آفتابنیوز : آفتاب: فارس نوشت: کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم میهمان این هفته برنامه شناسنامه بود. او در این برنامه به موضوعاتی همچون دستگیریش در انگلیس، استیضاح کردان، فعالیتش در صنایع موشکی ایران، جلسه نمایندگان کاندیداهای ریاست جمهوری سال 88 با مقام معظم رهبری، حاشیههای اخیر در مورد بورسیههای دولت، ستارهدار شدن دانشجویان و امتناع فرهاد دانشجو برای ریاست دانشگاه آزاد اشاره کرد.
مجری: آقای کامران دانشجو قبل از انقلاب دامغان بود یا تهران؟
دانشجو: من تهران بودم. چون پدرم میخواست ادامه تحصیل بدهد. او دیپلم دانشسرا داشت و میخواست ادامه تحصیل دهد و باید برای ادامه تحصیل دیپلم دبیرستان را میگرفت. او رفت دیپلم ادبی را گرفت بعد هم رفت دانشگاه تهران حقوق دانشگاه تهران را خواند و آمد و قاضی شد و رفت در قوهی قضائیه.
مجری: الآن در قوه قضائیه هستند؟
دانشجو: الان 83 سالشان است. 75 سالگی بازنشسته شدند. از زمان انقلاب ایشان دادستان سمنان بود. وقتی انقلاب پیروز میشود. از زمان شهید بهشتی بود که رئیس کل دادگستری استان سمنان شد.
مجری: خودتان چطور، فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب داشتید؟
دانشجو: من سال 56 برای ادامه تحصیلم به انگلستان رفتم. وقتی حضرت امام فتوا دادند و حکم صادر کردند در ارتباط با سلمان رشدی، همسرم با من بود. همسرم وقتی به خانه آمد اخبار را شنید. من به ایشان گفتم باید سریعتر کارم را جمع کنم چون وزارت کشور انگلیس گفته دانشجویان ایران را اخراج میکند. گفتم اگر بخواهند یک نفر را هم اخراج کنند من همان یک نفر هستم علتش هم واضح بود. حدود 18 بار پلیس انگلیس بنده را گرفته بود.
مجری: سر چه موضوعاتی؟
دانشجو: اولین بار درست بعد از پیروزی انقلاب بود که رفتم، سال 58 بود. یک خودرویی منفجر شد که در آن خودرو یک ایرانی و یک بحرینی به شهادت رسیدند. آقای کوروش فولادی که مدتی هم نماینده مجلس بود هشت سال هم آنجا زندانی شد، ایشان هم مجروح شد. او را گرفتند و به زندان بردند. صبح روز بعدش به خانه ما ریختند. اسکاتلندیار ریخت. کتابهای شهید مطهری و همه نوارهایی را که داشتم ریختند و بردند؛ اذیت میکردند. کتک زیاد میزدند. وقتی من اخراج شدم. نامه دادند که شما به علت طرفداری از خمینی و ارگانیزیشنهایی که مجموعههای طرفدار آیتالله خمینی هستند، برای امنیت کشور خطرناک شناخته میشوید.
من این مطالب را میگویم تا مشخص شود که آزادی در آنجا هم جرم است. به بنده نگفته بودند 9 روز وقت دارید، شنبه نامه داده بودند که تا یکشنبه فرصت داریم آنجا را ترک کنیم، گفته بودند میآیند میگیرند و شش ماه زندانی میکنند و حق تجدیدنظرخواهی و اعتراض هم نداشتیم.
مجری: شما از آن موقع به کشورهای عضو شینگن ممنوعالورود هستید؟
دانشجو: من از آن موقع به کشورهای شینگن ممنوعالورودم ولی از چیزی حدود 10 سال پیش به همه کشورها ممنوعالورود هستم. جزو فهرست تحریمها هستم.
مجری: شما از طراحان موشکی و هوافضایی جمهوری اسلامی هستید؟
دانشجو: من در صنایع موشکی از سال 63 بودم. تا اینکه آقای عملنیک و معاون پژوهشی خودم، آقای مهدینژاد، طرح قدس پرندههای بدون سرنشین را پیگیری میکردند. سال 68 ابتدا پیش عزیزانی که در سپاه میشناختم، رفتم. آقای جراحی و آقای قاضیزاده و بکایی آن زمان در سپاه بودند و آقای حسین تاج و شمخانی نیز در مجموعه وزارت صنایع خودکفایی سپاه حضور داشتند.
مجری: شما قائم مقام معاونت دانشجویی در زمان قبل دوم خرداد بودید یا بعد از دوم خرداد؟
دانشجو: قبل از دوم خرداد. زمان وزارت آقای هاشمیگلپایگانی بود. دور دوم آقای هاشمیرفسنجانی بود که آقای هاشمیگلپایگانی وزیر شدند. آقای دکتر سلیمانی هم وزیر مخابرات بودند. من آقای دکتر سلیمانی را خیلی وقت بود میشناختم.
آقای دکتر سلیمانی معاون دانشجویی آقای هاشمیگلپایگانی شدند و با من تماس گرفتند گفتند بیا اینجا. من هم علاقه به ایشان داشتم و رفتم خدمت ایشان به عنوان قائم مقام معاون پژوهشی سه سال پایانی فعالیت کردم.
مجری: اینکه میگویند فضای آن موقع دانشگاهها فضای خاصی بود به خاطر فضای بستهی سالیان آخر دورهی آقای هاشمی در دانشگاهها بود، درست است؟ فضای بستهای که اجازهی انتقاد نمیداد به دانشجو ها.
دانشجو: یکی از مواردی که من فکر میکنم آقای خاتمی خوب بود، بخاطر شکستن این فضا بود؛ فضای انتقاد از رئیسجمهور. هیچ کس به خودش اجازه نمیداد که از رئیسجمهور انتقاد بکند، در دوره آقای هاشمی رفسنجانی اینگونه بود.
مجری: این روحیه خود ایشان بود یا نه اطرافیان ایجاد کرده بودند؟
دانشجو: بالاخره این وجود داشت که کمتر اجازه انتقاد از رئیسجمهور داده میشد.
مجری: خودتان هم چنین حسی را میکردید که به عنوان قائم مقام معاون دانشجویی که با دانشجوها حشر و نشر داشتید میگفتید که این فضا خوب نیست.
دانشجو: بله؛ رئیسجمهور باید مورد نقد قرار بگیرد اما آن موقع فضای نقادی وجود نداشت. نه در روزنامهها شما چنین چیزی را میدیدید نه در مجموعهها دیده میشد. این فضا همان ظرف دو سه سال اول اصلاحات به هم ریخت و بحث آزادی تبدیل شد به هرج و مرج و نهایتاً رسید به آن جایی که 18 تیر ما را شرمنده کرد.
مجری: شما آن جا چه میکردید کجا بودید؟
دانشجو: چیزی که مسئولان و خصوصاً خواص ما باید یاد بگیرند از حضرت آیتالله مهدویکنی است. خدا روح ایشان را با ارواح ائمه معصومین و شهدا محشور کند. شما از ایشان آدم سیاسیتر و مبارزتر نمیبینید. از قبل و بعد از انقلاب در تمام موارد بین خواصمان جز شاخصهها هستند. آیا یکبار از ایشان جملهای دشمن شادکن شنیدید؟ یک جمله فقط؟
به تعهدم وفادار ماندم به لاریجانی رأی دادم
مجری: سال 84 به آقای علی لاریجانی رای دادید در حالی که با آقای احمدی نژاد رفیق بودید.
دانشجو: شورای اول تهران منحل شد. در انتخابات شورای دوم، شورای هماهنگی نیروهای انقلاب لیست 16 نفرهای ارائه داد، آن زمان واقعاً تصور ما این نبود که یک لیست 16 نفره شورای هماهنگی به نام آبادگران، 15 نفرش رأی میآورند.
سپس من با شورای هماهنگی نیروهای انقلاب فعالیتم را ادامه دادم تا رسید به انتخابات دوره نهم ریاستجمهوری. چیزی که من یاد دارم این است که در انتخابات ریاستجمهوری پنج نفر آمدند و جمع شدند. محسن رضایی، ولایتی، قالیباف، لاریجانی و احمدینژاد. شورا به این جمعبندی رسید که همه اینها قبول کردند تقریبا بعضیهایشان میگفتند نه ما قبول نداریم مثلا آقای احمدینژاد میگفت من قبول نکردم.
قرار بر این شد ما به عنوان نیروهای شورای هماهنگی از تصمیم شورا تبعیت کنیم. من مسئول امور استانهای شورا بودم. آقای متکی مسئول تهران بودند. شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در جمعبندی نهایی به آقای لاریجانی رسید. من به تعهدم وفادار بودم و قبول هم داشتم.
مجری: آقای احمدینژاد گلایه نکرد؟
دانشجو: ایشان یکی دو بار. چون ایشان از قبل کارهایش را شروع کرد. یکی دو بار در شهرداری با من صحبتهایی داشت که بیا با فلانی همکاری کن. من گفتم چون با شورا عهد بستم عهدم را نمیشکنم.
مجری: دور دوم به آقای احمدینژاد رأی دادید؟
دانشجو: دور دوم بله به آقای احمدینژاد.
برای گرفتن پست از احمدینژاد 4 بار استخاره کردم
مجری: بعد از انتخاب شدن آقای احمدینژاد مکه بودید که به شما گفتند بیا، بعد رفتید پاستور، پیشنهاد به شما چه بود؟
دانشجو: یکی از معاونتها را به بنده پیشنهاد دادند. چون خودشان نگفتند من هم نگویم بهتر است، من استخاره کردم. من خیلی اهل استخاره نیستم، یکی در مکه به بنده زنگ زد و گفت آقای رئیسجمهور میخواهند 2 ساعت دیگر شما را ببینند. گفتم من که طیالارض نمیتوانم بکنم اگر ایشان بلد هستند میبینم. گفتم من مکه هستم. بعد رفتم پاستور فکر میکنم سر ظهر رسیدم.
آقای احمدینژاد پیشنهادی به من دادند و من گفتم اجازه بدهید استخاره کنم استخاره کردم بد آمد یک مسئله دیگری را پیشنهاد کردند دوباره استخاره کردم بد آمد باز معاونت بود یک مسئله را دوباره پیشنهاد کردند دوباره بد آمد برای چهارمین بار، تماس گرفته و گفته بود استانداری تهران گفتم باشد جواب میدهم همانجا زنگ زدم و نظر مثبتم را اعلام کردم.
مجری: به عنوان مهمترین استاندار کشور چقدر برکناری آقای پورمحمدی را از وزارت کشور در آن سال 87 صلاح میدانستید؟
دانشجو: من آقای پورمحمدی را لایق میدانستم و ایشان خوب کار میکرد. خوب و با درایت کار میکرد. مشکلشان با آقای احمدینژاد نمیدانم چه بود.
از کردان خواستم عذرخواهی کند
مجری: از آن طرف انتصاب آقای کردان و اصراری که آقای رئیسجمهور داشتند و رفتار مجلس.
دانشجو: مجلس هر زمانی باید وظیفهای خودش را انجام دهد، بالاخره آقای کردان خدمتگذار جامعه بود و این موضوع مربوط به یک روز و 2 روز نیست و خدمات زیادی را ارائه کرده بود. من تنها کسی بودم که با آقای کردان به مجلس رفتم، کس دیگری نیامد؛ در مجلس هم آنقدر ناراحت بودم که مرتب راه میرفتم.
مجری: به ایشان توصیه نکردید که مثلا آقای کردان استعفا بدهید؟
دانشجو: به ایشان عرض کردم شما برو بالا و در یک دقیقه بگویید که به خاطر این موضوعی که پیش آمده از نمایندگان و ملت ایران عذرخواهی میکنم و هر چه هم شما نمایندگان مجلس تصمیم بگیرید، من به آن پایبندم و بعد بیا پایین.
وقتی موسوی اعلام پیروزی کرد مطمئن شدم برنامهای در پیش است
مجری: فکر میکنید به عنوان کسی که مسئول ارشد برگزاری انتخابات بودید و تاثیرگذار میشد وزارت کشور یک جوری عمل بکند که بهانه از کسانی که فتنه را دنبال میکردند گرفته شود یا یک جاهایی اشکالاتی به شما وارد بود میتوانستید آن اشکالات را نداشته باشید؟
دانشجو: احساس میکردم این برنامهریزی شده است. همین آوردن تمام صندوقها روی سایتها برای اولین بار بود که اتفاق میافتاد، هیچ زمان دیگری هم نشد، گفتم هر کسی معترض است بگوید به کدام صندوق اعتراض دارد برویم بالای سر همان صندوق تا دوباره شمارش شود، ما 24 هزار کارت ناظر برای ستاد آقای موسوی صادر کردیم. آقای موسوی بیشترین ناظر را داشت.
هر چیزی میگفتند انجام میدادیم روز انتخابات از ستادهایی که میآمدند ستاد آقای موسوی سه نفر آمدند، آقای مهرعلیزاده بود به اضافه دو نفر دیگر که یکیشان از آنها هماکنون وزیر است آقای مهرعلیزاده واقعا با متانت صحبت میکرد میگفتند برگه تعرفهها در تبریز کم است من هم توضیح دادم که نه یک ساعت پیش استاندار آنجا به ما اطلاع داده، ما هم یک میلیون و دویست برگه تعرفه فرستادیم، چون همه آمادگی داشتند، هواپیما بود و فرستادیم و به دستشان رسید و مشکلی نداشت؛ خیلی با متانت و مشخص بود که میخواهد چیزی را متوجه شود و یک گوشزدی کند، من واقعا نیتی ندیدم با تواضع و خلق و خوی بسیار خوب، اما یکی دیگر همراه ایشان بود که اصلا میخواست فضای ستاد را ملتهب کند.
ایشان داد میزد، آقای مهرعلیزاده به ایشان تذکر میداد که این طور نیست؛ ساعت 11 بود که وقتی آقای موسوی اعلام کرد من برندهام خیلی برای من جای تعجب داشت آن جا من قطعا احساس کردم به صورت قطع برنامهای در پیش است.
مجری: خودتان در آن ساعت آمار داشتید؟
دانشجو: هیچ چیز نداشتیم طبق روال تازه صندوقهای کوچک و سیار را شروع میکردیم چون ساعت 9 تمام کردیم تا ساعت 10 هم گفتیم در صندوقهای بزرگ افراد درها را ببندند ولی رأی بگیرند هنوز داشت رأی گرفته میشد هنوز در حسینیه ارشاد افراد حضور داشتند، وقتی ایشان اعلام کرد من تعجب کردم بعد یکی از دوستان ما شاید چون دوست نداشته باشد اسمش را نمیگویم، مسئول قسمت کامپیوتری بود تماس گرفتم گفتم روی سایت چه آمده ایشان رفت گفت هنوز چیز خاصی نیامده ما 20 دقیقهای صبر کردیم، وقتی رفتم آنجا نشستیم نگاه کردیم چیزی حدود یک میلیون رای آمده بود تا ساعت دوازده و شب نیم شد، صندوقهای کوچک آمد من گفتم اینها را جمع بزنیم حدود سه میلیون خوردهای رأی شمرده شده بود تا آن موقع و آمده بود روی سایت و ما میدیدیم.
یک ساعت و نیم بعد از مصاحبه آقای موسوی من وقتی جمع کردم از این حدود سه میلیون گفتم چند درصد است چون آقای موسوی اعلام کرد من با تفاوت فاحش برندهام گفتند هفتاد و چهار درصد آرایی که تا به حال آمده مال آقای احمدینژاد است از صندوقهای کوچک و سیار و بیست و شش درصد باقی مال بقیه سه نفر است.
این را که من شنیدم بلافاصله احساس کردم اینها دارند فضاسازی میکنند با آقای ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما تماس گرفتم، گفتم اجازه بدهید من بیایم و آرایی را که تا الآن آمده اعلام کنم با توجه به اینکه اینها این طور گفتند یک توضیح هم دادم ایشان گفت نه ما معمولا از شش صبح به بعد شروع میکنیم تعداد آراء را اعلام میکنیم، من چون دیدم نشد حدود ساعت یک بود که خبرنگارها در ستاد زیاد بودند ما خبرنگارها را صدا کردیم گفتم بروید بگویید میخواهم مصاحبه بکنم.
مجری: من هم آن جا بودم خیلی هم تاکید داشتید که زنده پخش شود که به ما گفتند زنده پخش نشود.
دانشجو: گفتم اینکه من میگویم زنده هم پخش بکنند که پخش نشد اما من گفتم ما این قدر رأی تا بحال داریم این قدر مال فلانی است درصدها را گفتم چیزی حدود پنج شش دقیقه نشستم و گفتم و بلند شدم یکی از خبرنگارها گفت ولی آقای موسوی اعلام کرده که ایشان برنده است گفتم من نمیدانم آقای موسوی از کجا گفته آن آرایی که ما داریم این تعداد است و این هم نتیجهاش است ایشان چطور گفتند من نمیدانم؟!
مجری: مصاحبهتان را با آقای محصولی هماهنگ کردید؟
دانشجو: نه همان جا تصمیم گرفتم و رفتم. به محض این که گوشی را گذاشتم گفتم بروید آخرین آمار را بگیرید یک ربع بیست دقیقه طول کشید فکر میکنم من که این را گفتم برگشتم آمدم در ستاد نشسته بودم مرتب ببینم به چه نحوی میگذرد در حد یک ربع بعدش بود با من تماس گرفتند.
از صدا و سیما آقای ضرغامی خودشان بودند گفتند دوربینهای ما آماده است از ساعت دو میتوانید بیایید شروع کنید به گفتن شمارش آراء، ساعت به ساعت آمدم و آمار آراء را اعلام کردم.
داستان جلسه نمایندگان کاندیداهای ریاست جمهوری سال 88 با مقام معظم رهبری
مجری: شما از حاضرین جلسه نمایندهی کاندیداها بودید با رهبر معظم انقلاب در آن جلسه چه گذشت. من از زبان آقای دانش جعفری شنیدم جالب بود میگفت یکی از اعضای ستاد آقای موسوی به صراحت گفت ما قبول داریم تقلب نشده.
دانشجو: همان جلسهای که حضرت آقا فرمودند مدیر جلسه من خودم هستم. دو نفر تشریف آوردند ما نشسته بودیم از ستاد آقای کروبی آقای الویری، حاج خانم کروبی بودند، از ستاد آقای موسوی آقای بهشتی، آقای زنگنه و آقای آخوندی بود، از ستاد آقای رضایی آقای دانش جعفری بود آقای بیاتی بود و یک نفر دیگر از ستاد آقای احمدی نژاد آقای هاشمیثمره و آقای کلهر و آقای زارعی آقای زریبافان بودند.
اول ستاد آقای کروبی آقای الویری یکسری صحبتهایی را کردند اینها برمیگشت به قبل از انتخابات نه خود انتخابات نه اجرای انتخابات مثلا این که آقای احمدینژاد گفته من این را میدهم این کار را میکنم این قولها را داده اینها اثر گذاشته حضرت آقا پاسخ را دادند که اینها را باید قبلش میگفتید که به اعتراضات شما شورای نگهبان رسیدگی بکند این مال انتخابات نیست چیزی به عنوان تقلب نگفتند ایشان هم گفتند اینها خلاف است که آقای احمدینژاد گفته سیبزمینی میدم و اینها که درست یادم نیست سهام عدالت و فلان.
بعد از آن ستاد آقای موسوی که صحبت کردند بخشی را آقای زنگنه صحبت کردند بخشی را آقای بهشتی صحبت کردند بعد آقای آخوندی ایشان گفتند من در وزارت کشور بودم و مکانیزم انتخابات را میشناسم.
مکانیزم انتخابات در ایران طوری است که در یک انتخابات ملی به این وسعت قابلیت تقلب ندارد این مکانیزم و اگر خیلی بخواهد خلافی صورت بگیرد در انتخابات ملی شاید پانصد هزار تا یک میلیون رای این طرف آن طرف شود در این حد نمیتواند باشد این تقلب نمیتواند صورت گرفته باشد.
من کنار حضرت آقا نشسته بودم سمت راست بودم اینجا آن موقع جوانتر بودم جوانی کردم حضرت آقا گوش میکردند من نشسته بودم وقتی ایشان این را گفت من گفتم چرا این را بیرون نمیگویید بیرون هم بگویید یعنی این که مکانیزم انتخابات جور بود.
انتخابات را مردم برگزار میکنند. من که برگشتم این را گفتم حضرت آقا برگشت به من گفتند شما پاسخ نده با تحکم. من عذر خواهی کردم گفتم ببخشید و تا آخر جلسه سکوت کردم و آخر جلسه آقا به من گفتند شما گزارش خودت را بده گزارش وزارت کشور را دادم که این کار را کردیم با اعلام خود ستاد آقای موسوی که تقلبی صورت نگرفته نمیشود صورت بگیرد در این وضعیت و هجمهها و جلسه تمام شد.
من فکر کردم تمام شده حضرت آقا هم فرمودند باشد صندوقهای مورد نظرتان را 10 درصد از صندوقهای مورد نظرتان را صندوقها هم اعلام شده بود هر کس نظر دارد بگوید این 10 درصد را بروید شما با حضور خود نامزد انتخاباتی یا نماینده اش شمارش بکنید اگر اختلافی دیده شد که زیاد بود یا اگر اختلافی دیده شد که نشان میداد مشکلی وجود دارد آن وقت همه را دوباره میخوانیم همه آراء را دوباره میخوانیم با این جمع بندی تمام شد جلسه من هم تصورم این شد که میآیند میگویند.
مجری: فکر میکنید این فیلم جلسه یک زمانی منتشر شود چه کمکی میکند به روشن شدن اذهان؟
دانشجو: فکر میکنم اگر صلاح بدانند خیلی میتواند کمک بکند چون فیلم برداری صورت گرفت.
برای وزارت کشور و وزارت علوم برنامه داده بودم
مجری: چطور شد وزیر علوم شدید سال 88؟
دانشجو: فکر میکنم دو یا سه روز مانده بود اسامی و برنامهها را آقای احمدینژاد بدهند به مجلس، قبل از این از من در چهار پنج جا برنامه خواسته بودند در مورد وزارت کشور و وزارت علوم و دو تا از معاونتها یک معاونتی را گفتم نمیتوانم یکی را گفتم من بلد نیستم نمیدانم اما برای وزارت کشور و وزارت علوم برنامه دارم ایشان گفت برای وزارت علوم گفتم این را بلد هستم یک ساعتی با هم دیگر صحبت کردیم من برنامه را داده بودم گفت برنامه ات را تکمیل کن تا من بتوانم بفرستم برای مجلس و چهار شنبه هم فرستاد.
مجری: انتخاب شما به عنوان وزارت علوم با توجه به حساسیتی که انتخاب 88 ایجاد کرده بود در دانشگاهها فکر میکنید پیام خاصی داشت؟
دانشجو: نمیدانم این را باید از آقای احمدی نژاد سوال بکنید من وقتی رفتم مجلس فضای مجلس فضای خیلی مثبتی نبود شاید بگویم پنجاه پنجاه یا پنجاه و پنج درصد به نفع من بود.
در زمان من کمترین اعزام دانشجو به خارج صورت گرفته است/ بورسیهها چه گناهی دارند که نامهی محرمانه میفرستند برای آنها که شما باید پولت را خودت بدهی
مجری: یکی از داغترین موضوعی که به مدیریت شما در وزارت علوم برمیگردد و در این مدت هم جنجال ساز شد بورسیهها بود اوایل گفتند سه هزار تا و به شش صد رسید. چه بود قضیه؟ اشتباهاتش چه بود؟ یکجایی از شما خواندم که اشتباه هم میتواند رخ دهد.
دانشجو: انسان اشتباه میکند اما آن چیزی که مهم است قبل از این که بخواهیم به این بورسیه برسیم من چند سوال دارم یک چرا هشتاد و چهار به این طرف اگر واقعا یک نفری بخواهد بررسی کند و نظرش این باشد که بررسی شود ماموریت ندارد که یک کاری را انجام بدهد بلکه نشسته از سر خیرخواهی بخواهد ببیند بورسیهها چه شدند و میخواهد اصلاح بکند چرا 84 به بعد؟
بالاخره تاریخچه بورسیه مشخص از 68 به این طرف مشخص است، من یک موقعی خودم قائم مقام معاون دانشجویی بودم و اتفاقا در آن مواقع با آقای دکتر سلیمانی تقسیم کار کرده بودند ایشان بحث دانشجویان خارج از کشور را به من سپرده بود من در شورای بورس به عنوان نماینده ایشان شرکت میکردم.
وزیر هیچ وقت خودش در شورای مرکزی بورس شرکت نمیکند نماینده دارد معمولا معاون دانشجویی است که من شرکت میکردم اول از 68 که بررسی شود معلوم میشود کدام بورسیهها نیامدهاند و در کدام دوره بورسیه شدند و نیامدند.
من قائل به این هستم که الان ناظر سازمان بازرسی دیوان محاسبات دارند بررسی میکنند نمیخواهم چیزی را بگویم میخواهم نتیجهاش بیاید بیرون مشخص هم شود مجلس هم کامل از 68 به این طرف را بررسی میکند.
دوم این که حالا بررسی کردید چرا اسامی را دادید بیرون چرا آوردید روی سایت؟ چه کسی آورده روی سایت؟ کجای این با اخلاق و کجای این با قانون میخواند؟ سؤال سوم اینکه شما نشستید میگویید معدل چهارده معدل شانزده قانون میگوید تعداد و شرایط را وزرات علوم تعیین میکند آن شرایطی که من تعیین کرده بودم شورای مرکزی بورس پیشنهاد داده بود و من موافقت کرده بودم چهارده و شانزده نبود شورای مرکزی بود صحبت کرد گفت به نظر من این عدالت آموزشی نیست.
چون امکان دارد فردی که لیسانس میخواند درسهای عمومی هم دارد دو درس عمومی را ده بگیرد یک دفعه معدلش از چهارده و نیم پانزده میآید سیزده دوازده میشود درس عمومی نه تخصصی گفتیم چه کار کنیم؟ پیشنهادی که دادند این بود که بیاییم معدل کارشناسی را ضرب در دو بکنیم، ارشد را ضرب در دو بکنیم با هم دیگر جمع کنیم اگر جمع اینها حداقل هفتاد شد قابلیت بررسی داشته باشد بتوانیم مصاحبه بگیریم.
من هم گفتم باشد این خوب است پس باید اگر میخواهد بررسی شود این بررسی شود و این خیلی بد است که روی این تاکید داشتند که بدون آزمون بفرمایید که آزمون را چه کسی حذف کرد؟ آزمون بورس و اعزام به خارج را چه کسی حذف کرد؟ دو سال آخر دوره اصلاحات حذف شد این قضیه آنها حذف کردند ضمن این که کار خلاف قانون هم نکردند چون قانون میگوید آزمون علمی نمیگوید کتبی یا شفاهی آزمون اعم از شفاهی است مصاحبه است که خیلی از جاهای دنیا با مصاحبه دانشجو میپذیرند و کتبی یا هر دو با هم در نتیجه از دو سه سال آخر دوره اصلاحات به صورت مصاحبه انجام میشود.
ما فقط این را اعلام عمومی کردیم که بیاید روی سایت وارد کنید تا شفاف شود این موضوع یکی دیگر از مسائل که مانور میدادند این بود که تبدیل به داخل که این را هم ما شروع نکردیم زمان وزارت آخرین وزیر اصلاحات معاون آموزش ایشان و معاون دانشجویی یک نامهای را مینویسند.
این نامه الآن است بند چهار این نامه این است که با توجه به شرایط و فلان اگر کسی خودش تمایل داشت بورس خارج قبول شد میخواست به داخل تبدیل بکند اشکال نداشته باشد آن را هم وزیر موافقت کرده ما هم گفتیم بر اساس همین روال بروید جلو به دو علت یکی اینکه ما مشکل ارزی داشتیم دوم مشکل رساندن ارز به دست دانشجویان هم داشتیم سوم اینکه خیلی از جاها دانشگاههای ما به اندازه کافی رشد کرده بود و هزینه خارج از کشور میشد حدود پانصد یا هفت صد میلیون تومان ما با پنجاه میلیون تومان این را بورسیه تبدیل به داخل میکردیم و در زمان من کمترین اعزام صورت گرفته به خارج و به داخل تبدیل کردیم.
حالا سه هزار تا شما فرمودید اولا سه هزار نبود بعد گفتند 3778، گفتند یک میلیارد تومان هر بورسیه هزینه دارد من وقتی شنیدم فهمیدند فضاسازی میکنند و میخواهند سه هزار میلیارد تومان در ذهن تداعی شود سه هزار و هر بورسیه یک میلیارد سه هزار میلیارد دوباره در ذهن تداعی شود.
در حالی که یک میلیارد هزینه نبوده اکثر اینها تبدیل به داخل شدند که پنجاه میلیون تومان هزینه شده هزینهای که وزارتخانه اگر داده باشد که خیلی از اینها را هنوز نداده و این هم مال تبدیل به داخل. الآن چیزی که به نظرم میرسد تازه خلافی صورت گرفته شما گفتید سه هزار خلاف آخرش معلوم شد سی و شش تاست که آنها هم خودشان مدارک را اشتباه فرستاده بودند و اطلاعات غلط داده بودند.
چون ما در مرحله اول خود اظهاری میگرفتیم چون روال طبیعی این است خود اظهاری میگیریم شما در شهریور ماه ارشدتان تمام میشود اما تا مدرک را بدهند تسویه کنید طول میکشد دفاعیه را تازه در شهریور تمام کردید گواهی میدهد که ایشان در شهریور ماه دفاعش را انجام خواهد داد این میگفت معدل من شده چهارده و نیم بعدا مشخص میشد که کمتر شده با آن ضریبی که ما گذاشتیم نمیخوانده اینها مال خود اظهاریها بوده یک تعدادی گفتند اینها سن بوده من خیلی کار ندارم با اینها.
یک بندی در آییننامه بورس وجود دارد که در موارد خاص شورای مرکزی بورس تصمیم میگیرد مطلب دوم تعهدی که یک دولت میدهد دولت بعد باید ادامه دهد سوم این بورسیهها چه گناهی کردند.
اگر تخلفی هم صورت گرفته حالا سی و شش را بگذاریم کنار، بورسیهها چه گناهی دارند که نامه محرمانه میفرستند برای آنها که شما باید پولت را خودت بدهی پولی را هم که به تو داده شده باید برگردانی این زن دارد بچه دارد از آن طرف آخر آخرش حتی آمار شما درست شد ششصد تا آخرش نمیدانم چقدر شد جوابگوی دو هزار و پانصد تای دیگر سه هزار تای دیگر که مشکلی نبوده جوابگوی اینها چه کسی است؟
به دانشگاهها گفتند بورسیهها را پذیرش نکنید
آن تعدادی هم که ما فرستادیم اعزام به خارج با اینکه کم بودند همهشان تمام کردند برگشتند آنهایی هم که آن جا رفتند انجمنهای اسلامی را که داشتند منحرف میشدند برگرداندند در مسیر نظام فعال کردند هم ما آدم متعهد فرستادیم هم آدم عالم فرستادیم این طور نیست که بیسواد باشند جوابگوی خانوادههای اینها که شما برگشتید این طور گفتید چه کسی خواهد بود، میآیند پیش ما گلایه میکنند میگویند به دانشگاهها گفتند اینها را پذیرش نکنید دانشگاه پذیرش نمیکند او را بعد میگویند تا بهمن ماه هم باید جایی را بیایید وگرنه بورس را لغو میکنیم بورس اینها را هم لغو بکنند.
حلقههای بسته هیئت علمی را شکستیم
ما هجده هزار نفر عضو هیئت علمی بردیم در دانشگاهها اگر کسی از اینکه این بچههای متعهد و عالم بیایند عضو هیئت علمی دانشگاهها شوند واهمه دارد این را بداند که در دوره من بیش از هجده هزار تا جمعاً حدود 24 هزار تا در دوره من و آقای ظاهری به دانشگاهها بردیم و آن حلقه بسته که یکی از مشکلات آموزش عالی بود، شکسته شد.
حلقه بسته آموزشی و پژوهشی در دانشگاه ایجاد شده بود گروهی بود که 12 سال عضو جدید نمیگرفت ما این حلقههای بسته را شکستیم شفاف هم میآوردیم روی سایت میگذاشتیم مشخص بود وقتی من تحویل دادم 2.18 به یک درصد هم نمیرسید تولیدات علم دنیا متعلق به ایران بود و این آن موقع بیشتر جالب میشود که ما یک درصد جمعیت دنیا را داریم ما به همین سیاستها توانستیم محصول علمی مان این بود محصول سیاسی مان هم این بود که سه هزار نشست انتخاباتی برگزار کردیم که خون از بینی هیچ کس نیامد.
جناب آقای دکتر روحانی در اولین و آخرین ملاقاتی که خدمت ایشان داشتم خودشان فرمودند که من رفتم در دانشگاهها بیشترین سخنرانی هایم را در دانشگاهها داشتم بودند افراد دیگری هم در آن جلسه که ایشان این را فرمودند جو بسیار منطقی بود وقتی من صحبت میکردم به عنوان نامزد انتخاباتی بودند مخالفین بودند اما گوش میکردند جو منطقی بود گزارش شد یک جا درگیری شود؟
به همه تشکلهای دانشجویی قانونی اجازه فعالیت داده شد
مجری: قبول دارید که فضای سیاسی در دورهی شما کم رنگ تر شده بود؟
دانشجو: نه اصلا کم رنگ نشده بود این را قبول نداریم ما سیاست را تعریف کنیم اگر فعالیت سیاسی یعنی این که هم دیگر را بزنیم نا سزا بگوییم بله کم رنگتر شده بود ولی نه اینکه بنشینیم حرف هم دیگر را گوش بدهیم.
مجری: در پایگاه دانشگاهها به یک طیفهای خاصی فقط میدان میدادید خیلیها معتقدند که در انجمن اسلامیها را درش بستید مثلا دفتر تحکیم وحدت.
دانشجو: دفتر تحکیم وحدت دو شاخه داشت آنهایی که قانونی بود. ما نمیتوانیم به جایی که قانونی نیست مجوز بدهیم.
مجری: خیلیها انتقاد دادند تشکلهایی که مجوز دادید اکثرا از یک طیف بودند طیفهای دیگر را نمیپوشاندند.
دانشجو: ما پنج تشکل اصلی داشتیم که مجوز قانونی داشتند ما به اینها اجازه میدادیم شما میخواهید بگویید مثلا اگر کسی میآمد و در فتنه فعال بود و میخواست تشکلی داشته باشد ما باید به او مجوز میدادیم؟
مجری: نه این را که بر اساس قانون نمیتوانستید بدهید. نمیشود به بهانهی این که آنها در فتنه دخالتی نداشتند ولی فکرشان نزدیک تر به آنها است اجازه ندهیم.
دانشجو: هر تشکلی که قانونی بود مجوز میدادیم.
ستارهدار شدن در زمان ما به وجود نیامد/ ستاره دار شدن به معنی نقص پرونده است
مجری: شما جایی گفته بودید دانشجو ستاره دار باشد ایراد ندارد.
دانشجو: اولا ستارهدار شدن در زمان ما نبود در زمان آقای ظاهری هم نبود در زمان خود آنها بود دوما مصوبه شورای انقلاب فرهنگی است که هر کسی میخواهد از مقطعی به مقطع دیگر برود باید از چند جا استعلام بشود.
این مصوبهها در همه دورهها انجام میشده قبل از این که ستاره بگذارند یکی از وزرای دورهی اصلاحات گفت به جای این که جلوی اسم این فرد بنویسید مثلا فلان دستگاه امنیتی جواب نداده که این فرد برایش خوب نبود بنویسند این را یا مثلا دستگاه قضایی تایید نکرده این بد میشد.
اتفاقا اینکه من گفتم خوب است کاری که وزیر کرد کار خوبی بود به جای این که نوشته شود کنار این ستاره گذاشت پایینش هم این را تایید کرد که ستاره یعنی این که پرونده ناقص است به سازمان سنجش رجوع نمایید سازمان سنجش به خود فرد میگفت که شما از مثلا اطلاعات استعلام شده هنوز یا جواب نیامده یا جواب منفی آمده.
مجری: یک جوی را درست میکنند هر دانشجویی آمده دو انتقاد هم به نظام کرده میشود ستاره دار.
دانشجو: این طور نیست شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبه دارد میخواهد این مصوبه اجرا نشود رئیسش آقای روحانی است این مصوبه را لغو کند این مصوبه دارد هر کس میخواهد از مقطعی به مقاطع بالاتر برود باید از چهار دستگاه استعلام شود این استعلام صورت میگیرد.
اگر دستگاه منفی جواب داد دستگاه قضایی یا امنیتی اگر جواب منفی داد شما طبق قانون نمیتوانید به این فرد اجازه ادامه تحصیل بدهید و اگر این کار را کردی خلاف انجام دادی، بعداً میآیند سراغ شما که چرا خلاف انجام دادی مصوبه که مال دهه شصت است.
مال دوره نخست وزیری آقای موسوی است که به عنوان رئیس شورا در آن دوره بوده، این مصوبه 14 بند دارد در ارتباط با رعایت حدود اسلامی که میگوید اردوهای مختلط نباید صورت بگیرد خب اگر کسی اردوی مختلط فرستاد یعنی خلاف قانون میکند من آمدم گفتم این چهارده بند را 55.00 شروع میکنم به تدریج اجرا کنم از من میپرسند چرا اجرا میکنی خب از آنهایی که اجرا نکردند باید بپرسید که چرا اجرا نکردند اردوی مختلط یا این بود که یکی از بندهایش این است من رفتم در شورایعالی انقلاب فرهنگی گفتم اگر قبول ندارید لغو کنید.
این است که اگر امکانات به اندازه کافی بود و کلاس داشتید تعداد دانشجوی دختر و پسر هم به اندازه کافی بود کلاس دختر و کلاس پسرها را جدا کنید. سند دانشگاه اسلامی سال 77 تصویب شده سوال کنید چرا تا به حال اجرایی نشده ما در سال 90 بر اساس مصوبه شورای انقلاب فرهنگی بازنگری کردیم و بردیم در شورایعالی انقلاب فرهنگی مصوب کردیم یکی از بندهایش این است که در هر استان میبایست یک دانشگاه دخترانه ایجاد شود اگر کسی اجرا نکرد سؤال کنید نه اینکه 15 سال دیگر وزیری آمد خواست اجرا کند.
مجری: راز و رمز سه برادر که در پستهای کلیدی کشور وارد شدید شما در پست مهم وزارت کشور و بعد وزارت علوم و آقای خسرو دانشجو که در شورای شهر آقای فرهاد دانشجو دانشگاه آزاد و یک دفعه هم کشیدید کنار چه شد؟
دانشجو: خسرو در شورای شهر رای آورد در زمان مسئولیت بنده دنبالهی داستان دانشگاه آزاد در شورایعالی انقلاب فرهنگی ادامه پیدا کرده بود بررسی اساسنامه که این بررسی در زمان من تمام شد من کلا خیلی آدمی نیستم بخواهم خیلی طولانی طول بدهم نه باید کار را انجام بدهیم.
مجری: با لج و لج بازی انجام شد.
دانشجو: من قائل به این هستم اساسنامهای که تصویب شد اولا برای پویایی خود دانشگاه آزاد است ثانیا جلوی خیلی از موارد را میگیرد.
ضمن اینکه آقای دکتر جاسبی زحمات بسیاری را برای آموزش عالی کشیده شاید آن نوع مدیریت برای ابتدای کار دانشگاه لازم بود و الا دانشگاه آزاد پا نمیگرفت.
دانشجو ریاست دانشگاه را قبول نمیکرد
مجری: فکر نمیکردید حضور فرهاد برای شما حاشیه درست کند؟
دانشجو: اصلا فرهاد قبول نمیکرد بعد از اینکه تصویب شد شورایعالی انقلاب فرهنگی زمانی که من در آن جلسه نبودم من را به عنوان نماینده اعلام کرد که باید بروی فلانی باید برود و رئیس جدید را ظرف این مدت به شورایعالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد بکند، هیئت امنا تشکیل شود رئیس انتخاب بشود.
من گفتم برای چه من را گذاشتید گفتند تو وزیر علومی باید بروی بالاخره برمیگشت به کار من. من دو هفته این را با شیب ملایم بردم جلو وقتی آمدم در جلسه شورای انقلاب فرهنگی آقای دکتر کچوییان شدیدا به من اعتراض کرد.
مذاکراتش هست جلوی همه که آقای دانشجو ما به تو یک مأموریت دادیم شما موظفید این ماموریت را انجام بدهی اگر نمیخواهی یا فکر میکنی رو در بایستی داری یک نفر دیگر را انتخاب کنیم.
میخواستند انتخاب رئیس دانشگاه آزاد را به تعویق بیاندازند
مجری: بگویید چه کسی بود.
دانشجو: خوب نیست بگویم. یکی که عضو هیئت امنا نیست زنگ زده بود که برنامه بنویسید روزی که ما رفتیم در جلسهی هیئت امنا نشستیم گفتند این بیست نفر باید بیایند هر کدام برنامه را ارائه بکنند گفتیم باش،د هر کسی هست ارائه کند گفتند نه همهشان که نیامدهاند سه نفر آمدهاند البته یکی نیامه بود، گفتند نه تا نیامده نمیتوانیم تصمیمگیری کنیم من احساس کردم که اینها میخواهند عقب بیفتد همه این موارد ضبط شده است در حالی که قول داده بودند که اگر رئیس هیئت امنا انتخاب شد بلافاصله بعدش رئیس دانشگاه انتخاب شود دیدیم به این نحوه. من کاغذ آرا را دادم.
به عزیزان گفتم هر کس از این 20 نفر آن نفری که مورد نظرش است را روی کاغذ بنویسد پنج نفر نوشتند چهار نفر کاغذ سفید دادند پنج رای آورد از نه نفر ما این گزارش را آوردیم یکی از عزیزان گفت قانونی نیست گفتم من این گزارش را میدهم به شورایعالی انقلاب فرهنگی که شما گفتید قانونی نیست، من گزارش دادم که ایشان گفته قانونی نیست ولی این پنج تا هم این طور است آقای مخبر هم صورتجلسه کرد، آقای مخبر به عنوان ناظر از طرف شورایعالی انقلاب فرهنگی در همان جلسه بود و بعد اخوی رأی آورد سپس موقع حکم زدنش شد نمیدانم چرا احمدینژاد حکم را نزد، گفت من نمیزنم به آقای هاشمی هم گفتیم.
در اساسنامه هم آمده بود یا رئیس شورایعالی انقلاب فرهنگی یا وزیر علوم باید حکم بدهد من به آقای احمدینژاد گفتم ما تا اینجا کار را پیش بردیم، ایشان دلایلی داشت گفت الآن نظرم این است شما برو بزن گفتم من از طرف شما باید بزنم من به عنوان نماینده شما، در حکمم نوشتم به عنوان کسی که از ایشان اجازه گرفتهام.
مجری: چه دلایلی داشتند که نمیزدند؟
دانشجو: دلایل خاص خودشان را داشتند به من هم یکسری چیزها را گفتند من این دلایل را قبول نکردم هنوز هم قبول ندارم فرهاد رفت دانشگاه آزاد اما دولت عوض شد.
من به دانشگاه ایرانیان مجوز ندادم
مجری: شما به دانشگاه ایرانیان مجوز صادر کردید؟
دانشجو: نه شورایعالی انقلاب فرهنگی به عنوان وزیر به من این موضوع را ابلاغ کرد که دانشگاه ایرانیان به ریاست هیئت امنای آقای احمدینژاد در تهران تشکیل شود.
علتش هم این بود که وقتی درخواستشان را فرستادند چون برای تهران بود، با آقای نادریمنش صحبت کردیم. من با آقای نادریمنش را هم جزء هیئت مؤسس گذاشته بودند که من چون همان اولی که ورود پیدا کردم به وزارت علوم معاونینم را انتخاب کردم به همهشان گفتم که من و شما هیچکدام در هیچ مؤسسه غیرانتفاعی نباید عضو باشیم.
مجری: وقتی حکم ابلاغ میشود شما نمیتوانید مخالفت کنید؟
دانشجو: نخیر اسم حذف شد، چون برای تهران میخواستند اصلا وزارت علوم صلاحیت رسیدگی را نداشت چون شورایعالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده بود، چون این دانشگاه را برای تهران میخواستند ما به شورایعالی انقلاب فرهنگی ارجاع دادیم، آنجا که اساسنامه تصویب شد، دیدیم هیئت مؤسس اینگونه است، برگرداندیم و گفتیم این ایرادات در اساسنامه وجود دارد.
مجری: الآن که کنسل کردند.
دانشجو: نمیدانم من اطلاعی ندارم.
مجری: مصوبه را شورا میتواند رأیگیری کند منتفی کند؟
دانشجو: بله هر چیزی را شورا میتواند در دستور کار بگذارد یا لغو بکند مثل مصوبه سال 66 که میتواند لغو کند.
مجری: در مورد دانشگاه ایرانیان آقای احمدینژاد مشورت کرده بود گفته بود میخواهم دانشگاه بزنم؟
دانشجو: بله گفته بود. برای همین به من گفته بود بیا عضو هیئت مؤسس و گفته بودم به این دلیل نمیتوانم باشم ولی وقتی گفتند تهران گفتیم تهران را ما نمیتوانیم بررسی کنیم باید در شورایعالی انقلاب فرهنگی مطرح شود.
مجری: دلیل اصلی تان همان قول و قرارها بود یا نه نمیخواستید؟
دانشجو: یکی دو نفر دیگر هم در هیئت مؤسس بودند هم به این دلیل بود هم به دلیل قولها. به خاطر آن یکی دو نفر از نظر اجرایی نمیتوانستم کار کنم.