آفتابنیوز : آفتاب: ایسنا نوشت: در بخش اول گفتوگوی محمد ستاریفر با ایسنا، آنچه لازم است تا بر مبنای آن سازمان مدیریت و برنامهریزی شکل گرفته و در مسیر توسعه گام برداشته شود، مورد بررسی قرار گرفت.
وی که معتقد است احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی در دستور کار دولت قرار دارد، خالی از محتوا بوده و تنها ظاهر آن را تغییر میدهد، تاکید دارد که تا گفتمانی شکل نگرفته و همگرایی ایجاد نشود نمی توان به پیشبرد روند توسعه امیدوار و خوش بین بود و این همانی است که اکنون در سازمان وجود ندارد.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی که معتقد است ایران در سال 1382 یعنی زمان حضور وی در سازمان مدیریت و برنامهریزی به گفتمان رسیده و برنامه چهارم بر مبنای آن شکل گرفته است، بر این باور است که با عملکرد دولت بعد، این همگرایی از دست رفت و مسیر توسعه کشور به انحراف کشیده شد.
ستاری فر هر چند کوتاه به آنچه که لازم است تا در ساختار جدید ایجاد شود هم اشاره کرد که در ادامه بخش دوم گفتوگوی وی با ایسنا با تاکید بر آینده سازمان مدیریت آمده است.
با وجود اینکه شما معتقدید که برنامه چهارم بر مبنای گفتمان تصویب شد، اما در مرحله اجرا با موفقیت همراه نشد. دلیل این موضوع چه بود؟
در سند چشم انداز قرار بود تا حکمروایی به شکل جدی، فهیم، پایدار خودگردان و مستمر نسبت به بازسازی و نوسازی اقدام شود که مهمترین برنامه آن نوسازی و بازسازی حاکمیت بود.بنابراین هدف را بر این گذاشتیم تا با تصویب برنامه در سال 1382 ، در سال 1383 مهیای اجرای برنامه شده و در سال 1384 با تمام قوا در این مسیرحرکت کنیم، اما در آن سال و با تغییر دولت، به بهانه های مختلف برنامه از هدف خود دور و منحرف شده و دچار واگرایی شدیم.
در آن زمان نامهای نوشته و در رسانه ها منتشر کردم که رایهایی که از مردم گرفتهاید حق شماست پس آن را بازخوانی کنید و ببینید که چه مطالباتی از شما دارند آن وقت آنها را به صورت ماده قانونی درآورده و یا قانون قبلی(برنامه چهارم) را اصلاح کنید. حتی حضوری هم این مساله را تاکید کردم تا برنامه نوشته شده به درستی اجرا شود.
بعد از آن در نامهای دیگر هشدار دادم که کاری نکنید که گویا بناست قانون اجرا نشود و در آینده بگویند که قانون گریزی داشتید. همچنین قابل درک نبود وقتی که با وضعیت سختی که در زمان جنگ داشتیم تنها یک متمم و یک اصلاحیه برای بودجه به مجلس بردیم، اما در سال 1384 و از شهریور تا اسفند، دولت نهم 9 متمم بودجه ارائه کرد .با این وجود با تمام تلاشی که کردیم هشت سال به پایان رسید و نه تنها اصلاحی انجام نشد بلکه قانون قبلی هم به اجرا درنیامد.
موانع شکل گیری چنین سازمانی در کنار مساله گفتمان در چه موارد دیگری قابل بررسی است؟
همانطور که عنوان کردم ، تلاش بسیاری شد تا گفتمان مشارکتی در سال 1382 شکل بگیرد و من واقعا فکر می کردم که همه به دنبال آن بیایند و ادامه پیدا کند، اما هیچ کسی نیامد و قاطعانه می توانم بگویم کسی نیست که نسبت به سند چشم انداز اقدام جدی انجام داده باشد.
با اینکه احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی به تصویب هم رسید و به زودی جزییات آن نیز تکمیل می شود،آنچه که به عنوان ضروریات تشکیل سازمان برنامه باید مورد توجه قرار گیرد، عنوان کنید؟
سازمان برنامه قبل از انقلاب بسیاری از مسئوولیت ها و پاسخگوییها را در بر نمی گرفت، در طول هشت سال گذشته نیز در نهاد برنامهریزی پس رفتهایم و معتقدم که از لحاظ حقوقی، کارشناسی و قانونی دچار هرج و مرج شدهایم . بنابراین دلیلی برای برگشت به عقب نیست چراکه محتوایی وجود نداشت که بتوان بر مبنای آن احیای دوباره داشت. این درحالی است که باید گفتمانی شکل گرفته و جهت گیری مورد پذیرش همه، تعیین و بعد طبق آن قانون نوشته شده و براساس آن ماموریتها و وظایف مشخص شود. مرحله بعد هم تدوین تشکیلات و در نهایت برای سازمان نام گذاری می شود، اما آیا در طول یک سال گذشته این مراحل انجام شده که قرار است نام دو معاونت ادغام شده را به سازمان مدیریت و برنامه ریزی تغییر دهیم.
بنابراین تا هنگامی که قرار بر تغییر ماسک سازمان برنامه باشد، امیدی به رشد و توسعه کشور وجود ندارد؛ بر این اساس قبل از اینکه رییس جمهور به سازمان برنامه نگاهی داشته باشد، باید با خود و بعد با وزرایش خلوت کند چرا که سازمان برنامه یعنی برنامه دار و انضباط دار کردن دستگاه های دولتی و همگرا کردن آنها؛ اما اکنون این را در نظر نگرفتیم که اگر وزیر و یا مسوولی حکمی را امضا می کند سازمان برنامه بتواند دستگاه ها را به تناسب سازی و چابک سازی بکشاند. به عبارتی سازمان برنامه باید به حدی قدر بوده و مختار باشد که بتواند با احساس تکلیف و تشخیص ریشه معضلات به حل آن ورود پیدا کند.
سازمان برنامه بحث وزیر یا مدیری که به زودی می روند نیست بلکه باید راهکاری اندیشیده شود که بتواند نقش توسعه ای در کشور داشته باشد و این نیازمند کارهای فکری است. این در حالی است که اکنون همه احساس می کنند که سازمان برنامه ممکن است آزادی آنها را سلب کند و غافلند از اینکه اگر سازمان برنامه درست کار کند بخشی از آزادی دروغین او را می گیرد، اما در سویی دیگر حیثیت تاریخی ایجاد می کند.
فرض کنید که همگرایی برای ایجاد سازمان ایجاد شده است، ضروریات ساختاری و زیر بنایی از جمله نیروی انسانی ماهر برای تحقق اهداف سازمان در آن وجود دارد؟
اگر فرض کنیم که عزم جدی برای تشکیل سازمان برنامه و احیای سند چشم انداز وجود داشته باشد، آنگاه رییس سازمان مدیریت در صورتی که از اختیارات لازم برخوردار باشد باید دو مهم را در دستور کار قرار دهد؛ نوسازی و باز سازی. بنابراین سازمان برنامه نباید درگیر مسایل جزئی شده، بلکه باید سازمانی آینده نگر ، چابک، مشاور ، نشان دهنده مسیر باشد.
براین اساس با توجه به اینکه حوزههای داخلی از اهمیت خاصی برخوردار است باید چند حوزه مهم مورد توجه قرار گیرد.اول اینکه باید چهار گروه در سازمان برنامه شکل بگیرد تا به میزانی که تعادل و توازن و هماهنگی و همگرایی بین این بخش ها وجود دارد بتوان توسعه برداشت کرد.
گروه اول شامل نظریه پردازان آینده نگر، توسعه گرا با اندیشه ملی و جهانی که راهبرد را نشان دهد.این درحالی است که اکنون سازمان چنین گروهی نداشته و در آن دچار خلاء است.
گروه دوم نظریه پردازان بخش ها که حوزه های مختلف را رصد می کنند. که از این قبیل نیروها نیز قبلا در سازمان حضور داشتند، اما اکنون جای آنها خالی است. با این وجود این نیروها در کشور وجود دارند و اگر حکمروایی به گفتمان رسیده و بخواهد می توانند بیایند و از توان و تجربه آنها استفاده کنند.
گروه سوم هم برنامه ریزان و تکنسین ها هستند که بتوانند برای منابع، مصارف و مدل سازی، دخل و خرج را برنامه ریزی کنند یعنی بودجه را بنویسند سازمان در این مورد هم تا حد زیادی خالی شده و لازم است آنها را برگردانیم. همچنین گروه چهارم، گروه تلفیق هستند یعنی تفاوت بین گروهها را به نقطه مشترکی رسانده و به آنها برایند بدهد.این درحالی است که تاکنون چنین مجموعه ای کاملی نداشتهایم.
بنابراین یکی از مهمترین وظایف رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی چگونگی چیدمان نیروی انسانی برای اهداف و گفتمان است، چرا که باید برای بند بند کلمات چشم انداز نیروی متخصص وجود داشته باشد از این رو کار وی کمی سخت است، اما باید از بین نیروهایی که در کشور داریم انتخابات درستی انجام شود.
سازمان برنامه در رابطه با بودجه باید با چه رویکردی شکل بگیرد؟
یکی از مسایلی که رییس سازمان آن را مدنظر قرار خواهد داد بودجه و برنامه است. اما توصیه میکنیم که به بحث بودجه وارد نشود، بلکه به طور جدی به برنامه ورود پیدا کند.چرا که بودجه برنامه ای یکساله است که تا این مرحله مربوط به دولت است، اما نباید به موافقت نامه و نحوه هزینه کرد وارد شود. اگر قرار باشد سازمان مدریریت وارد جزییات شود کوته نگر خواهد شد و جهت ها را از دست میدهد نه تها خود به انحراف رفته بلکه دستگاه ها را نیز به انحراف می کشد چون وقتی به اعداد بودجه وارد شدیم وزارتخانه ها هم درگیر این موضوع و کسری های آن شده و از مسیر و وظیفه اصلی خارج شدند.
به عنوان نمونه در زمان جنگ حدود 21 میلیون دانش آموز داشتیم که برای آنها 600 هزار معلم وجود داشت که حدود 70 درصد آن ها سر کلاس و 30 درصد در وزارتخانهها بودند و همیشه آموزش و پرورش با کسری بودجه همراه بود و فکر کارشناسی در مورد این 21 میلیون دانش آموز نشده بود.اما در سال گذشته تعداد دانش آموزان آموزش و پرورش به 11.5 میلیون نفر رسیده که در مقابل حدود یک میلیون و 200 هزار نفر نیروی کار دارد. این درحالی است که 58 درصد آنها در بخش اداری و وزارتخانه و 48 درصد در کلاس ها مشغول به کارند.
پس اگر سازمان برنامه ای وجود داشت می توانست ورود پیدا کرده و نسبت ها را تعیین کند، یا اینکه آموزش و پرورش را در مسیر مدنی کردن دانش آموزان قرار می داد تا اجتماعی بار آمده و اکنون با این همه ناهنجاری اجتماعی مواجه نمی شدیم، بنابراین سازمانی نیاز داریم که به جهت دهی سازمانها توجه ویژه داشته باشد نه فقط به بودجه آنها.
اینکه تاکید دارم سازمان برنامه نباید وارد جزییات شود را خودم نیز به آن اعتقاد داشته و اجرا کردم این درحالی است که اولین روزی که در سال 1380به سازمان رفتم حدود 30 گونی را به دستگاه فرستادم که آنها اغلب مربوط به این بود که برای استخدام ها حکم ها را فرستاده بودند تا من امضا کنم، نوشتم که در چارچوب قانون و تشکیلات سازمان مربوطه حکم صادر شود که این قدمی برای کاهش حجم کاری و چابک شدن سازمان بود.
یا اینکه زمانی که در سازمان برنامه بودم پیش می آمد که در یک سال یکباره حدود یک میلیون نامه برای من می آمد که بیش از 200 هزار مورد آن محرمانه بود، اما در مجموع محتوای همه این بود که بودجه می خواستند! اما توجهی به آنها نداشتم. چرا که معتقدم نباید درگیر جزییات بودجه می شدیم.
بنابراین رییس سازمان باید در حوزه برنامههای یکساله و پنج ساله و 20 ساله وارد شده و حدی را برای ورود به بودجه قایل باشد، به طوری که برنامه ریزی کنند تا 90 درصد آن به دستگاهها تفویض شود.
یکی دیگر از مسایل بودجهای کشور مربوط به بودجههای استانی است، معتقد به تغییر در روند فعلی این بخش در ساختار جدید سازمان مدیریت و برنامه ریزی هستید؟
بله، اتفاقا یکی از مهمترین بخشهایی که باید رییس سازمان برنامه مد نظر قرار دهد، مشخص کردن چگونگی تقسیم کار ملی و استانی است و تعیین کند که می خواهد تمامی امور در دست این سازمان قرار گیرد و یا بودجه را بین استانها پخش کند، یعنی استانها قدرت پیدا کنند.این که تاکید دارم "سازمان برنامه باید بودجه را استانی کند" ظاهرا جمله ای ساده است اما محتوای بسیاری دارد.
باید تکلیفمان با بودجه روشن باشد. تا سال 1377 کشور شورای شهر و روستا نداشت و سازمان برنامه بودجه را به مجلس می داد، اما بعد از ورود شوراها باید بودجه دگرگون شود، اما باز هم می بینیم که بودجه 1392 و بودجه 1393 پروژه کوچک 100 میلیون تومانی دارد، اما پروژه دو سه هزار میلیاردی وجود ندارد.ما هنوز یاد نگرفتهایم که پروژههای با نفوذ استانی و منطقهای نباید در بودجه باشدو پروژه های عمرانی ملی را در بودجه بگنجانیم.
بخش دیگر وظیفه سازمان برنامه به تصمیم گیری در رابطه با هزینه پول نفت مربوط می شود و باید جایگاه آن را از بودجه جداکرده و طبق سند چشم انداز آن را به ثروت رو زمینی تبدیل کنیم .از سویی دیگر اولین نماگر حکمروایی بخش خصوصی با بازار سازمان برنامه است.
سال 1376 سازمان امور اداری و استخدامی با برنامه و بودجه ادغام و سازمان مدیریت تشکیل شد، معتقد به تحقق اهدافی که سازمان بر مبنای آن شکل گرفته بود، هستید؟
در دنیا این اعتقاد وجود دارد که تشکیلات و نظم و برنامه دو بال دولت هستند؛ اما اگر به قبل تر برگردیم گروهی به وجود سازمان برنامه اعتقاد داشتند، اما آمریکایی ها با ورود سازمان استخدامی را تشکیل دادند که امور خرد دستگاهها را انجام میداد. که بین دو سازمان هم تا حدودی ارتباط برقرار بوده و بعد از پبروزی انقلاب هم، سازمان برنامه بین سایر دستگاه ها صاحب نظر بود، اما به هر حال اتفاق خطرناک این بود که این سازمان برنامه عقب افتاده بود.
در سال 1364 بیش از 80 درصد کادر استخدامی ما زیر دیپلم بودند که پیشنهاد شد در قالب آموزش ضمن خدمت به کارکنان مدرک ارائه شود. این درحالی است که ضعف نیرو در امور اداری استخدامی به حدی بود که در سال 1365 که در استان بوشهر در حال جستجو برای پیدا کردن دیپلمه ها برای بکارگیری بودیم بررسی ها نشان داد که فقط سه نفر دیپلم داشتند و بیانگر شدت وضعیت نامناسب این بخش بود.
بنابراین طبیعی است که تفاوت قابل توجهی بین سازمان برنامه و استخدامی وجود داشت و اصلا زبان یکدیگر را نمی فهمیدند که این دو به شدت به پیکره آسیب رساند، چرا که باید این دوبال دولت با هم هماهنگ باشند.در عین حال که در این فاصله 50 تا 60 ساله ضربه های بسیاری به دلیل تفاوت های موجود در این دو بخش پذیرفتم.
اما زمانی که در سال 1376 دو سازمان برنامه و امور استخدامی ادغام شدند، این سازمان برنامه بود که باخت چرا که در این سازمان نگاه کلان و توسعه نگر و آینده نگر وجود داشت، اما در طرف استخدامی افراد وظیفه نویس و جزئی نگر بودند و درنهایت، برایند این ادغام سازمان برنامه را چند درجه دیگر پایین آورد.
این ادغام مکانیکی بود نه ارگانیک در حالی که دو بال دولت باید با یکدیگر عجین باشد . پس انگار که هیچ تغییری ایجاد نشد و نباید در آن زمان دو سازمان برنامه و استخدامی ادغام می شدند که این کار را انجام دادیم. اما بعد از شکل گیری سازمان مدیریت و برنامه ریزی و تغییراتی که در ساختار دو سازمان قبلی ایجاد شد دوباره بحث جدایی پیش آمد که ضربه دیگری بود.
اما اگر قرار است بار دیگر امور استخدامی و اداری با برنامه و بودجه ادغام شود باید بخش امور اداری و استخدامی سازمان برنامه نظام سازی کند به عبارتی دیگر مشخص شود که انتظار از سازمانها چیست و قدرت بین شهرستانها و استانها چگونه تقسیم شود؟
به ضعف نیرو در دوره ای در اداره امور استخدامی اشاره کردید ، نقطه ضعفی در نیروهای بودجه نویس هم می بینید؟
ما در حوزه بودجه نویسی بیش از حد خودمان کارشناس بودجه داریم، اما متناسب با آن کارشناس برنامه و نظارت نداریم و این یک اشکال است که ما سازمان برنامه داریم. اما همه بودجه نویس شده اند.
بودجه به تبع برنامه شروع می شود و آن نیز به تبع گفتمان حاکمیت با انضباط و سازمان ضعف ها را می پوشاند. در زمان آقای احمدی نژاد تمامی این موارد بهم خورد و هیچ اثری از آن در بودجه باقی نماند. بنابراین در حال حاضر باید سازمان برنامه سازمانی باشد که برای رهاسازی خود از این عقب افتادگی و اسیر کردن دستگاههای اجرایی موافتنامههای راهبردی با حجم محدود به دستگاه ها ارائه کند نه احکام جزئی.
فرض کنیم که سازمان مدیریت و برنامه ریزی تشکیل و شما یکی از گزینه های ریاست آن هستید. می پذیرید؟
نه تنها سازمان برنامه بلکه تمامی بخش های کشور نیازمند نیروهای جوان و خوش فکری است که تعدادشان هم کم نیست. بنابراین همواره پیشنهاد کرده ام که باید جوانان در راس امور قرار گرفته و سکان در دست آنها باشد، اما افراد باتجربه در کنارشان بوده و به آنها مشاوره بدهند.
برای سازمانی که قرار است به زودی شکل بگیرد، نامی پیشنهاد می کنید؟
من نمی دانم که قرار است چه تغییر و تحولی ایجاد شود که برای نتیجه آن اسم پیشنهاد کنم اما اگر قرار است روال فعلی ادامه داشته باشد، همین اسم فعلی هم یعنی معاونت برنامه ریزی و نطارت راهبردی مناسب است و اگر قرار است اسم جدیدتری داشته باشد، سازمان مدیریت و برنامه ریزی!
باز هم تاکید می کنم اسمها فرقی ندارد. اگر آنچه که سازمان برنامه را به پایگاه توسعه کشور تبدیل می کند در آن بگنجاند آنگاه دیگر هر اسمی که خواستند برایش انتخاب کنند فرقی نخواهد داشت.