مرگ در خاموشی
در سال 1389 محمدحسین کانجی با همسر و پسر ناتنیاش برای سرکشی به یکی از
هتلهای خود راهی مشهد شد و در 85 سالگی دچار سکته مغزی شده و به تهران
بازگردانده شد.
وقتی 48 ساعت بعد از بازگشت به تهران مرد ثروتمند به
بیمارستان مهراد انتقال یافت، پزشکان متوجه شدند خانواده کانجی با وجود
اینکه میتوانستند وی را در مشهد و بلافاصله پس از سکته مغزی به بیمارستان
انتقال دهند اما با تأخیر اقدام به این کار کردهاند و کانجی به کما فرو
رفته است.
تاجر سرشناس ایرانی با حالت کما در بیمارستان بستری شد و چون
مشکلات تنفسی شدیدی داشت وی تحت عمل جراحی قرار گرفت و در حالی که
لولهای در گلویش برای رفع مشکلات تنفسی قرار گرفته بود همسر و پسر
خواندهاش با وجود بیهوشی کانجی وی را ترخیص کرده و با مهیا کردن
سیسییوی خانگی کانجی را به خانهاش در زعفرانیه انتقال میدهند.
این تاجر چای و کنف در حالی که پرستاری شیفتی از بیمارستان و یک فیزیوتراپ
مدام وی را تحت نظر داشتند در بیهوشی و کمای مطلق به سر میبرد و تنها به
کنشهای سخت و دردناک واکنشهای کوچکی نشان میداد تا اینکه روز 6
مردادماه سال 90 به کام مرگ فرو میرود.
در حالی که تصور میرفت به
خاطر سرشناس بودن کانجی در دنیای تجارت، هتلداری و اقدامات خیرخواهانه در
ساخت مدارس و زائرسراها تشییع جنازه باشکوهی برای مرگ وی برگزار شود به
خاطر نبود اطلاعرسانی همسر و پسر خواندهاش، کانجی در خاموشی به خاک
سپرده میشود.
سفر وراث از پاکستان به ایران
محمدحسین کانجی در پاکستان خواهری داشت و وی وراث اصلی این تاجر به حساب میآمد.
این خواهر که در جریان سکته برادرش قرار گرفته بود در تماس با تهران
جوابی قانعکننده در خصوص مرگ و ارثیه برادرش نمیگیرد و دو سال از مرگ
کانجی نگذشته بود که این زن نیز در پاکستان میمیرد و از آنجایی که 9 دختر و
پسر داشت آنان که خود را وارث بخش اصلی داراییهای نجومی داییشان
میبینند از پاکستان به ایران سفر میکنند.
با این اقدام وقتی
خواهرزادههای مرد بازرگان خودشان به پرسوجو پرداختند به موارد مشکوکی
برخوردند که نشان میداد داییشان با مرگ طبیعی و برخلاف گواهی فوت به
خاطر کهولت سن نمرده است و همین کافی بود تا با وجود گذشت دو سال پرونده
مرگ مشکوک تاجر سرشناس پیش روی بازپرس حسینپور در دادسرای امور جنایی
تهران قرار گیرد.
تحقیقات جنایی
بازپرس
پرونده پس از مطالعه پرونده بالینی محمدحسین کانجی در بیمارستان مهراد و
روند سکته مغزی وی در مشهد و نحوه انتقال این تاجر به تهران برای رازگشایی
از این معما به تحقیقات از شاهدان و مطلعان پرداخت.بازپرس جنایی که با یک
معمای عجیب روبهرو شده بود ابتدا به بررسی شخصیت کانجی پرداخت و خود را
در برابر یکی از تاجران بزرگ دنیا در زمینه چای و واردکننده کنف دید که
تشییع جنازه بیسر و صدای وی میتوانست پررمز و راز باشد.
این شاخه
تجسسی نشان داد کانجی صاحب شرکتهای بزرگی در ایران بود و همزمان سهامدار
شرکتهای سرشناسی در سریلانکا و دوبی بود و در تهران، مشهد و چالوس دارای
املاک و مستغلات نجومیای بود.
بدین ترتیب بازپرس با مرگ مرموز مردی
روبهرو شد که از خیرین مدرسهساز، احداثکننده یتیمخانه و مؤسس بنیاد
خیریهای به نام خانه زائران شاهخراسان بود که مسافرخانههایی در تهران،
مشهد و قم را شامل میشود تا جایی که سفیر پاکستان در ایران به واسطه
اقدامات انساندوستانه وی در سطح بینالملل نشان ستاره قائد اعظم در زمینه
بشردوستی را در حضور کمال خرازی وزیر امورخارجه وقت به وی اهدا کرده بود.
ازدواج در 70 سالگی
کانجی صاحب فرزندی نشده بود و در سن 70 سالگی و اردیبهشت ماه سال 74 با
زنی که همسرش فوت کرده بود، ازدواج کرد و این در حالی بود که این زن چند
فرزند داشت و پسرجوانش در امریکا زندگی میکرد.پس از ازدواج بود که پسرش از
امریکا به ایران بازگشت و تحت حمایت جدی کانجی قرار گرفت. این مرد که در
غربت شرایط سختی را میگذراند در شرکت پدرخواندهاش اختیاراتی گرفت و با
حمایت کانجی یکی از باشکوهترین مراسم عروسی را برای خود تدارک دید.بازپرس
در تحقیق از شاهدان و مطلعان پی برد در زمان مرگ کانجی، همسر و
پسرخواندهاش در سفر مشهد بودند و تنها عروس خانواده در خانه حضور داشته
است.
اشکهای پنهان
بازپرس حسینپور که به
دنبال سرنخی از وقوع یک قتل بود، در این شاخه تحقیقی به زنی با نام سکینه
برخورد کرد وی مدت 23 سال در یکی از شرکتهای کانجی کارکرده اما پس از مرگ
وی بهطرز مرموزی اخراج شده بود.
سکینه وقتی در برابر بازپرس جنایی
قرار گرفت، گفت: «من یک زن پاکستانی ایرانیتبار هستم و در 23 سال کارم در
اتاقی کنار دفتر اصلی «کانجی» حضور داشتم و به گفته خود وی من محرم رازش
بودهام.»
وی افزود: «کانجی وقتی زنده بود هیچگاه به عملکرد من ایرادی وارد نکرد و با اعتماد به امانتداریام همیشه سپاسگزارم بود.
کانجی که به خاطر موفقیتهایش همیشه مردی سربلند بود بارها به خاطر
رفتارهای پسر ناتنیاش نزدم گریه کرد و از ازدواج خود راضی نبود.شاهد بودم
پسرناتنیاش را از روی دلسوزی به شرکتش پذیرفت و بزرگترین جشن عروسی را
برایش مهیا کرد .»
وی افزود: «بعد از مرگ کانجی، آنها به جای اینکه پزشک معالج خود وی را بر بالینش ببرند از پزشک موردنظر خودشان استفاده کردند.»
سکینه گفت:آنها به من تهمت زدند که فاکتورهایی در شرکت را آتش زدهام یا
آنها را در اختیار دیگران قرار دادهام سپس از من در دادسرای ناحیه 3 تهران
شکایت کردند و یک روز مأموران به شرکت آمده و مرا بازداشت کردند. در
دادسرا بازپرس برایم وثیقه میلیاردی در نظر گرفت، چهار روز زندانی شدم تا
توانستم وثیقه را تهیه کرده و آزاد شوم و دیدم از شرکتی که سالهای زیادی
در آنجا کار کردهام اخراج شدهام و پسر ناتنی و مادرش مدیریت کامل همه
داراییهای کانجی را برعهده گرفتهاند.
اسناد و مدارک
همزمان با تجسسهای بازپرس ویژه قتل در زمینه مرگ مشکوک تاجر سرشناس وقتی
وراث اصلی ثروت کانجی متوجه اسناد و مدارک مرموزی شدند که در آن همه
داراییهای داییشان یکی پس از دیگری و در زمانهای مختلف به نام پسر
ناتنیاش، همسرش، عروس خانواده و حتی کودک آنها سند خورده بود در دادسرای
ناحیه یک تهران به طرح شکایت مبنی بر تحصیل مال نامشروع دست زدند.