آفتابنیوز : آفتاب: به من الهام شد باید از فرصت برای سخنرانی استفاده کنم!نشست چهارشنبه هفته پیش مجلس شورای اسلامی، شاهد درگیری پیرمؤذن و آقامحمدی، نمایندگان اردبیل و خرمآباد بر سر نوبت سخنرانی در صحن مجلس بود. پیش از این، آقامحمدی به توضیح این درگیری از نگاه خود پرداخته بود. پیرمؤذن اما با پذیرش اشتباه خود، روایتی متفاوت از حادثه عجیب چهارشنبه هفته پیش مجلس مطرح کرد.
کمال الدین پیرمؤذن با انتقاد از «تابناک»، درباره دلیل پاسخ ندادن به خبرنگار تابناک در خصوص اظهارات ابراهیم آقامحمدی گفت: دلیل اینکه آن روز من به تماس های شما پاسخ ندادم، به آقای روح الله حسینیان برمیگردد و من منتظر بودم با وی صحبت و پس از آن با رسانهها گفت وگو کنم.
موضوع از این قرار است: من پس از سفر به روسیه، کسالت داشتم و حتی یک شب هم در بیمارستان بستری بودم، ولی باید بگویم که عزاداری در اردبیل از زمان شهادت مسلم ابن عقیل شروع میشود و محلهای که این عزاداری را اجرا میکند، محله ماست و خانواده ما از بانیان آن است.
دوستان و بستگان به دلیل اینکه سردسته عزاداری فوت شده و اختلافاتی بین ریش سفیدان هست، از من خواستند در این مراسم شرکت کنم؛ اما با پافشاری آنها رو به رو شدم و گفتم فردا من با توسل به مسلم ابن عقیل در عزاداری شرکت میکنم. پس از نماز شب متنی را آماده کردم و فردای آن روز برای نطق پیش از دستور نام نویسی کردم، اما سخنرانی من روز سه شنبه بود. حوالی ساعت ۱۰ صبح بود که دیدم دو تن نامشان به عنوان ناطقان خوانده شد که آقای موسوی اهواز و آقامحمدی بودند.
وی گفت: من با هر دو این عزیزان دوستم و حتی در جایی من به آقا محمدی رأی دادم. من به آقای موسوی گفتم اجازه دهد من امروز صحبت کنم که وی گفت مواردی دارد که باید مطرح کند و نمیتواند وقت خود را به من بدهد. آقای آقامحمدی صبح نبودند، پیش آقای سید احسن علوی رفتم، البته من نمیدانستم ایشان اهل تسنن هستند.
وی افزود: من از وی پرسیدم آقامحمدی هستند؟ گفت: وی از صبح نیامده است. من خیال نمودم و یقین کردم در باطن خود که این حواله مسلم ابن عقیل به من است؛ بنابراین، نامهای با زبان ایشان نوشتم و پاراف کردم و امضای خودم را به آن زدم. من نامه جعل نکردم و رفتم سخنرانی کردم.
پیرمؤذن درباره محتوای نطق خود و برخورد نماینده خرمآباد با وی گفت: بین دقایق ۸۰ تت 90 بود که آقامحمدی رسید و این هنگامی بود که من از علی دایی دفاع میکردم و میگفتم، با وی همچون بورسیهداران و آن سه صراف عمل نشود، اولا من از نظر قانونی اشتباه کردم و باید به وی زنگ میزدم، اما از نظر اینکه وی نیست و من سه شنبه وقت خودم را به وی میدهم، خود را محق دانستم و این را برات و حواله مسلم ابن عقیل دانستم.
نماینده اردبیل افزود: به هر حال آن روز ایشان به من به حد کافی دشنام داد و مرا دوشخصیتی خواند و گفت که من در انتخابات برای شخص دیگری کار میکردم که باید بدانید من بنا به فرمایش های رهبری، از اصلاحطلبانی هستم که اصول را رعایت میکنم و به آن باور دارم و برای استحضار باید بگویم که نان این را هم میخورم.
یک جایی هم به من (صفت بدی) هم گفتند که باید بگویم من خود را جز پاکدستترین نمایندگان میدانم و همه مرا این گونه میشناسند، اما در این باره خیلی ناراحت بودم، به خاطر اتفاقات آن روز خیلی ناراحت بودم و رفتم اردبیل و خوابیدم. حوالی نصف شب بود که خوابی دیدم و خود را در بارگاه مسلم ابن عقیل یافتم. روحالله حسینیان هم آنجا بود. یکی از خدام من را دید و گفت که زیارت قبول باشد، من به وی گفتم: دیدید امروز ذریه زهرا، سید حسن علوی با من چگونه برخورد کرد؟ گفت: این را ول کن از این ذریه زهرا بخواه که کمکت کند، من نمیدانستم که روح الله حسینیان سید است!
به وی گفتم: وی شیخ است که در پاسخ گفت: وی سید است و از او بخواه کمکت کند. امروز رفتم و ماجرا را به حسینیان گفتم. وی به من گفت به احتمال زیاد من سید هستم و بعد از آن رفت و با آقای آقامحمدی درخواست کردند که امروز در نطق خود زیاد این مسائل را پررنگ نکند و وی نیز عدول کردند.
وی در پایان تأکید کرد، من به شما که آن روز چند بار تماس گرفتید، بار دیگر میگویم، علت پاسخگو نبودن من این بود که اول با روح الله حسینیان صحبت کنم و بعد به شما بگویم. دوم آنکه من آن روز وقتی دیدم که آقامحمدی نیست و از دوست وی پرسیدم، فکر کردم که برات و پیشکش از سوی مسلم عقیل است و این کار را انجام دادم.