آفتابنیوز : آفتاب: شبکه آفتاب نوشت: «از دانشگاه برمیگشتم به خانه، از یک جایی در مسیر احساس کردم دو مرد موتورسوار تعقیبم میکنند. هر جا میرفتم، میآمدند. خیلی ترسیده بودم. قلبم داشت از دهانم بیرون میزد. شروع کردم به دویدن. به یک کوچه رسیدم. تاریک بود. بیتاب بودم. موتورسواران به من نزدیک شدند. نمیدانستم باید چکار کنم. دیوار تکیهگاهم شده بود، اما پاهایم طاقت ایستادن نداشت. چمباتمه زدم روی زمین، دستهایم را گذاشتم روی صورتم. چیزی پاشیده شد روی سر و تنم. تمام تنم به یکباره آتش گرفت، احساس سوزش شدید. مدام جیغ میکشیدم. نفسم بالا نمیآمد. حنجرهام خشک شده بود، قلبم از تپش افتاده، دهانم طعم خون میداد. نیمه بیهوش روی زمین پهن شدم که صدای خندههای وحشتناکی در گوشم پیچید. همه چیز یک شوخی بود. یک شوخی کثیف.»
این روزها، روایتهایی مثل این مدام در محافل عمومی شنیده میشود. هنوز سایهی شوم اسیدپاشیهای اصفهان، بر سر زنان است که مردانی بیپروا در خیابانهای شهر به روی آنها آب میریزند و از دیدن وحشتزدگیشان کیف میکنند. نهتنها زنان اصفهانی، که برخی زنان در تهران و شهرهای دیگر از این تجربه تلخشان در شبکههای اجتماعی نوشتهاند. برخوردها با حادثهای که برای زنان قربانی در اصفهان افتاده برخوردهای متفاوتی به دنبال داشته. از یکسو اعتراضهای گسترده و محکوم کردن این اقدام از سوی شهروندان و مسؤولان و از طرف دیگر استفادهی برخی افراد از ترسی که به جان زنان و دختران افتاده و شوخی با واقعهای که بدون شک برای خانوادهی قربانیان آزاردهنده است. این دست شوخیها حتی به رسانهی ملی هم کشیده شد. چند روز پس از انتشار خبر اسیدپاشی مجری یکی از برنامهها لیوان چای به سمت صورت همکارش تکان داد و با خنده گفت: «از چی میترسی؟ حالا اسیده مگه؟» یک زن جان داده و پنج زن دیگر هنوز در بستر درد و عذاب دست و پا میزنند، زنان زیادی خود را در خانه حبس کردهاند، وحشت اما دستبردار نیست.
«کسانی که به جای اسید روی زنان آب میپاشند، هر لحظه در حال تولید خشونت و وحشت هستند، اگر کسانی که اسیدپاشی کردند، بیماران روانی بوده یا تحت تأثیر القائاتی قرار گرفتهاند، افرادی که تظاهر به اسیدپاشی میکنند، به نوعی سادیسم خطرناکتر دچار شدهاند.»
آذر تشکر، جامعهشناس، درحالی اینها را میگوید که این روزها از آبپاشها بیشتر از اسیدپاشها هراس دارد. هراسی که ریشه در رفتار عجیب افرادی دارد که بعد از وقوع حوادث اسیدپاشی در اصفهان به شوخی با شیشههای آب معدنی به سمت زنان و دختران آب میپاشند و از ترسیدن زنان احساس قدرت و شادی به آنها دست میدهد.
سؤال این جامعهشناس این است: «در جامعهی ما چه اتفاقی افتاده که افرادی از بین خودِ مردم همدیگر را آزار میدهند و این آزار برایشان شوخی تلقی میشود؟» به نظر او، این نوع رفتار اتفاق عجیبی است که نشان میدهد دروان آدمها دستکاری شده به طوریکه قدرت تشخیص خودشان را دربارهی چگونه شاد بودن از دست دادهاند و نمیدانند نسبت به چه چیزهایی باید احساس شادی داشته باشند.
«وقتی رویم آب ریختند، فکر کردم اسید است، میلرزیدم از ترس. آنها اما بلندبلند میخندیدند و به من میگفتند: ترسوی بدبخت!» این را یکی از زنان اصفهانی که در معرض آبپاشی قرار گرفته میگوید، در حالی که مطالعات انسانشناسی نشان میدهد: چگونه خوشحال شدن ابتداییترین چیزی است که یک انسان درک میکند. «تشکر» با شنیدن این گفتهها، جامعه را پر از افرادی میبیند که به شدت روانشان به لحاظ انسانی دستکاری شده است؛ سادیسمی بهشدت خطرناک که رد پای آن در متلکهای خیابانی و ترساندن دیگران برای شوخی و خنده دیده میشود.
چرا این اتفاق میافتد؟ این جامعهشناس معتقد است که در اینگونه موارد بحث اعمال قدرت مطرح است. این افراد در وهلهی اول، زن را بهعنوان موجود ضعیفتر تعریف میکنند و بعد به عنوان موجود قدرتمند او را آزار میدهند.
بهنظر او، افزایش این موارد نشان میدهد که بسیاری از هنجارها در جامعه سقوط کرده و این دست دیگرآزاری همچنان ادامه پیدا میکند چراکه افراد شکنجهگر به همین راحتی با شوخی و خنده وارد فضای عمومی شدهاند. موجوداتی که دیگر نمیتوان به آنها گفت طبیعی.
شوخی و قدرت
موارد دیگری از اسیدپاشی در طول دهه گذشته اتفاق افتاده و همواره زنان قربانی اصلی آن بودهاند اما حالا این فاجعه دستمایهی شوخی و خنده شده. سونیا غفاری، روانشناس اجتماعی میگوید: «شوخی به آدمها احساس قدرت و سلطه میدهد. وقتی با مسایل جنسیتی آمیخته شود، شاهد شکلگیری نوعی خشونت میشویم. خشونتی که در لایههای سطحی خود در قالبهای جک و متلک و... بروز میکند. جکهای جنسیتیای که در کوچه و بازار شنیده میشد و حالا در شبکههای اجتماعی مثل وایبر دیده میشود، دارد خشونت پنهان را بازتولید میکند. این شوخیها زمانی هم میتوانند با توجه به موقعیت، عرصهای برای بروز عملی پیدا کنند.»
بر اساس آخرین مطالعات روانشناسی، ارتباط بین شوخیهای جنسیتی و خشونت ثابت شده است. روانشناسان برای رسیدن به این مسئله دست به آزمایش زدهاند. در این آزمون، برای تعدادی از مردان جکهایی با مضمون تحقیر زنان بازگو کرده و عکسالعمل آنها را مورد بررسی قرار دادند، مردهایی که این جکها را به راحتی میخواندند و با آن مشکلی نداشتند؛ نسبت به خشونت علیه زنان نیز مشکل کمتری داشتند.
غفاری میگوید: «جامعهشناسان این نوع خشونت را خوشخیم میدانند، چراکه درجهی آن نسبت به اسیدپاشی کمتر است. این خشونت آسیب نمیرساند ولی قابلیت این را دارد که تبدیل به خشونت بدخیم شود. واقعیت این است که خشونت تسری پیدا میکند.»
با اینکه این جکها اینقدر خطرناک هستند، نقل کردنشان خیلی فراگیر و همهجایی شده، کمتر کسی است که در این زمینه چیزی نشنیده و با آن نخندیده باشد. نهتنها در میان جمعهای دوستانهی جوانان، بلکه در مهمانیهای خانوادگی نیز تعریف کردن این جکها باب است. غفاری اعتقاد دارد که اصلاً رد پای این مشکل را باید در خانوادهها و چگونگی اجتماعی شدن کودکان پیدا کرد. چراکه تجربههای کودکی بهشدت روی رفتار انسانها تأثیر میگذارد. وقتی کودکی در خانواده بهراحتی به این جکها بخندد یا بتواند جنس مخالف را مورد تمسخر قرار بدهد و خانواده واکنشی نداشته باشند، از همان ابتدا میفهمد که با کدام گروه میتواند به راحتی شوخی کند و حسابوکتاب پس ندهد.»
نهتنها نحوهی اجتماعی شدن افراد در خانواده بلکه فقدان همدلی نیز میتواند، عاملی برای آزار زنان به هر شکلی باشد، اما چه چیزی باعث این فقدان میشود؟ غفاری میگوید: «وقتی دو جنس از هم تفکیک داده شوند، شناخت آنها از هم پایین میآید. در جوامعی که خشونت زیاد است، مردها کلیشههایی از زنان در ذهن خود دارند. مثلاً اینکه زنان ضعیف هستند. خوب همین نداشتن شناخت، میزان همدلی با زنان را پایین میآورد. وقتی شناختی درست از زن وجود نداشته باشد، فرد نمیتواند درک کند که این شوخی با این حجم از خشونت چه آسیبی به روان زنان وارد میکند.»
خشونت و پوکی استخوان
«رسانه همانقدر در ایجاد خشونت تأثیر دارد که نبود کلسیم در پوکی استخوان. مشکل جامعهی ما این است که در مبارزه با خشونت متولی مشخصی نداریم، در حالی که در مورد تغذیه اقدامات متعددی انجام دادهایم و تا اقدام به کاهش این خشونت نشود، شاهد صحنههای بسیار غمانگیزی خواهیم بود.» غفاری اینها را میگوید و این روزها در جامعه شاهد اینگونه صحنهها هستیم. آمار سازمان دفاع از قربانیان خشونت در روز جهانی امحاء خشونت علیه زنان نشان میدهد 66 درصد زنان ایران در طول زندگی قربانی خشونت هستند.
تشکر چارهی کار را بازتوانیهای روانشناختی در ارتباطات اجتماعی میداند برای اینکه مردم با داشتن این تواناییها بتوانند به درجهای از تحمل برسند و بتوانند به حقوق همدیگر احترام بگذارند.
غفاری اما بهعنوان یک روانشناخت اجتماعی معتقد است: «برای از بین بردن خشونت علیه زنان باید از راهکارهای بلندمدت و کوتاهمدت استفاده شود. بحث آموزش با کمک رسانه بلندمدت است اما در کوتاه مدت باید از مجریان قانون یاری گرفت. همانطور که در خیلی از کشورها تبعیض نژادی مجازات دارد. وقتی شوخی کردن برای من هزینهای ندارد، به راحتی یک ظرف آب به دست میگیریم و به بهانهی تفریح و شوخی تظاهر به اسیدپاشی میکنیم. باید واقعبین باشیم، مجازات یک امر پیشگیرانه است.»
اگر چه نباید فراموش کرد که طبق قوانین کشور ایجاد هرگونه مزاحمت برای زنان شش ماه حبس و 74 ضربه شلاق دارد و مجازاتی برای این افراد در نظر گرفته شده اما «حسین احمدینیاز»، وکیل پایهیک دادگستری معتقد است که این مجازات کافی نیست و به صورت مشخص برای تظاهر به اسیدپاشی قانونی نداریم.
او میگوید هرچند این نوع تظاهر، اختلال در نظم به شمار میرود و جرم است، با این همه مسئلهی اساسی این است که قوای سهگانه باید دست به دست هم بدهند که اسیدپاشی و تظاهر به آن دیگر تکرار نشود و برای رسیدن به این منظور باید قانون تشدید مبارزه با اسیدپاشی تصویب شود و نمایندگان باید اشد مجازات را برای این افراد در نظر بگیرند چراکه به نظر میرسد ضعف قوانین باعث شده این موضوع در ایران رواج بگیرد و در این چند سال اخیر بارها و بارها اسیدپاشی به صورت زنان تکرار شده. باید در جایی این چرخهی مداوم خشونت متوقف شود.
چرخهای که وحشت به دل دختران، زنان و مادران این مرز و بوم میریزد. احساسات و عاطفهشان مایه رنجشان شده و این تکرار منجر به ویرانی روح و تنشان میشود، ویرانیای که در نهایت از کالبد آنها خارج شده و به کل جامعه تسری پیدا میکند.