ترین روحانی حال حاضر کشور است. به محض ادای این جمله جمعیت شروع به هو کشیدن کرد و صحبت من قطع شد. هم آقای سحابی و هم گنجی از جمعیت خواستند که مراعات کنند و گفتند اگر قرار باشد صحبت‌های مرعشی این‌گونه قطع شود آن‌ها هم صحبت نخواهند کرد. سالن آرام شد. ادامه دادم که جملۀ ابتدایی من تعریضی به آقای خاتمی نبود. زیرا آقای خاتمی با توجه به کردار و منشی که دارد، آخوند تلقی نمی‌شود. ایشان یک فرد روشنفکر و سیاسی اگرچه ملبس به لباس روحانیت است. اما آقای هاشمی از سوی روحانیت قم، علمای بلاد و مدرسین حوزه، آخوند تلقی می‌شود. در میان این تیپ از روحانیت، آقای هاشمی از همه اصلاح‌طلب‌تر است. به حاضران گفتم که در حوزۀ سیاست خارجی دیدگاه هاشمی روشن است و آقای هاشمی از همان دورۀ اول مجلس می‌خواست رابطۀ ایران و غرب را بهبود ببخشد که البته بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب فعلی، آن روز مخالف بودند و حالا به نظر آقای هاشمی درخصوص تنش‌زدایی رسیده‌اند. گفتم که در حوزۀ اقتصاد هم آقای هاشمی با شعار لزوم افزایش سرمایه‌گذاری خارجی و ایجاد مناطق آزاد و اقتصاد آزاد کارش را آغاز کرد و بسیاری از اصلاح‌طلبانِ امروز، آن روز با این مدل مخالف بودند و حالا به همان جایی رسیده‌اند که آقای هاشمی ده سال قبل رسیده بود. در حوزۀ مسائل فرهنگی و اجتماعی هم اشاره کردم که اگر آقای هاشمی از اصلاح‌طلبان جلوتر نباشد عقب‌تر هم نیست؛ ایشان اعتقادی به دخالت حکومت در زندگی خصوصی مردم ندارد. این را هم اضافه کردم که در حوزۀ مسائل سیاست داخلی اما آقای هاشمی به اندازۀ اصلاح‌طلبان دموکرات نیست. ایشان معتقد به برقراری یک نوع دموکراسی هدایت‌شده است. این‌جا سوئیس نیست و نمی‌توان آن دموکراسی کامل را پیاده کرد. جمع‌بندی‌ سخنانم هم این بود: اگر به هرکدام از این حوزه‌ها بیست واحد امتیاز دهیم معلوم می‌شود که شما با ایشان در هشتاد درصد موارد هم‌نظر و در بیست درصد اختلاف‌نظر دارید. گفتم حالا در چه کشوری داریم بحث می‌کنیم؟ در ایران که نهاد روحانیت همواره در طول تاریخ نقش اساسی بازی کرده و هرجا حضور داشته به جریان‌های اجتماعی کمک کرده و هرجا که کنار کشیده، آن جریان از پا در‌آمده است. با این جمع‌بندی پرسیدم: حالا به نظر شما آیا باید یک روحانی اصلاح‌طلب را که در هشتاد درصد مسائل با او هم‌موضع هستید، بکوبید یا تقویت کنید؟

تخریب‌ها علیه آقای هاشمی ادامه پیدا کرد. خاطرم هست که در همین روزها به روزنامۀ عصر آزادگان رفتم و با آقای جلایی‌پور و شمس‌الواعظین دیدار کردم و گفتم: چرا شما خرتان را به خرمن آقای هاشمی بسته‌اید؟ آقای شمس گفت وقتی ما مطلبی علیه آقای هاشمی منتشر کردیم، آقای دکتر یزدی نامه‌ای به من نوشت و تحلیل کرد که در شرایط فعلی تخریب آقای هاشمی به جز ضرر چیز دیگری برای اصلاح‌طلبان ندارد و منفعت تخریب هاشمی هم مال دیگرانی است که دل در گروی اصلاحات ندارند. آقای شمس گفت ما با توجه به این هشدار آقای یزدی، یک مقاله به نفع آقای هاشمی منتشر کردیم ولی فضا آن‌قدر تند است که تمام فضای روزنامه‌نگاری و سیاسی اصلاح‌طلبان از این شایعه پر شده که عصر آزادگان از آقای هاشمی پول هنگفتی گرفته تا به نفعش مقاله چاپ کند! به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم دیگر له یا علیه ایشان حرفی نزنیم.

انتخابات برگزار شد و آقای هاشمی در انتهای لیست رأی‌آوردگان تهران قرار گرفت. با آقای هاشمی دیدار کردم و نظرم را گفتم که با توجه به این وضعیت، حضور ایشان در مجلس به صلاح نیست؛ چرا که رفقای اصلاح‌طلب به ریاست آقای هاشمی بر مجلس رأی نمی‌دادند. گفتم که بهتر است استعفا دهید. آقای هاشمی با من هم‌نظر بود اما من فراتر از این پیشنهاد دادم که از مجمع هم کناره بگیرند. بر این نظر بودم که حالا که این بداخلاقی‌ها و بی‌حرمتی‌ها در حق ایشان شده اصلاً از سیاست کناره بگیرند. اما آقای هاشمی تحلیل دیگری داشت. گفت که احساساتی نباشید.
 
مرعشی در تشریح علت ورود هاشمی به انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نیز می گوید:«مجلس ششم به پایان نرسیده بود و هروقت بحث انتخابات آیندۀ ریاست‌جمهوری پیش می‌آمد، دوستان ما در جناح اکثریت مجلس روی حضور آقای هاشمی تأکید می‌کردند. برخی دوستان هیئت‌رئیسه مجلس ششم از طریق خود من وقت گرفتند و نزد آقای هاشمی رفتند و حرف آنان به آقای هاشمی این بود که «مبادا شما به صحنه نیایید». من و آقای علی هاشمی برادرزادۀ آقای هاشمی که هردو آن زمان نمایندۀ مجلس بودیم، هم چند بار خدمت آقای هاشمی رسیدیم و به ایشان گفتیم که اگر شما قصد حضور در انتخابات سال 84 را دارید باید لااقل ما را مطلع کنید تا با یکی از دو جناح راست یا اصلاح‌طلب صحبت کنیم. باز هم همان تحلیل قدیمی را مطرح کردیم؛ این‌که رأی فردی شما از هرکس دیگری بالاتر است اما باز هم به رأی یکی از دو جناح کشور برای پیروزی در انتخابات نیاز است. آقای هاشمی در جواب تأکید داشت که قصدی برای شرکت در انتخابات ندارد. ایشان معذوریتی مخصوص به خود داشت. بارها به آقای هاشمی گفتیم که اگر کاندیداهای دیگر وارد صحنه شوند بعید است به نفع شما کنار بروند. اما متأسفانه آقای هاشمی این تحلیل را نداشت و تصور می‌کرد برخی گزینه‌ها مانند آقای قالیباف یا آقای لاریجانی در صورت ورود ایشان به احترام از صحنه کنار خواهند رفت. آقای ناطق نوری به‌شدت طرفدار ورود آقای هاشمی به عرصه بود اما آقای لاریجانی که به آقای ناطق نزدیک بود کنار نرفت. آقای خاتمی موافق حضور آقای هاشمی بود اما آقای معین که به آقای خاتمی نزدیک بود از انتخابات کنار نکشید. تحلیل همۀ کاندیداها هم این بود که با آقای هاشمی به دور دوم خواهند رفت. بنابراین همه رقیب اصلی خود را آقای هاشمی می‌دانستند. و تخریب در این دوره علیه آقای هاشمی خیلی وسیع بود. بعدها وزارت اطلاعات پیگیری‌ای در این خصوص کرد و به نتایجی نیز رسید. انتخابات به مرحلۀ دوم کشید و آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد رقیب همدیگر شدند. تخریب‌ها شدت بیش‌تری گرفت. در هفتۀ میانی دو انتخابات زمزمۀ کناره‌گیری آقای هاشمی مطرح شده بود. آقای هاشمی هم به‌سمت انصراف رفت. یک‌شنبه شب در آن هفته، آقای روحانی از سوی بزرگان نظام به دیدن آقای هاشمی آمد و کناره‌گیری ایشان خلاف مصلحت اعلام شد. آقای هاشمی با گذاشتن شروطی مبنی بر کاهش تخریب‌ها با ماندن در صحنه موافقت کرد. بااین‌حال حجم تخریب‌ها زیادتر شد. شب سوم تیر 84 فضای عجیبی در منزل آقای هاشمی برقرار بود. آقامهدی، فاطی‌خانم و همسر آقای هاشمی ایشان را دوره کرده و اصرار می‌کردند که همان شب از ادامۀ کار انصراف بدهد. آقای هاشمی تنها مانده بود. من در آن جروبحث‌ها از ادامۀ حضور آقای هاشمی قاطعانه دفاع کردم و البته اعتقاد داشتم که ایشان پیروز خواهد شد. خود ایشان هم بر همین نظر بود. آقای هاشمی از این‌که در این بحث خانوادگی به ایشان کمک کردم خشنود بود. در آن شب من به برد آقای هاشمی اعتقاد داشتم. باورم نمی‌شد که از هر دو ایرانی یکی‌شان تفاوت آقای هاشمی و احمدی نژاد را متوجه نشود. در روز انتخابات و در ساعات اولیه باز هم نتیجه به نفع آقای هاشمی بود اما شباهنگام ورق برگشت. در ستاد انتخاباتی آقای هاشمی بودم که ساعت ده و نیم شب آقای هاشمی تماس گرفتند و گفتند که از دفتر رهبری به دو کاندیدا تذکر داده شده که هواداران‌شان اقدام به تجمع و برگزاری جشن نکنند. آقای هاشمی گفتند که شما هم بچه‌ها را کنترل کنید که جشنی بر پا نکنند. گفتم حاج‌آقا براساس نتایجی که ما داریم جشن را ستاد رقیب باید برگزار کند. آن‌ها انتخابات را برده‌اند و کار تمام است. آقای هاشمی بی‌تفاوت گفتند: «خیلی خوب، من می‌خوابم. شب مرا بیدار نکنید.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین