موتلفه در درون با يك بحران مواجه است. يعني سر يك اتفاقات خاص، چند صدا از درون موتلفه بلند ميشود. علت چيست؟
در موتلفه ما اعضاي شوراي مركزي را تا به حال ملزم نكرديم كه مصاحبه
نكنند. بلكه آزادند. البته اينكه از يك حزب چند نظر ارايه شود اين را من
نقطه ضعف ميدانم. بايد در تشكيلات صداي واحدي شنيده شود. و اگر مشاهده
شود كه اين موضوع باعث آسيب به كيان موتلفه است قطعا در شوراي مركزي تصميم
واحد در اين رابطه خواهيم گرفت.
در خصوص رفتار با آقاي
هاشمي رفسنجاني به خصوص بعد از حوادث انتخابات 88. دو رويكرد وجود داشت كه
يكي متعلق به آقاي شجوني است و ديگري مربوط به مرحوم آقاي عسگراولادي.
ايشان گفتند كه جهان اسلام فانوس به دست ميگردد تا چهرههايي مانند هاشمي
رفسنجاني و ناطقنوري را پيدا كند و از سوي ديگر آقاي شجوني آقاي هاشمي
را با اصواتي صدا ميزند كه فاصله را آنقدر زياد ميكند كه تكليف مردم و
حتي هواداران موتلفه هم مشخص نميشود كه بايد به كدام نگاه توجه كنند.
من اين موضوع را به عنوان يك نقطه ضعف در موتلفه قبول دارم. اما اگر زماني
احساس كنيم كه اين تفاوت صدا قرار باشد به كيان موتلفه آسيب و صدمه بزند
مطمئن باشيد كه با يك تصميم قاطع در شوراي مركزي قابل حل است.
رويكرد موتلفه كدام يك از اينهاست؟
ما از سالهاي پيش به اين طرف هفتهيي يك بار موضعگيري داريم. اين
موضعگيري دبيركل موتلفه كه هر هفته منتشر ميشود نتيجه مشورتهاي داخلي
سران موتلفه است. جلسات خاصي برگزار ميشود به گونهيي كه حدود 10 نفر
نظراتشان را اعلام ميكنند. اين نظرات جمعبندي ميشود و مركز سياسي ما هم
راجع به موضعگيري هفتگي دبيركل نظر ميدهد، اين نظرات را دبيركل با
رعايت نظر اكثريت جمعبندي ميكند و با جرح و تعديلي كه انجام ميدهد يك
جمعبندي از نظرات اعلام ميكند كه بنابراين موضع دبيركل حزب، موضع موتلفه
است.
نظر حزب موتلفه درباره آقاي هاشمي چيست؟
ما بارها تكرار كردهايم و البته اين تكرار مفيد هم هست. درباره آقايان
هاشمي و يا احمدينژاد و برخي شخصيتهاي ديگر، مطلق كردن اين شخصيتها چه
در جهت نفي و چه در جهت اثبات آنها را كار درستي نميدانيم.
آنجايي كه آقاي هاشمي رسما ميگويند من به همه گفتهام كه من سر سه موضوع
با هيچ كس معامله نميكنم. نظام اسلامي، ولايت فقيه و شخص آيتالله
خامنهاي. نظر آقاي هاشمي با موتلفه 100 درصد انطباق دارد. اما همين آقاي
هاشمي بالاخره حاضر نشدند بگويند كه حرف مهندس موسوي درباره تقلب دروغ است.
ما بارها گفته ايم كه دروغ است. يا در مورد پيامي كه آقاي هاشمي در مورد
فوت پدر موسوي فرستادند. در همين پيام آقاي هاشمي آقاي موسوي را به عنوان
خدوم اعلام ميكنند كه شدتش بيشتر از خادم است. ما در ملاقات حضوري با
آقاي هاشمي گفتيم كه با پيام فرستادن شما مخالفتي نداريم اما با خدوم
خواندن موسوي كاملا مخالفيم.
پاسخ آقاي هاشمي چه بود؟
پاسخ روشني نداشتند و گفتند من شرايطم به گونهيي است كه بايد پيام
ميدادم. در جايي هم كه آقاي هاشمي در طول انتخابات 88 يكبار حاضر نشدند
آن صحبتهاي رهبري را در مورد اين انتخابات حتي تكرار كنند، ما با ايشان
مخالفيم.
شما ايشان را به عنوان مجتهد سياسي قبول داريد؟
(با مكث) قبول داريم كه ايشان اجتهاد سياسي دارند. منتها اين قبول داشتن
به اين معنا نيست كه حرفهايشان وحي منزل است و براي ما تكليف شرعي
ميآورد. البته مجتهدين سياسي ديگري هم هستند كه با نظرات اجتهادي ايشان
مخالفند يا تضاد دارند.
اين را هم قبول داريد كه آقاي هاشمي ميتوانند به اجتهاد خودشان رفتار كنند؟ حتي اگر با نوع نگاه موتلفه انطباق نداشته باشد.
آقاي هاشمي اگر خارج از چارچوب نظرات قطعي رهبري سخن بگويد حتي اگر سالها
سابقه هم داشته باشند ما با اين آقاي هاشمي هرگز موافقت نميكنيم.
شما معتقديد كه آقاي هاشمي بايد با آهنگ رهبري حركت كند؟
اگر غير از اين باشد تعجب ميكنيم. يكي از موارد تعجب ما اين است آنجا كه
آقاي هاشمي ميگويند من سر آن سه مورد با كسي معامله نميكنم كه حرف صحيحي
است، پس چطور است كه مهندس موسوي را خدوم تلقي ميكنند؟ آيا خدوم تلقي
كردن موسوي از يك مجتهد سياسي، در چارچوب نظرات رهبري است؟ ما معتقديم كه
نيست.
شما با خطكش و شاغول خودتان ميسنجيد.
ما تمام تلاشمان اين است كه با رعايت كامل معيارهاي رهبري حركت كنيم و همه هزينههاي آن را هم پذيرفته و ميپذيريم.
فكر ميكنيد موتلفه اسلامي به رهبري نزديكتر است يا آقاي هاشمي؟ آقاي هاشمي رهبري را بهتر ميشناسند يا موتلفهييها؟
شناسايي و حتي علم به تنهايي كافي نيست. وقتي خود آقاي هاشمي ميگويند كه
از ولي فقيه و آيتالله خامنهاي عبور نميكنند، اي كاش يك بار نظراتشان
درباره انتخابات 88 در چارچوب نظرات رهبري اعلام ميشد. يعني ادعاي تقلب
در انتخابات 88 را دروغ اعلام ميكردند كه نكردند.
آقاي
عسگراولادي كه شايد اگر ايشان را پدر معنوي موتلفه بناميم دور از واقعيت
نباشد به نوعي حرفهاي آقاي هاشمي را تكرار و از ايشان حمايت كردند و
تعبيري كه از آقاي هاشمي ارايه ميكنند اين است كه وي شناسنامه انقلاب است
و نبايد او را از دست داد كه اين تعبير به نظر رفاقتي نيست.
من صريح پاسخ ميدهم. آقاي عسگراولادي چند ماه قبل از انتخابات 88 در يك
جلسه خصوصي آقاي موسوي را يك خطر عنوان كرد. اما آقاي هاشمي آن هم بعد از
آن زشتيهاي فتنهگرانه سال 88، مهندس موسوي را خدوم اعلام كرد. بنابراين
بين نظر عسگراولادي و هاشمي در اين مقوله 180 درجه اختلاف نظر وجود داشت.
مرحوم عسگراولادي بارها و بارها در محافل عمومي تكرار كرده بود كه آقايان موسوي و كروبي راس فتنه نيستند بلكه مفتونند.
من از خيليها به آقاي عسگراولادي نزديكتر بودم. حداكثر امتيازي كه ايشان
به آقايان موسوي و كروبي دادهاند اين است كه اينها فتنه زده شدهاند.
نگفته خدوم هستند، ولي آقاي هاشمي فتنه زده هم نميگويد.
ولي همين آقاي هاشمي از طرف عسگراولادي به عنوان شناسنامه انقلاب و يك چهره برجسته در منطقه معرفي ميشود.
حداكثر امتيازي كه عسگراولادي به مهندس موسوي داده است اين است كه وي فتنه
زده است و به قول رهبري به دام فتنه افتاده. ولي از كلمه خدوم و يا خادم
استفاده نكرده است در حالي كه آقاي هاشمي اين كلمه را درباره ايشان به كار
گرفت.
اگر در بعضي مواقع 180 درجه اختلاف نظر دارند پس چرا ميگويد كه هاشمي شناسنامه انقلاب است؟
ما در عين حال كه در موارد متعددي از جمله خطبههاي 26 تيرماه 88 كه با
غالب موضوعات مطرح شده در آن مخالفيم، نسبت به برخي موضعگيريهاي آقاي
هاشمي كاملا معترضيم.
موضوعاتي كه در حال حاضر به نظر
ميرسد در حال عملي شدن است يعني شروطي كه مطرح كردند در اين روزها در حال
اجرا شدن است، آزادي زندانيان سياسي و بسياري موارد ديگر.
سال 88 با 92 و 93 متفاوت است. در سال 88 نظام بايد تصميماتي ميگرفت كه
اگر در سال 92 ميگرفت برخي آنها كاملا با هم در تضاد خواهد بود. تصميم را
بايد برحسب شرايط روز گرفت. شما حر بعد از تسليم را با حر قبل از تسليم به
امام حسين(ع) يكي ميدانيد؟ بنابراين اينكه در چه موقعي چه اظهارنظري
ميكنيم بايد نگاه دقيقي داشته باشيم. رافت اسلامي ايجاب ميكند كه در
مواقع مقتضي و در صورت تنبه برخي مجرمين نيز مورد عفو قرار گيرند.
در مورد اعتراضتان به نماز جمعه 26 تيرماه 88 بفرماييد.
ما اعتراضمان را به طور صريح و مفصل به آقاي هاشمي در همان زمان مكتوب و
رسانهيي كرديم. اما با آقاي هاشمياي كه از طرفي ميگويد موسوي خدوم است و
از سوي ديگر بيان ميكند كه از سه موضوع عبور نميكند بايد برخوردي مبتني
بر حذف و طرد و يا اينكه تلاش كنيم آقاي هاشمي با همين موقعيت زير خيمه
انقلاب پشت سر رهبري بماند؟ ما قطعا دومي را انتخاب ميكنيم. درباره اين
موضوع كه بيان ميكنم تا به حال مصاحبه نكردهام. ما بعد از حوادث خرداد 88
راجع به آقاي هاشمي با آيتالله يزدي ملاقاتي كاملا خصوصي برگزار كرديم.
من به ايشان گفتم كه آقاي هاشمي نامهيي چند روز قبل از انتخابات
نوشتهاند كه ما و شما با اكثريت آن مخالفيم. اما ما از شما به عنوان كسي
كه منتقد جدي آقاي هاشمي بوده و هستند سوالي داريم و سوال ما اين بود كه
ما با آقاي هاشمي دو نوع رفتار ميتوانيم داشته باشيم اول اينكه اصلا با
وي رابطهيي نداشته باشيم. و به آقاي هاشمي آنقدر حمله كنيم تا وي خدايي
نكرده به آيتالله منتظري تبديل شود و دوم اينكه ارتباط را با او قطع
نكنيم و هرچقدر ميتوانيم آن سياست را كه ميگويد آقاي هاشمي زير خيمه
انقلاب پشت سر رهبري بماند، دنبال كنيم. آيتالله يزدي گفتند مگر ترديد
داريد كه دومي درست است؟ من هم كه تا اين ميزان به آقاي هاشمي معترضم
نبايد رابطهام را با ايشان قطع كنم و بنابراين موتلفه اسلامي اين فرمول
را عمل كرده است.
پس چرا ديدارهاي 26 خرداد كه روز
شهيدان موتلفه است، در يكي دو سال اخير قطع شده است؟ يعني با قطع رابطه
تان ميخواستيد كه آن سياست را دنبال كنيد؟
خير. ما بيش
از سه سال پيش ملاقاتي به اتفاق خانواده شهداي موتلفه با آقاي هاشمي
داشتيم. همان زمان با آقاي لاريجاني هم ديدار كرديم و به احمدينژاد هم
تقاضاي ملاقات داديم كه پذيرفته نشد. اما اين ملاقاتهايمان را به دلايلي
از يكي دو سال پيش با همه قطع كرديم به خصوص در سال 93 منحصرا با مراجع
عظام تقليد و علماي اعلام در قم ملاقات كرديم.
حكايت آقاي
هاشمي با حكايت ساير قوا فرق ميكند به اين جهت كه آن سلاحي كه توسط
توليت آستان مقدس حضرت عبدالعظيم به شهداي موتلفه داده شد از طريق آقاي
هاشمي بود و ايشان در اعدام انقلابي حسنعلي منصور نقش بسزايي داشتند و
ديدارهايشان با موتلفه فارغ از ديدار با روساي قوا بوده است و اين قطع
رابطه بعد از انتخابات در افكار عمومي اينگونه تلقي ميشود كه موتلفه به
اين دليل ديدارهايش با آقاي هاشمي را قطع كرده است كه چند نگاه در حزب وجود
دارد. يك نگاه متعلق به آقاي شجوني است و يك نگاه متعلق به جوانهاي
موتلفه است كه آنها هم معترضند و يك نگاه مربوط به قديميترهاي حزب است كه
با آقاي هاشمي كار ميكردند و با وجود همه اين اعتراضاتي كه به ايشان
داشتند اما ارتباطشان را حفظ كردهاند مثل آقايان بادامچيان و عسگراولادي.
فكر ميكنم ديدارهايتان را به خاطر جلوگيري از خطر انشقاق كنسل كرديد.
خير. ما چون حدس زديم كه مطالبي را كه شخصيتهاي مختلف در ملاقات با
موتلفه خواهند گفت ممكن است بعضا با هم متضاد باشد بنابراين به دليل
التهابات سياسي تصميم گرفتهايم كه به طور موقت و نه دايم، ملاقات خانواده
شهدا را با مسوولان انجام ندهيم تا اگر شرايط تغيير كرد، اين ملاقاتها
را دوباره ادامه دهيم.
براي من واقعا شبهه است. شما
ميفرماييد با شيخ محمد يزدي كه منتقد جبهه آقاي هاشمي هستند مشورت كرديد
كه چه كار كنيم كه ايشان گفتهاند راهحل دوم را انتخاب كنيد. من ميخواهم
بدانم چطور ميشود كه حزب موتلفه ميخواهد آقاي هاشمي را بعد از شلوغ
بازار انتخابات 88 پشت سر رهبري نگه دارد اما سر همان بزنگاههاي انتخابات
88 ارتباطش را با وي قطع ميكند؟
خير. ما قطع نكرديم. در همان سال 89 هم با آقاي هاشمي ملاقات داشتيم.
مشخصا كاري كه موتلفه انجام داد تا آقاي هاشمي را پشت سر رهبري نگه دارد
چه بوده است؟ اين همه انتقاد كرديد، عيوبي كه از نگاه شما نسبت به آقاي
هاشمي وجود داشت را چگونه به او هديه كرديد؟آيا ادبيات آقاي شجوني هديه
موتلفه به آقاي آقاي هاشمي بود؟ يا حمايت آقاي عسگراولادي؟
ما اولا در اوج اتفاقات 88 هم ارتباطمان را با آقاي هاشمي قطع نكرديم
بلكه ملاقات رسمي هم داشتيم. عدهيي هم به موتلفه اعتراض كردند كه اصلا
شما چرا رفتيد؟ كه ما الان هم از آن ملاقات در آن سال دفاع ميكنيم.
چه كساني اعتراض ميكردند؟ از اعضاي خود حزب بودند؟
برخي از معترضان در داخل حزب بودند ولي اكثر افرادي كه انتقاد كردند
افرادي مثل آقاي الهام و كساني كه جبهه پايداري را تشكيل داده بودند كه
موضع تندي عليه موتلفه گرفتند و رسانهيي هم كردند. ما در ارتباط با آقاي
هاشمي نه مداحي كرديم و نه ايشان را تخطئه. تازهترين و آخرين ملاقات هم
ديدار مرحوم آقاي عسگراولادي با ايشان بود زماني كه براي انتخابات اخير
رياستجمهوري ثبتنام كرده بودند. يعني ما به عنوان شوراي مركزي به خاطر
التهابات انتخاباتي در دو سال گذشته تصميم گرفتيم كه با هيچ كدام از
مسوولان ملاقات نكنيم چون مسوولان نظرات خودشان را اعلام ميكنند كه در
اين بين تضاد پيش ميآيد، گفتيم كه موتلفه باعث رسانهيي شدن اين تضادها
نشود.
اين ديدار آقاي عسگراولادي بود نه ديدار حزب موتلفه.
اين ديدار را با ما مشورت كردند و اكثريت ما به اين دليل كه قصد نداريم
ارتباطمان را با آقاي هاشمي قطع كنيم موافق بوديم. البته ملاقات مرحوم
عسگراولادي ملاقات حزب نبود.
حكايت صداهاي مختلف در
موتلفه فقط منحصر به آقاي هاشمي نيست. حتي ما شاهد آن بوده ايم كه آقاي
عسگراولادي براي اينكه بگويند كه برادران من مهندس موسوي و كروبي راس فتنه
نيستند و مفتونند، مجبور شدند كه بيان كنند كه من از موتلفه مرخصي
گرفتهام. اين نشاندهنده تك و تنها بودن ايشان در اين قصه نيست؟
آقاي عسگراولادي نگفتند از موتلفه مرخصي گرفتند. ايشان در مقطعي گفتند كه
من ميخواهم مطالبي را بگويم كه ميدانم اكثريت حزب موتلفه با آنها موافق
نيستند. همچنين در جبهه پيروان خط امام و رهبري گفتهاند كه من دبيركل
جبهه هستم اما مطالبي ميخواهم بگويم كه هيچ اطميناني ندارم كه جبهه نظرش
اين باشد. من شخص خودم فارغ از موتلفه و فارغ از جبهه يك احساس
مسووليتهايي ميكنم. ايشان گفتند مواضع من در مورد آقاي ميرحسين و كروبي
مواضع شخص حبيبالله عسگراولادي است نه مواضع موتلفه و جبهه پيروان.
چرا مرحوم آقاي عسگراولادي بايد چنين جملاتي ميگفتند؟ ترس و واهمه ايشان از چه چيزي بود؟
براي اينكه نه در جبهه و نه در موتلفه اكثريت با نظرات عسگراولادي موافقت
نداشتند اما ضمنا ما سكوت كرديم و موضعي نگرفتيم. جلسهيي برگزار كرديم و
گفتيم كه عده زيادي از اعضاي شوراي مركزي حزب با اين نظرات موافق نيستند.
در اين شرايط ما دو موضع ميتوانيم داشته باشيم يكي اينكه مخالفت صريح
داشته باشيم و ديگري اينكه سكوت كنيم. و در نهايت شوراي مركزي ترجيح داد كه
احترام آقاي عسگراولادي را حفظ كند و نفيا و اثباتا اظهارنظر نكند.
بنابراين شما از موضعگيري دبيركل موتلفه درباره موضعگيريهاي آقاي
عسگراولادي درباره ميرحسين موسوي نفيا و اثباتا چيزي در دست نداريد.
نظر شما درباره اظهارنظر مرحوم عسگراولادي چيست؟
اكثريت اعضاي شوراي مركزي موافق نبودند ولي همين اكثريت گفتند كه مصلحت موتلفه در سكوت است. من هم همان مصلحت را تمكين ميكنم.
فكر نميكنيد كه مرحوم آقاي عسگراولادي به عنوان يك مجتهد سياسي و با توجه
به تجربه سياسياي كه در 50 سال كسب كرده بودند، جنس ادبيات و نگاهشان
ميتواند براي اعضاي شوراي مركزي قابل اطمينان باشد؟
در
عين حال كه آقاي عسگراولادي به عنوان يك معلم بزرگ مورد احترام شوراي
مركزي بودند. من صريحا ميگويم كه در برخي از بحثها با وجود آنكه ايشان
نظر خودشان را بيان كرده بودند اما در نهايت راي شوراي مركزي برخلاف نظرشان
شده بود كه ايشان هم گفتند من نظر شوراي مركزي را اطاعت ميكنم.
راجع به مير حسين موسوي و كروبي خودشان گفتند كه اين نظر شخص حبيبالله عسگراولادي است نه نظر موتلفه است و نه نظر جبهه پيروان
فكر نميكنيد كه اين موضوع مربوط به كل جريان اصولگرايي است اينكه
حرفشنوي از بزرگان و ريشسفيدان در بين اعضاي جريان وجود ندارد؟ نمونهاش
هم در همين انتخابات اخير.
در تشكيلات حزبي ما چارهيي
جز تسليم شدن به نظر اكثريت نداريم. شوراي مركزي از طرف كنگره از 30 نفر
انسان عاقل و بالغ تشكيل شده است و يكي از آنها هم آقاي عسگراولادي بود.
ايشان هرگز از موتلفه چنين توقعي نداشتهاند كه در مقابل نظراتشان سخني
نگويند.
منظور من كل جريان اصولگرايي است. از سال 84 كه
آقاي احمدينژاد بازي را به هم زدند و با وجود تمام مذاكراتي كه مبني بر
كنارهگيريشان به نفع آقاي لاريجاني شد كه در نهايت اين اتفاق نيفتاد و
آقاي لاريجاني شكست خورد تا سال 88 كه اصولگرايان مجبور بودند از
احمدينژاد به دليل آمدن ميرحسين موسوي حمايت كنند كه تعدادي از دوستان
شما واژه اكتيويته را در اين مورد بهكار بردند. انتخابات 92 هم كه اصلا
داستان عجيب و غريبي بود. جالب است، آيتالله مصباحيزدي كه هميشه مخالف
فعاليتهاي حزبي در كشور بودند اكنون ميبينيم كه انواع و اقسام تشكلهاي
سياسي و اجتماعي مذهبي و... راه انداختهاند؛ جامعه مدرسين حوزه علميه قم
نتوانست به اين جمعبندي برسد كه از آقاي ولايتي حمايت كند؛ آقاي قاليباف
كنار نكشيد، آقاي جليلي آمد؛ اين همه تكثر، با وجود تمام فريادهايي كه
آقايان مهدوي كني و عسگراولادي زدند كه مثل گوشت قرباني جريان را تكهتكه
نكنيد، اما حرفشنوياي وجود نداشت. ميخواهم بگويم مثل اينكه فصل
ريشسفيدي در جريان اصولگرايي تمام شده است؟
خير. در اين
چند سال اخير اتفاقات مختلفي افتاده است. مثلا در انتخابات مجلس هشتم با
محوريت شورايي كه از اصولگرايان تشكيل شده بود جريان ما قاطعانه برنده شد.
يعني عقل جمعي حاكم شد. در انتخابات نهم هم اين اتفاق افتاد اما در
انتخابات رياستجمهوري يازدهم، خير. ما از اينكه اين اتفاق نيفتاد حمايت
نميكنيم. ما از مهرماه سال 91 در تحليل هايمان به اين نتيجه رسيديم كه
اصولگرايان لابد از ائتلاف هستند و بعد در جلسهيي به اين نتيجه رسيديم كه
اگر لازمه اين ائتلاف اين باشد كه موتلفه از نامزد خود صرف نظر كند، آيا
حاضريم يا خير؟ در تمام مذاكرات با آيتالله مصباح و ساير علما گفتيم كه ما
داريم پيشنهاد ائتلاف ميكنيم و اگر اين ائتلاف به ثمر نشست و يك نفر
انتخاب شد ديگران بايد كنار بروند و همان جا اعلام كرديم كه در اين صورت
اولين دستگاهي كه كنار خواهد رفت ما خواهيم بود.
چرا پس كسي نيامد كه نخ تسبيح اصولگرايان بشود؟
به هر حال اين نقطه ضعف است و من از اينكه اين اتفاق نيفتاد، حمايتي نميكنم.
قبول داريد كه فصل برادر بزرگتر و ريش سفيدي و بزرگتري كردن در جريان
اصولگرا تمام شده است؟ يا اينكه اصولگرايان برادر بزرگتري ندارند كه سر
بزنگاهها بتواند به آنها كمك كند؟
خير. من اين را به
صورت واقعهيي كه به صورت دايم اتفاق افتاده باشد قبول ندارم اما به صورت
مقطعي اتفاق افتاده است. در انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي ائتلاف
اصولگرايان با محوريت جامعتين واقع شد و كار خوبي هم بود. در انتخابات
رياستجمهوري نشد كه كار بدي هم شد.
در حال حاضر چه كسي ميتواند نقش برادر بزرگتر را براي اصولگرايان بازي كند؟
ما اكنون هم معتقديم كه محوريت جامعتين معتبرترين محوريت براي اصولگرايان است.
فكر ميكنيد كه اصولگرايان اين محوريت را قبول ميكنند؟
اصولگرايان زماني كه در اوج غرور باشند همين اتفاقي كه افتاد برايشان روي
ميدهد اما اگر بدانند كه اين غرور باعث شكستشان ميشود مسلما بار ديگر
به محوريت گرايش پيدا ميكنند.
اصولگرايان محبوبترند يا آقاي هاشمي؟
(با مكث) در انتخابات دوم خرداد سال 76 آقاي ناطق بيان كردند كه همان راه
آقاي هاشمي را ميروند كه در نهايت اقليت به آقاي ناطق راي دادند. در
انتخابات اخير همين كه آقاي هاشمي ثبت نام كردند يك جرياني اتفاق افتاد.
بنابراين ايشان يك شخصيت مطلق نيست كه در همه مواقع تاريخي و انتخاباتي
بگوييم مردم در مورد ايشان يك نظر دارند. يكي از علل محبوبيت آقاي هاشمي در
انتخابات اخير رياستجمهوري برخي از رفتارهاي آقاي احمدينژاد بود كه در
اواخر دوره دوم رياستجمهوري جز خودش هيچ كس را قبول نداشت
در شرايط فعلي چه؟
به اعتقاد بنده در شرايط فعلي، راي مجموعه اصولگرايان به غير رقبا ميچربد اگر متفرق شوند شكست ميخورند و اگر متحد باشند پيروز.
در انتخابات اخير كه مجموع راي تمام كانديداهاي اصولگرا از درصد رايي كه آقاي روحاني آوردند كمتر بود و به 50 هم نرسيد؟
بله. اما خود نفس تفرق به مجموعه اصولگرايان لطمه وارد كرد و راي آنها را در آن انتخابات كاهش داد.
اينگونه اگر همه اصولگرايان با يك نامزد هم ميآمدند باز هم پيروز نميشدند.
به نظر من اگر اصولگرايان با يك نامزد ميآمدند اعتماد عمومي مردم بيشتر
ميشد. اما اينگونه نشد و مردم هم گفتند كه اصولگرايان با خودشان
نتوانستند توافق كنند بعد ما چگونه به آنها اعتماد كنيم؟ بنابراين اين تفرق
اصولگرايان به اعتماد عمومي مردم لطمه وارد كرد.
باز هم
مردم ميتوانند براي انتخابات مجلس دهم به اصولگرايان اعتماد كنند يا
اينكه با آمدن دولت آقاي روحاني رقابت را به رقيب واگذار ميكند؟
بستگي به دو چيز دارد؟ اول اينكه ما آقاي روحاني را مقابل جريان اصولگرا نميدانيم.
شما آقاي روحاني را اصولگرا ميدانيد؟
ما روحاني را در تقابل با اصولگرايان نميدانيم و با برخي سليقهها و
انتصابات ايشان هم مخالفيم. البته ايشان يكسري سليقه هم خودشان دارند كه
ممكن است با برخي سلايق اصولگرايان متفاوت يا متضاد باشد. اينكه بگوييم همه
رفتارهاي انتخاباتي آقاي روحاني به طور مطلق خوب يا به طور مطلق بد است
حرف منطقي نيست.
ارزيابيتان از عملكرد دولت آقاي روحاني
چيست؟ از نگاه موتلفه دولت در چه حوزههايي توانسته موفق باشد و در چه
حوزههايي كارايي خوبي نداشته است؟
عملكرد دولت در
حوزههاي اقتصاد، سياست داخلي و خارجي، فرهنگي و. . . همراه با توفيقات و
گاهي عدم توفيق بوده است كه ميتواند موضوع يك مصاحبه مستقل باشد. اما به
طور كلي ميتوان گفت دولت در مهار تورم توفيق داشته اما در خروج از ركود
توفيقي نداشته است، در آرام كردن فضاي سياسي كشور موثر بوده اما به
كارگيري برخي عناصر فتنه در بدنه اجرايي كشوربه اين فضاي آرام آسيب رسانده
است. در بخش فرهنگ خدمات قابل توجهي داشته است اما در دورشدن از فضاي
سياستهاي كلي نظام درحوزه فرهنگ (عمدتا مصوبات شوراي انقلاب فرهنگي و
مصوب شوراي عالي فضاي مجازي) گاهي به بيراهه رفته است. دولت گاهي در برابر
انتقادهاي مشفقانه طاقت از كف ميدهد و بنا بر بي مهري بر منتقدين
ميگذارد. در موضوع هستهيي ما تاكنون امتيازات نقد داديم اما به مطالبات
نسيه اكتفا كردهايم درست است كه تا حدودي فضاي تحريم را شكستهايم اما هيچ
چيز عوض نشده است و ساختارهاي تحريم و حتي تهديدهاي گذشته به قوت خود
باقي است.
تفاوت رويكرد حزب موتلفه و اصولگرايان معتدل با
رويكرد و مطالباتي كه اصولگراياني نظير جبهه پايداري و انصار حزبالله از
دولت دارند، چيست؟
ما اصولگراي معتدل يا تند و كند
نداريم. اصولگرايي يك ظرفيت عظيم سياسي در كشور است كه در هر انتخابات به
عنوان اصليترين ضلع رقابت ظاهر ميشوند. در اعتقاد به نظام، انقلاب و
امام و رهبري تفاوتي ندارند و بر اين اعتقاد پاي ميفشارند هيچكس انتظار
ندارد همه اضلاع اصولگرايي يك موضع داشته باشند و همه يك نوع فكر كنند. هر
كدام برداشتهاي خودشان را دارند و هر كدام همه در موضع و موقع خود محترم
است.
چرا موتلفه نسبت به حملات و فشارهايي كه به دولت
آقاي روحاني از سوي برخي جريانهاي تندروي اصولگرا كه همسو و هم نظر با
حزب موتلفه هم نيستند سكوت ميكند و موضعگيري نميكند؟
ما وكيل آقاي روحاني نيستيم، آقاي روحاني به اندازه كافي قادر است از خودش
دفاع كند، موتلفه مسوول روابط عمومي دفتر رييسجمهور نيست.
به نظر شما هزينههاي اعضاي جبهه پايداري در مجلس براي كشور و مردم بيشتر بوده است يا فايدههاي آنان؟
اعضاي محترم جبهه پايداري يك جريان سياسي در كشور و به عنوان يك ضلع
اصولگرايي مطرح هستند و ما به همه آنها احترام ميگذاريم. برخي اوقات مواضع
آنها جسورانه است و آن را قابل ستايس هم ميدانيم. مانند مواضع آنها در
مورد فتنه و آگاهي خوب آنها نسبت به امر نبرد نرم دشمن. البته نسبت به برخي
مواضع آنها نيز انتقاد داريم.
آيا اصولگرايان ميتوانند
با توجه به فقدان مرحوم عسگراولادي و در بستر بودن آيتالله مهدوي كني در
دو انتخابات پيش رو به وحدت برسند؟
اصولگرايي قائم به شخص نيست. قائم به اصول است تا وقتي اصول هست اصولگرايي هم هست، ما اميدواريم با تمسك به اصول به وحدت برسيم.
نظر
شما درباره اظهارات اخير سيد محمد خاتمي مبني بر تعامل با حاكميت و نامه
اخير مجمع روحانيون مبارز براي سلامتي مقام معظم رهبري چيست؟
آقاي خاتمي در فتنه 88 بيمهريهاي زيادي به نظام و انقلاب كردند، بايد آن
را جبران كنند البته فاصله او با موسوي و كروبي محسوس است. اگر خود او به
اين تقوه بكند يك گام به جلو است. آقاي خاتمي به هر حال بايد راهي براي
جبران خطاهاي گذشته پيدا كند، نامه اخير او ميتواند يك راهي باشد.
آيا جنابعالي همچون برخي اصولگرايان قايل به مرده بودن اصلاحطلبان
هستيد؟آيا حزب موتلفه از فعاليت مجدد اصلاحطلبان در عرصه سياسي كشور
استقبال ميكند؟
جريان موسوم به اصلاحطلبي در جامعه
وجود دارد اما مشروعيت سياسي خود رادر فتنه 88 از دست داد به همين دليل
آنها گاهي باپرچم «اعتدال» پا به عرصه سياست گذاشتهاند، اين خود نشان
ميدهد كه افراطيگريهاي جريان موسوم به اصلاحطلبان در 18 تير 78 و فتنه
88 با مقاومت مردم روبهرو شده و آنها از اين مقاومت با خبرند. آنها
براي بازگشت به عرصه سياست بايد پوستاندازي كنند، بايد بدانند «خروج بر
حاكميت» جواب نميدهد و منجر به «خروج از حاكميت» ميشود يعني درست همين
موقعيتي كه در آن قرار دارند البته افراد موجهي هم در اين جريان سياسي
هستند كه از نيروهاي داخل نطام به حساب ميآيند.
به نظر
شما اگر احزاب مطرح اصلاحطلب اجازه بازي سياسي در فضاي كشور پيدا نكنند،
هواداران بيشمار اين احزاب چگونه بايد مطالبات سياسي و مدني خود را
پيگيري كنند؟
بايد ديد مطالبات سياسي و مدني آنها چيست
اگر همين چيزي است كه در 18 تير 78 و فتنه 88 دنبال آن بودند خب تكليف آن
معلوم است اما اگر بخواهند داخل حكومت بااحترام به قانون اساسي فعاليت
كنند هيچ كس مانع اين حضور نيست.
مولفهها و پارامترهاي يك اصلاحطلب مطلوب از نگاه اصولگرايان، حاكميت و جنابعالي به عنوان دبيركل حزب موتلفه چيست؟
اصلاحطلبي يعني مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، اگر آنها اين تعريف را قبول دارند بايد اثري دركارنامه سياسيشان از اين تعريف باشد.
چه سرنوشتي را براي دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در دو انتخابات پيش رو پيشبيني ميكنيد؟
ما غيبگو نيستيم. انتخابات يعني يك روش معين براي رسيدن به نتايج نامعين.
اين مردم هستند كه مشخص ميكنند چه كسي از صندوق براي خدمت به آنها بيرون
ميآيد. ما دموكراسي به شرط چاقو نداريم.
مهمترين مصايب و مشكلات پيش روي اصولگرايان در حال حاضر چه مسائلي است؟
سوال شما كلي است و پاسخ كلي هم طلب ميكند. ما اميدواريم همچنان به اصول
پايبند باشيم و مشكلات خود را در تمسك به اصول حل كنيم. مهمترين ماموريت
ما ايجاد و همگرايي بين طيف وسيع اصولگرايي در كشور است و اميدواريم
بتوانيم با صبوري اين ماموريت را انجام دهيم .
برخي
اصولگرايان طي ماههاي اخير سخن از نوسازي و واسازي گفتمان اصولگرايي
ميگويند. حزب موتلفه آيا قائل به نوسازي گفتمان اصولگرايي است يا اينكه
همچنان بر روندي كه تا به امروز «بر» و «در» جريان اصولگرايي شكل گرفته است
دفاع ميكند؟
اصولگرايان انشاءالله به زودي با باز
توليد گفتمان اصولگرايي به صحنه و ميدان انتخابات آينده ميآيند. گفتمان
جديد اصولگرايي حتما نوسازي سازمان اصولگرايي را در پي دارد، افزايش ميل
به همگرايي اساس اين نوسازي است.
در ميان اختلاف سليقه
موجود بين آيتالله مصباحيزدي و آيتالله محمد يزدي، موتلفه ديدگاه خود
را نزديكتر به كدام يك از اين دو فقيه ميداند؟
آيتالله مصباحيزدي با آيتالله محمد يزدي اختلاف در اصول ندارند. آقاي
مصباحيزدي عضو جامعه مدرسين هستند و موتلفه در حركت سياسي خود از جامعتين
به ويژه جامه مدرسين حوزه علميه قم تبعيت دارد.
برخي از
سياسيون معتقدند كه عقلاي و معتدلين دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در
انتخابات مجلس دهم ميتوانند به يك ليست مشترك برسند. از نگاه موتلفه آيا
اين فرضيه قابليت عملياتي شدن دارد؟
چنين حالتي اصلا
تحقق نخواهد يافت. مفهوم اين كار رسيدن در امر انتخابات به اجماع و تعطيلي
اضلاع رقابت مثل انتخابات دوره دوم، سوم و چهارم رياستجمهوري است. فكر
ميكنم چنين حالتي ديگر تكرار نميشود. رقابت در انتخابات چيز خوبي است،
بايد به ادب و آداب آنها احترام گذاشت و هر چه مردم راي دادند محترم شمرد
از اين طريق نهادهاي انتخاباتي هر چهار سال يك بار نوسازي ميشوند و اين
براي پيشرفت كشور خوب است .ما يك نظام جمهوري اسلامي هستيم، بايد به ساز
وكارهاي جمهوريت اعتمادكرد و در اداره كشور از آن بهره برد. دادن فهرست
مشترك از طرف اصولگرايان و اصلاحطلبان نه لازم است نه ممكن. رقابتهاي
سالم بين سليقههاي داخل نظام هم لازم است و هم مفيد.