کد خبر: ۲۷۰۴۲۲
تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۴

ما رسانه حكومتی واقعاً نداريم؟

بيشترين منتقدان ما در حكومت‌اند. قوه قضاييه به قوه مجريه نقد دارد، قوه مجريه به قوه قضاييه نقد دارد، هر دوي آنها به قوه مقننه نقد دارند.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: «كامبيز نوروزي» در همه عرصه‌هاي حقوقي مطبوعات نزديك دو دهه اخير، حضور داشته، از دبير حقوقي انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران تا هر جا كه به لحاظ حقوقي در باب مطبوعات، قانون مطبوعات و حقوقي نگريستن به مسأله رسانه‌ها مي‌شد كه باشد. حضور مطبوعاتي او نيز از يادداشت‌نويسي و مصاحبه شروع مي‌شود تا مشاوره‌هاي حقوقي درباره مطبوعات و رسانه‌ها. او در تمام سال‌هاي انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران، در بولتن داخلي «روزنامه‌نگاران» حضور حقوقي و مشورتي خود را حفظ كرد.

در گفت‌وگوی ماهنامه مدیریت ارتباطات- آبانماه 93- با كامبيز نوروزي که هم‌زمان با بیستمین نمایشگاه مطبوعات منتشر می‌شود كوشيده شد تا در منتهي‌اليه طلب حقوق شهروندي و روزنامه‌نگاري بنشينيم و از او بپرسيم و او در مقام حقوق‌داني كه تجربه سال‌هاي مياني عمر، نگاه اجتماعي او را عميق كرده است، چشم‌انداز جامعه‌شناسي حقوقي خود را به مخاطبان ارائه كند. بخش‌هایی از نقطه‌نظرات نوروزی را می‌خوانید:

·         آزادي بيان شرط بنيادين تمام حق‌هاي اساسي ديگر است. بدون آزادي بيان، هيچ يك از حق‌هاي اساسي قابل پيگيري نيست

·     اگر اجازه دهيد، مي‌خواهم با اين ديدگاه)خاستگاه مطبوعات و رسانه در ایران، حكومت است (مخالفت كنم. يك مثال ساده بزنم. يك وقتي هست ايجاد رسانه جديد توسط دولت كاملاً ارادي، برنامه‌ريزي شده و قابل كنترل است. در اواسط دهه 50 يك حزب ساخته شد به نام حزب رستاخيز. كاملاً ارادي بود و همه چيز آن تحت كنترل بود. يك روزنامه هم راه انداختند به نام روزنامه «رستاخيز». تك‌تك گام‌هاي آن برنامه‌ريزي شده و تحت كنترل بود. اين كاري بود كه در برنامه‌ريزي سيستماتيك دولت، اتفاق افتاد براي يك ظاهرسازي كه نمايش دموكراسي باشد. اين در دهه 70 ميلادي است، زماني كه بحث حقوق بشر در‌ آمريكا هم جدي شده، ظاهراً فشارهاي حقوق بشري وارد مي‌كنند. مي‌خواهند بگويند مثلاً آزادي مطبوعات وجود دارد. طبيعتاً در اين مدل يك‌صد روزنامه هم كه منتشر شود اصلاً اهميتي ندارد و نمي‌شود به استناد آن گفت توسعه مطبوعات اتفاق افتاده و حقوق مطبوعات و آزادي مطبوعات گسترش پيدا كرده و قاعده بازي رسانه پيش‌رفته است. اما در دوره جديد توسعه مطبوعات در ايران كه در تحليل من و به اعتقاد من، از اواخر دهه 60 شروع شده و تا امروز ادامه دارد، چنين نبوده است كه دولت خودش به صورت برنامه‌ريزي‌شده و سيستماتيك با ايجاد نشريات گلخانه‌اي و مصنوعي، بخواهد چيزي را نمايش دهد.

·     به يكي دو نكته بايد بيشتر توجه كنيم. روزنامه رستاخيز روزنامه حرفه‌اي بود اما اين روزنامه در يك برنامه‌ريزي متمركز حكومتي توليد شد. بعد از جنگ و پايان دفاع مقدس كه آقاي هاشمي‌رفسنجاني به رياست‌جمهوري مي‌رسد، يكي از برنامه‌هايي كه ايشان دنبال مي‌كند اين است كه فضاي سياسي و فرهنگي كشور آرام شود و اتفاقاً به مطبوعات توجه مي‌شود و يك‌سري از نشريات از آن سال شروع به انتشار مي‌كنند. اين را هم قبول دارم كه در تمام اين سال‌ها نشريات زيادي بودند كه يا وابسته به دولت بودند يا وابسته به سازمان‌هاي عمومي. يك نمونه آن روزنامه همشهري است كه در اوايل دهه 70 منتشر مي‌شود. وابسته به شهرداري تهران است. بودجه آن را شهرداري تهران تأمين مي‌كند، گرچه در آن زمان يك تيم بسيار حرفه‌اي همشهري را پايه‌گذاري مي‌كند و يك تحولي در عرصه روزنامه‌نگاري ايران ايجاد مي‌شود.

 آقاي نوروزي، روزنامه‌هاي «كيهان»، «اطلاعات»، «همشهري»، «ايران» و همه نشريه‌هاي گروهي و اقماري آنان، روزنامه «حمايت» وابسته به سازمان زندان‌ها، روزنامه «گسترش صنعت» وابسته به يكي از سازمان‌هاي زيرمجموعه وزراتخانه‌هاي دولت، روزنامه‌هاي قدس، خراسان و مانند آن، زياد است. بشماريم؟

اين خيلي با مدل قبلي فرق دارد. مدل قبلي شبيه اين است كه يك كارگرداني وجود دارد كه با اشاره آن كارگردان 5، 10، 20 و 30 نشريه توليد مي‌شود و هر كدام با برنامه‌ريزي قبلي يك نقش را بايد بازی مي‌كردند. قبل از روزنامه‌ رستاخيز، يك روزنامه «ايران نوين» و يك روزنامه «مردم» هم بود. آنچه گفتيد، در آن مدل قرار مي‌گيرد. مدلي كه ما با آن در بيست و چند سال اخير مواجه هستيم، اين نيست كه يك كارگرداني وجود دارد كه يك سناريو نوشته باشد، نشرياتي ايجاد كرده باشد و براي هر نشريه يك نقشي داده باشد. مثلاً به نشريه «الف»، نقش مخالفت داده باشد، به نشريه «ب» نقش اپوزيسيون بدهد، به نشريه «ج» نقش موافق داده باشد. اين نيست.

 شما دليلي هم داريد كه اين نيست؟

يكي از اتفاقاتي كه در ايران در دو دهه اخير رخ داده و بحث معروفي هم است كه خيلي از سازمان‌هاي عمومي در ايران به دلايلي يك مقدار كاركرد حزبي پيدا كرده‌اند، شايد به دليل اينكه حزب وجود ندارد. مثلاً وقتي آقاي كرباسچي مي‌رود شهرداري تهران،...

 يا احياناً كاركرد باندي پيدا كرده‌اند؟

اين اصطلاح را بهتر است به كار نبريم چون خيلي سياسي است و كاركرد اين سازمان‌هاي عمومي بيشتر از كاركرد باندي است. وقتي مي‌گوييم كاركرد باندي، مقداري داوري منفي در آن قرار مي‌گيرد. وقتي آقاي كرباسچي مي‌رود شهرداري تهران، شهرداري تا حد زيادي به سمت گرايش سياسي متعلق به كرباسچي رفتار مي‌كند، چه نشرياتش و چه افرادش. وقتي احمدي‌نژاد مي‌رود، تغيير مي‌كند. وقتي قاليباف مي‌آيد، عوض مي‌شود. در جاهاي ديگر دنيا به اين شدت اين اتفاق نمي‌افتد. چنين نيست كه مثلاً در فرانسه اگر يك وزير برود و يك وزير سوسياليست بيايد، تمام مثلاً وزارت كار فرانسه، تمام آنها سوسياليست شوند يا تمام آنها گوليست باشند.

در واقع سازمان‌هاي عمومي از اين فضا استفاده مي‌كنند و يكي از استفاده‌هاي آن، انتشار نشريات است. اما يك نكته مهم‌تر وجود دارد و آن اين است كه حتي در ساختار حكومتي، همگان متوجه اين نكته شده‌اند كه اگر مي‌خواهيد حضور اجتماعي داشته باشيد، بايد رسانه و روزنامه داشته باشيد. اين نكته خيلي تعهد بزرگي است.

 از ديد شما صحبت مي‌كنيم و اين پرسش را مطرح مي‌كنيم. مي‌پذيريم كه در آن مورد سناريو و برنامه‌ريزي متمركزي وجود داشته و امروز سناريو و برنامه‌ريزي متمركز نيست و به خاطر حضور اجتماعي اين اتفاق مي‌افتد. پس انگار لازم است بپذيريم كه حكومت در ساخت رسانه‌هاي حكومتي يا گرفتن سهم از رسانه‌هاي مستقل، بخشي از حقوق شهروندي شهروندان را از آنان تصاحب مي‌كند. اگر چنين باشد، بايد بگوييم از سال‌هاي انتهايي دهه 60 تا امروز، حكومت در داشتن رسانه‌هاي حكومتي كه در واقع سهم رسانه‌هاي مستقل را مي‌بلعند، زيركانه عمل مي‌كند.
اولاً اينكه كلمه رسانه‌هاي حكومتي را درست نمي‌دانم. وقتي مي‌گوييم رسانه حكومتي، يعني رسانه‌اي كه مبلغ حكومت است و حكومت را يك چيز واحد در نظر مي‌گيريم اما ما چنین جیزی اصلاً نداریم.

وقتي مي‌گوييم حكومت يعني تمام ساخت سياسي شامل رهبري، قوه قضاييه، مجريه و انبوهي از سازمان‌ها اما مثلاً روزنامه كيهان يكي از بزرگترين منتقدان بخش‌هايي از حكومت است. به هر حال قوه مجريه بخشي از حكومت است. وقتي مي‌گوييم رسانه حكومتي من ياد «پراودا» مي‌افتم، خبرگزاري اتحاد جماهير شوروي. تازه مثلاً «ايزوستيا» بود كه سعي مي‌كرد دموكراتيك باشد يا مثلاً رسانه مردم چين. اين مي‌شود روزنامه حكومتي كه دقيقاً يك حكومت است با سياست كاملاً واحد و تمام اجزاي آن به صورت توتاليتر و سازمان‌يافته وابسته به هم هستند و رسانه‌اي از صدر تا ذيل آن را نمايندگي مي‌كند. ما رسانه حكومتي به اين معنا واقعاً نداريم.

 اما تعداد زيادي رسانه‌هاي وابسته به حكومت يا وابسته به بخش‌هايي از حكومت داريم.

بله. اما به دليل آنكه اين تكثر سياسي در درون حاكميت وجود دارد، الان بيشتر منتقدان شايد در خود حكومت باشند. يكي در قوه مجريه است و به قوه قضاييه نقد مي‌كند.

 پس اين، نظر مخاطب را رد نمي‌كند كه حكومت در برخورد با رسانه‌ها و تعيين نسبت آنها با حقوق شهروندي زيركانه‌تر عمل مي‌كند.

كلمه زيركانه ناظر به اين پيش‌فرض است كه يك اتاق متمركزي وجود دارد كه براي همه‌چيز نقش مي‌ريزد و تعيين مي‌كند. زيركي مي‌كند و مي‌گويد آقاي فلاني شما اين نقش را بازي كن.

 الزاماً اين اتاق فكر مي‌تواند متمركز نباشد. شايد هم متكثر باشد.

وقتي مي‌گوييم متكثر يعني اتفاق طبيعي دارد مي‌افتد. بيشترين منتقدان ما در حكومت‌اند. قوه قضاييه به قوه مجريه نقد دارد، قوه مجريه به قوه قضاييه نقد دارد، هر دوي آنها به قوه مقننه نقد دارند. قانون مجازات اسلامي كه اخيراً از تصويب قوه مقننه خارج شد، هنوز شروع اجراي آن به سال نرسيده است، انبوهي از سؤالات در آن وجود دارد. خود قوه قضایيه گير كرده است. در حوزه فرهنگ، اقتصاد، روابط بين‌الملل. بحث دلواپسان يا همين مشاجره‌اي كه اين اواخر بين رئيس‌جمهوري و مخالفانش شكل گرفت ببينيد تا چه سطحي رسيد. اين حكايت از يك اتفاق واقعي و مثبت دارد كه خود ساخت حكومت به شدت متكثر است و خود ساخت حكومت به طور طبيعي در يك روابط متكثر رفتار مي‌كند و اينجا قاعده بازي مطرح مي‌شود.

 پس مي‌توانيم بپذيريم اگر ساخت قدرت متكثر باشد و قاعده بازي را هم به خوبي و زيركي بداند، پس محق است كه بخشي از حقوق شهروندان را براي داشتن رسانه‌هاي‌ مستقل فنا كند و همين‌جور رسانه حكومتي داشته باشيم كه متكثر هم هست و به صورت واقعي به هم نقد دارند و رقابت مي‌كنند...

اين پاسخ مقدمه سؤال شما بود. حالا برويم سراغ قسمت دوم سؤال شما. اينكه حق شهروندان انتشار نشريه است، كاملاً درست است اما اينكه دستگاه‌هاي وابسته به سازمان‌هاي عمومي يا دولت، رسانه يا نشريه‌اي منتشر مي‌كنند، به تنهايي به منزله تصاحب حق شهروندي شهروندان نيست. يك بازار رقابت است. اتفاقاً خيلي جالب است. حتماً شما به عنوان روزنامه‌نگار برخورد كرديد. معمولاً نشرياتي كه كمتر وابسته به دولت هستند و نشريات مستقل محسوب مي‌شوند، در فضاي رقابت رسانه‌اي موفق‌تر عمل مي‌كنند.

 بله. البته اين در شرايطي است كه توان زيست داشته باشند.

بله قبول دارم. خيلي از نشريات هستند كه بودجه‌هاي خيلي خوبي هم مي‌گيرند ولي تقريباً نقش چنداني در گردش اطلاعات كشور ندارند، نمي‌توانند جريان‌سازي كنند.

 حرف شما را رد نمي‌كنم اما آيا ادامه تنفس و حق حيات را از نشريه‌هاي مستقل نمي‌گيرد؟ اينكه اگر شما به عنوان نشريه مستقل وارد عرصه رقابت شويد، مي‌توانيد مخاطب بيشتري جلب كنيد اما اينكه توان رقابت از شما گرفته شود...

فكر نمي‌كنم! مخاطب به دنبال حرف مي‌گردد. رسانه‌ با كالايي مثل لباس فرق دارد و مخاطب بايد حرف خودش را در رسانه پيدا كند. اينجاست كه كار حرفه‌اي كردن در رسانه اهميت پيدا مي‌كند. همشهري را كه در دهه 70 منتشر مي‌شد با همشهري كه در نيمه‌دوم 80 به بعد منتشر شد، مقايسه كنيد. هر دو وابسته به شهرداري تهران است اما ببينيد كه چقدر با هم تفاوت كيفيت دارند.
از اين طرف ما نشرياتي هم داريم كه خصوصي‌اند و سال‌هاست دارند كار مي‌كنند اما وقتي آن نشريه را ورق مي‌زنيد، مي‌بينيد بويي از حرفه‌اي‌گري در آن ديده نمي‌شود. عامل سرمايه اينجا ديگر عامل مهمي نيست. مثلاً گرافيك فوق‌العاده ضعيف است يا خبر زرد آن، ربطي به پول ندارد. اينكه ساده‌ترين اصول روزنامه‌نگاري را هم رعايت نمي‌كند، ربطي به پول ندارد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین