آفتابنیوز : آفتاب- سرویس فرهنگی: آغاز این مراسم با «علی دهباشی» بود که درباره «آگوستوس»_گایوس اکتاویوس تورینوس چنین گفت: «نیل مک گرگور کتابی دارد به نام « تاریخ جهان در یکصد شیئ» در 100 فصل که ع.پاشایی با همکاری نسترن پاشایی و چند مترجم دیگر آن را در دست ترجمه دارند. سرِ آگوستوس فصل 35 از این کتاب است. چند خطی از این ترجمه را برایتان میخوانم:
به گزارش آفتاب، سزار آگوستوس اولین امپراتور روم، یکی از مشهورترین رهبران تاریخ جهان است. ما سر مفرغی او را این جا در گالریهای رومی در بریتیش میوزیوم داریم که اگرچه زرگار گرفته اما کاریزما و قدرت خام از آن میتابد. نمیشود آن را نادیده گرفت. آن چشمها چشمگیر و نافذند؛ هر جا که بایستید نگاهتان نمیکنند. آگوستوس به بعد از شما، به ورای شما، به چیزی خیلی مهمتر نگاه میکند، به آیندهاش.
موی مجعدش کوتاه و پسرانه است، کمی به هم ریخته، اما به هم ریختگیاش حساب شده است ـ پُر پیداست که وقت زیادی صرف آرایش آن شده است. این پیکرهای است که به دقت ساخته شده است، آمیزۀ درستی از جوانی و اقتدار زیبایی و توانایی، اراده و قدرت را باز میتابد. این نگاره در آن زمان خیلی چشمگیر بود، و ثابت شده که خیلی هم ماندگارست.
سرش کمی بیشتر از اندازهی طبیعی و کمی مایل است مثل این که دارد با کسی حرف میزند، بنا بر این شاید شما یک لحظه میتوانستید باور کنید که او درست مثل من و شماست. اما نیست. این آن امپراتور روم است که در زمان تولد عیسی مسیح فرمانروایی میکرد. این پیکره او را موقعی نشان میدهد که به تازگی آنتونی Antony و کلئوپاترا Cleopatra را شکست داده و مصر را فتح کرده است؛ او حالا در راه شکوه امپراتوری پیش میرود و قرص و محکم سفر حتا بزرگتری را در پیش گرفته است به سمت خدا شدن [در واقع، یکی از خدایان شدن].
اوگوُستوُس پسر برادرزادهی جولیوس سزار بود. قتل سزار در ۴۴ قم او را وارث ثروت و قدرت سزار کرد. او فقط نوزده سالش بود که ناگهان به یک نقش کلیدی در سیاست جمهوری رُوم پرتاب شد.
اوگوُستوُس، که آن موقع به اکتاویَن Octavian معروف بود، به تندی در تلاش رسیدن به قدرت مطلق بر همگنان سر شد. لحظهی محوری مهم در برآمدن او شکست مارک آنتونی و کلئوپاترا در نبرد آکسیوم Actium در ۳۱ قم بود. اوگوُستوُس که پیشتر ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، لیبی و بالکان را داشت حالا سرمشقش اسکندر کبیر بود و به غنیترین جایزهی همهی آنها دست پیدا کرد یعنی به مصر. ثروت عظیمِ مُلک نیل دَمِ دست او بود. او مصر را جزئی از روم کرد و بعد جمهوری رُوم را به امپراتوری شخصیش مبدل کرد. در سراسر آن امپراتوری، مجسمههای فرمانروای جدید را برافراشتند. پیشتر صدها مجسمه بود که او را به صورت اوکتاویَن، مرد عمل رهبر حزب، مجسم میکردند؛ اما در۲۷ قم سِنا با عنوان افتخارآمیز اوگوُستوُس «آن ارجمند» به او پاداش داد و به این ترتیب به برتری سیاسی او اذعان کرد. این پایگاه نو یک نوع نگارهی کاملا متفاوت میطلبید، و این آن چیزیست که سَردیس ما نشان میدهد.
این اوگوُستوُسی بود برای همیشه قدرتمند، برای همیشه جوان. آمیزهی ماهرانه، حتا پیچیدهی حمایت و قدرت نظامی او، که او آن را پشت ادارات آشنای جمهوری قدیمی پنهان میکرد، از آن وقت تا حالا به صورت مدلی و کلاسی در خدمت فرمانروایان جاهطلب بوده است. او جادههای نویی ساخت و نظام چاپار یا پیامرسانی بسیار کارایی بنا نهاد که نه فقط امپراتوری را بتوان به طرزی کارا از مرکز اداره کرد بلکه بتواند همهجا پیش چشم رعایایش باشد. او در طی چهل سال حکومت استوارش آن ارتش هراسانگیز را از نو تقویت کرد که از مرزهای امپراتوری دفاع کرده حتا آنها را گسترش دهد، و صلح دیرمانی بنا نهد. این دورهی طلایی ثبات و رونق سرآغاز چیزی بود که مشهورست به «پَکس رومانا» یا صلح [تحمیلی] رُومی. اوگوُستوُس که ظالمانه جنگید و راهش را به آن بالا باز کرد، به آنجا که رسید خواست به مردم اطمینان مجدد بدهد که او خودکامه نخواهد بود. پس بر آن شد که کاری کند مردم به او ایمان بیاورند و هوشمندانه رعایا را به حامیان تبدیل کرد. از بوریس جانسون Boris Johnson، شهردار لندن و متخصص لاتینی باستان پرسیدم که او اوگوُستوُس را چهطور ارزیابی میکند:
او کمابیش بزرگترین سیاستمداری بود که جهان تاکنون به خود دیده است. اگر میخواستید اولین یازده تا سیاستمدار پیشگام جهان، کارآمدترینِ دیپلماتها و ایدئولوگهای (ideologue) همهی زمانها را داشته باشید، اوگوُستوُس را به عنوان بازیساز وسط زمین [هافبک]، کاپیتان آن یازده نفر داشتید.
او جزء ضروری چسبی شد که کلّ امپراتوری روم را به هم میچسباند. میتوانستید در اسپانیا یا گُل Gaul باشید، و میتوانستید به معبدی بروید و زنانی را با نگارههایی از اوگوُستوُس، از این مرد، از این سَردیس بافتهشده روی خرقههایشان ببینید. مردم در میهمانیها در رُم روی پیشبخاریهاشان سَردیسهایی درست مثل این داشتند که نشان میداد او چهطور توانست با آن حس وفاداری و پیوستگی به رُم تمام امپراتوری روم را سر شوق بیاورد. اگر شما میخواستید در امپراتوری روم یک سیاستمدار محلی بشوید، کاهنی در کیش اوُگوُستوُس میشدید.
بوریس جانسون نظر میدهد:
اوگوُستوُس اولین امپراتور روم بود و از جمهوری روم نهادی آفرید که هر کسی به شیوههای جورواجور در قرنهای بعد از او سعی کرده از آن تقلید کند. اگر شما به تزارها، قیصرها، تزارهای بلغارستان، موسولینی Mussolini، هیتلر و ناپلئون فکر کنید، [میبینید] همهی آنها سعی کردهاند از آن شمایلنگاری رومی، آن رویکرد رومی تقلید کنند که بخش بزرگی از آن با اوگوُستوُس و اولین «پرینسیپاته» (یا، پرینسیپت) شروع شد، که آن را اینطور مینامیدند، اولین نقش امپراتورانهیی که او گرفت.
رهبران بزرگی مثل اوگوُستوُس امپراتوریهای بزرگ میآفرینند، اما در داخل آن امپراتوریها بر مردم با همان امیال، سرگرمیها و اشتهایی فرمان رانده میشود که همیشه بر زندگی مردم معمولیتر فرمان راندهاند. تحت پکس رومانا هم آش همان بود و کاسه همان.»
سپس «کارلو چرتی» از هفته زبان ایتالیایی سخن گفت و برنامههایی را که بخش فرهنگی سفارت ایتالیا برای دوستداران زبان ایتالیایی تدارک دیده است به تفصیل توضیح داد.
در بخش بعدی «ماسیمیلیانو واسالّی» با توضیحاتی مفصل به روابط میان ایران و روم دوران امپراتوری آگوستوس پرداخت:
«بد نیست در همین ابتدا بگویم که روابط ایران و روم فقط به جنگها محدود نمیشد بلکه روابط فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی هم وجود داشته است. در واقع میتوانیم بگوییم که شروع روابط ایران و روم به دوران پس از مرگ اسکندر مقدونی برمیگردد.پس از مرگ اسکندر سرداران او تصمیم میگیرند که امپراتوری را که او ایجاد کرده بود به قطعات کوچکتر تقسیم کنند و برای این که حکمرانی هر یک از این بخشها را به کسی بدهند ، ترجیح دادند که این اشخاص یونانی نباشند و بیشتر این افراد از امپراتوری هلنیستی باشند که البته به مرور زمان بین حاکمان این قلمروها اختلاقاتی بروز میکند و در پی این اختلافات یونانیها از روم میخواهند که برای حل این اختلافات نقش حَکم را داشته باشد و روم هم از این پیشنهاد استقبال میکند چون میتوانست از این طریق به این قلمروهای هلنیستی نزدیک شود.»
دکتر واسالی سپس میافزاید: «در حقیقت در دوران امپراتوری آگوستوس، روابطی که آگوستوس با پادشاهان متعدد ایران برقرار میکند ، از جمله با اشکانیان و ساسانیان، هم رابطهای دوستانه بود و هم دشمنی. رابطهای پر از فراز و نشیب. ولی نوشتهای از امپراتور آگوستوس باقی مانده که میتوان گفت یک جور وصیتنامۀ آگوستوس است و در این نوشته مشخص شده که جنگهایی که با اشکانیان صورت گرفته فقط به منزلۀ انتقام از شکستی بود که سپاه آگوستوس در سال 53 قبل از میلاد در منطقه هران از ایرانیان متحمل شد. و این جنگها فقط به منظور بازپس گرفتن درفشهایی بود که در این جنگ از دست داده بودند. اما کتیبههای فراوانی وجود دارد که نشان میدهد روابط ایران با پادشاه آگوستوس روابطی بسیار حسنه بوده است.»
سخنان دکتر چرتی و دکتر واسالی را «حانیه اینانلو» به فارسی برگرداند.
در پایان بخشی از فیلم مستند «آگوستوس» به نمایش درآمد.