آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه کسب و کار نوشت: آرام قدم میزنم، توی راسته انقلاب به آگهیهای روی دیوار نگاه میکنم. کنار تراکتهای تهیه جزوه و پایاننامه، مقاله «آیاسآی» هم «موجود است» بیشتر به چشم میآید. از یکی از تراکت پخشکنها آدرس پاساژ را میپرسم. «پایینتر»؛ همینطور که پایینتر را میگوید، سر تا پایم را برانداز میکند و یواشکی میپرسد «چه میخواهی؟»، بلند میگویم که دنبال مقاله آیاسآی هستم. سریع اطراف را نگاه میکند، میرود کنار نردهها و بازهم یواشکی میگوید: این شماره را بگیر و صحبت کن. شماره را میگیرم، مرد میانسالی گوشی را برمیدارد، عین نوار ضبطشده تکرار میکنم. سلام، من برای مصاحبه دکترا یک مقاله آیاسآی نیاز دارم و زمانم هم خیلی کم است و... نمیگذارد حرفم را تمام کنم و مکالمه را دست میگیرد و حالا من دارم نوار ضبطشده گوش میدهم؛ «نگران نباشید شما فقط رشته تحصیلیتان را به ما بگید کافیه. بقیهاش به عهده ماست. زیرنظر بهترین اساتید مقالهای مطابق با استانداردهای روز برای شما ظرف دو هفته تا یک ماه حاضر میکنیم و در یک ژورنال معتبر برای چاپ قبولی میگیریم. نوار که تمام میشود با نگرانی میگویم: برای مقالهام موضوعی در نظر ندارم و نوار تندتر جلو میرود؛ اساتید ما در این زمینه بسیار مجرب هستند و موضوع هم انتخاب میکنند.» از اسم ژورنالی که قرار است مقالهام در آن چاپ شود، میپرسم. با کمی دلخوری که نمیدانم برای بالا بردن سطح کار است یا جلب نظر میگوید: ما اسم ژورنال را نمیتوانیم به شما اعلام کنیم اما اگر شما یک کار خوب میخواهید باید اعتماد کنید.
قیمت را میپرسم تا مکالمه را تمام کنم، از 850 هزار تا 2 میلیون تومان! آدرس را میگیرم و گوشی را قطع میکنم. مرد تراکت پخشکن تمام مدت مکالمه زیرنظرم داشت تا یکموقع بدون اطلاعات کامل نروم. جلو میآید و تعریف میکند آقای «ح» برای خیلیها تا الان مقاله گرفته و کارش بسیار عالیست؛ «خیلی از آدمها با همین مقاله آیاسآی، پذیرش دانشگاه گرفتند و رفتند آنطرف و خوشبخت شدند. یک عالمه کارمند دولت آمدند و با همین مدرک رفتند پستهای بالا گرفتند.» این را مدام تکرار میکند: «دستش خوب است، خانم.» برای لحظهای احساس میکنم نکند با یک دعانویس طرف هستم و قرار است دعایی بنویسد تا مثلا با دست خوبش مشکلم حل شود! برای تشکر سری تکان میدهم و به سمت خیابان دوازدهم فروردین راهمیافتم.
* خرید مقاله غیرقانونی نیست!
کارمند یکی از ادارههای دولتی است که انگار با آقای دکتر آشنایی هم دارد و هی پشت سرهم کلمه «دکترجان، دکترجان» را تکرار میکند. میگوید: دکترجان دفعه قبل که برای محل کار مقاله گرفتم خیلی خوب بود، ارتقای شغلیام هم عالی بود. اما اینبار توی دانشگاه به مشکل برخوردم. مصاحبه دارم و حتما باید امتیاز بگیرم. رفتم پیش رئیس دانشگاه، میگه مقاله آیاسآی که داشته باشم، خیلی به نفعم است. آقای دکتر با لحنی مودب میگوید: بفرمایید.«من و دوستم برای مصاحبه دکترا احتیاج به مقاله آیاسآی داریم و اصلا راجعبه مقالات و روند تهیهاش اطلاعاتی نداریم.» با گفتن جمله اولش درجا خشک میشوم! « مقاله عین پایاننامه میماند. یک نفر خودش مینویسد. یکی کمک میگیرد و یکی هزینه میدهد برایش مینویسند! و هیچکدام هم اشکالی ندارد! اما پروسه کاری ما بهطور معمول در خیابان انقلاب به این صورت است که ما مقاله را برای دانشجو مینویسیم. با توجه به رشتههای مختلف تحصیلی که وجود دارد در ژورنالها چاپ میکنیم. درباره تمام رشتههای تحصیلی هم ژورنال هست. در آن ژورنالها مقالات علمی مختلف چاپ میشود. هر ژورنالی نمایه بینالمللی دارد و به هر ژورنال یک سریالنامبر یا همان شابک داده میشود و مشخص میشود این ژورنال دارای تایید آیاسآی است. ما ژورنالهای مختلفی داریم با قیمتهای مختلف اما همه ژورنالها معتبر هستند و نمایه بینالمللی را دارا هستند.» حرفش را قطع میکنم تا ببینم اسم ژورنال را میگوید یا نه؟ تاکید میکند که اسم ژورنال را هم میگوید و حرفش را ادامه میدهد: «مقاله را که نوشتیم، یک نسخه فارسی و یک نسخه انگلیسی را در اختیار شما قرار میدهیم و برای بُرد خود ژورنال ارسال میکنیم، کارشناسان درباره مقاله شما داوری میکنند، تمام منابع و متن را مطالعه میکنند و اگر ایرادی وجود نداشت و موضوع جالبی باشد «اکسپت» میکنند و نظر خودشان را هم میگویند و شما تا اینجا یک نامه «اکسپت» از یک ژورنال معتبر دارید و اگر هزینه چاپ را بپردازید، اجازه چاپ مقاله در ژورنال را به شما میدهد.» برای طی این مراحل چقدر زمان نیاز است؟ با قاطعیت میگوید: «فقط یک ماه» و سوال بعدیام را هم حتما میداند که درباره هزینه خریدن یک مقاله علمی است؛ «قیمتها بستگی به ژورنالی دارد که انتخاب میکنید.» کلمه «انتخاب» را خیلی آهسته و زیر لبی تکرار میکند. احساس میکنم دوست ندارد اصلا راجع به ژورنالها سوالی بپرسم و ترجیح میدهد بخش انتخاب ژورنال و اسم و رسمش تنها به خودش مربوط باشد و پنهان بماند. اما «ژورنال امریکن گرانتر است» را میتوانم از زیر زبانش بیرون بکشم؛ «یک ژورنال عالی با یک مقاله عالی میخواهم.» صریح میگوید:« یک کلام، دو میلیون و هفتصد هزار تومان که در واقع نرمال دانشجویان دکتراست.» قیافهام درهم میرود که مثلا خیلی گران است. میپرسم: « قیمتها از چند تومان شروع میشود؟ او هم کمنمیآورد و با قیافه درهمتر از من میگوید:« از 850 هزار تومان.»
در حالی از آقای دکتر خداحافظی میکنم که توی دفتر دیگر جایی برای نشستن پیدا نمیشود.