آفتابنیوز : آفتاب: محمود محمدی، نایبرییس کمیسیون امنیت مجلس هفتم در گفتوگو با شرق به بیان ناگفتههایی پرداخته است:
نظرتان درباره نامه ٢٠نماینده مجلس نهم و تقاضا برای افشای اسامی ١٧٠نامزد مجلس هشتم که از رحیمی پول گرفتهاند، چیست؟
این نامه از نظر شفافسازی بسیار درخور اهمیت است. برای حفظ شأن نمایندگی و استقلال قوهمقننه باید ابعاد پنهانمانده این موضوع مشخص شود، خب اگر محتوای نامه رحیمی واقعیت داشته باشد، بدونشک برای حفظ جایگاه، استقلال و شأن نمایندگی این موضوع باید آفتشناسی و رسیدگی شود. عبور سادهانگارانه از کنار این ماجرا میتواند به اعتبار و منزلت مجلس و شأن نماینده لطمه بزند. اقدام این نمایندگان قابلتقدیر است.
شما نایبرییس کمیسیون امنیت مجلس هفتم بودید، نامه رحیمی و ماجرای کمک مالی به ١٧٠کاندیدای مجلس هشتم که مطرح شد، چه خاطراتی پیش چشمتان آمد؟ بههرحال شما در آن دوران برای مجلس بعدی تدارک میدیدید و بهتر در جریان برخی پشتپردهها هستید.
بله، تا اندازهای خود من در جریان این موضوع بودم، اما به این صراحت به آن پرداخته نشده بود و فکر نمیکردم اینگونه ابعاد وسیعی را دربرمیگیرد.
چرا در مجلس هفتم بهصراحت به این موضوع پرداخته نشد؟
علت تاخیر زمانی این است که هم جناب آقای رحیمی، معاوناول رییس دولت نهم، نسبتبه قضیه اعتراض کردند و هم این موضوع توسط خود ایشان مطرح شد که مبلغی به نمایندگان براساس کمیتهای متشکل از نمایندگان دولت و مجلس هفتم داده شده است.
این استناد به صحبت ایشان در زمان وقوع این مسایل مهم است. من ابتدا مایلم که وضعیت مجلس هفتم را تشریح کنم. بههرحال حدود بیش از ١٨٠نفر از اصولگرایان در مجلس بودند و بقیه را اقلیت و چندنماینده مستقل تشکیل میدادند. بنده ازجمله نمایندگان مستقل بودم و انتقادهایی به سیاست خارجی آقای احمدینژاد داشتم، اما متاسفانه اصولگرایان حاکم بر مجلس این انتقادها را برنمیتابیدند و بهشدت از دولت نهم حمایت میکردند. این باعث شد جمعی از ما ازجمله آقای سعید ابوطالب، آقای حجتالاسلام ربانی (نماینده شیراز) و آقای دکتر سبحانی (نماینده دامغان) مجموعهای از نمایندگان مستقل را شکل دهیم.
پس بهاینترتیب روابط میان مجلس و دولت دوستانه بود؟
بله، درهمانهنگام این مسایل در مجلس مطرح میشد که دولت اصولگرا از نمایندگان اصولگرا حمایت میکرد. اینکه وزرای خود را با مشورت فراکسیون اصولگرایان در مجلس برمیگزید و آنها هم رای میآوردند. در مسایل مالی، طبعا اگر پیشنهادی به عنوان کمک به نمایندگان داده میشد، این کمک در حوزه انتخابی نماینده هزینه میشد.
در مجموع این صحبتها مطرح بود. البته ما بهعنوان نماینده منتقد دولت در ردیف مشمولان این کمکها نبودیم، اما در مجلس این مسایل مطرح شد. حتی برخی کمکها به برخی از نمایندگان برای رسیدگی به امور مساجد یا رسیدگی به امور حوزه انتخابی خودشان مطرح بود که باعث اختلاف بین نمایندگان دولت شد.
آیا این موضوع جدای از ماجرای استیضاح کردان است؟
آن قضیه متفاوت بود.
ولی بهانه یکی بوده.
این موضوع مربوط بود به برخی کمکها در جهت جلب حمایت نمایندگان در مجلس از سوی دولت. منظور از این حمایت این بود که به هرحال دولت را پشتیبانی کنند. به همین دلیل اگر منتقدانی در مجلس نسبت به سیاستهای دولت مسایلی را مطرح میکردند اکثریت اصولگراها با این انتقادها مخالف بودند. حتی گاهی اعتراض میکردند که چرا از دولت نهم انتقاد میشود. در این چارچوب طبیعی بود که دولت با اهدافی که برای برنامه عادی خود داشت بتواند در انتخابات مجلس هشتم کرسیهای مجلس را به طرفداران دولت بدهد و حامی مجلس در دولت باشد.
این کمکها را به نمایندگان و با هماهنگی جمعی از نیروهای با نفوذ اصولگرا در مجلس انجام داده بود تا بتواند در انتخابات مجلس هشتم تاثیر گذاشته و تعدادی نماینده حامی دولت را وارد مجلس کند.
مجلس هشتم به هر حال، روابط حسنهای با دولت در پیش گرفت و اوج ماجرا در بهنتیجهنرسیدن طرح سوال از احمدینژاد به اوج خود رسید. فکر نمیکنید به این ترتیب حمایتهای دولت تا جایی جواب داده بود؟
اگر بخواهیم به صورت مختصر تفاوت مجلس هفتم را با مجلس هشتم بیان کنیم باید بگوییم در مجلس هفتم دولت حامی مستقیمی نداشت، بلکه این مجلس بهعنوان مجلس اصولگرا با دولت اصولگرایان کار میکرد. پس از آن نامزدهای اصولگرای حامی دولت تا سر حد امکان حمایت شدند، اما نمایندگان مستقل و منتقد سیاستهای دولت سرنوشت خوبی پیدا نکردند. برخی خودشان دیدند شرایط مناسب نیست و شرکت نکردند و برخی ازجمله خود بنده - مخالف سیاست خارجی احمدینژاد در مجلس هفتم- صلاحیتم تایید شد اما در ادامه مسیر موانع فراوانی پیش روی من قرار گرفت.
خب حالا بفرمایید، آیا به شما پیشنهاد مشخصی از سوی اصولگرایان شد؟
بهدلیل اینکه جزو مستقلان مجلس و منتقد دولت بودم برای شرکت در انتخابات هشتم بعضی از اعضای همان کمیتهای که صحبتش بود - در استانها هم نماینده داشتند- در دور اول مجلس هشتم از من تعهد کتبی میخواستند که شما نباید از دولت انتقاد کنید تا بتوانید به مجلس بروید.
این کمیته چه بود و شامل چه کسانی میشد؟
ترکیب فراکسیونها در مجلس بهگونهای است که هر فراکسیون یک هیاترییسه هم دارد. این تصمیمها در هیاترییسه آن فراکسیون انجام میشد. اینطور نبود که این موضوع بین همه نمایندگان اصولگرا مطرح شود. گروه اندکی از نمایندگان شاخصی که تسلط بیشتری بر مجلس داشتند، میتوانستند تشکیلاتی را سازماندهی کنند. آنها این کمیته را تشکیل داده و با دولت هر توافقی که میخواستند انجام دادند.
اگر قرار بود به وزیری رای داده شود، آنها تصمیم میگرفتند و بعد به بقیه پیشنهاد میدادند. اگر قرار بود کمکی هم دریافت شود با مشورت آنها فهرستی تهیه میشد. به همین دلیل در مقطع کنونی مایل نیستم نامی از این افراد ببرم.
دستکم در ارتباط با شاکله این کمیته و تعداد آن (شامل نمایندگان و سیاسیون تاثیرگذار) فارغ از اینکه نامی از آنها ببرید توضیحاتی بدهید.
طبق رویهای که در مجلس معمول بوده و همچنان هست، هم روسا و هم هیاترییسه فراکسیونها و هیاترییسه مجلس میتوانند در جریان اینگونه تصمیمگیریها باشند. در مجلس هفتم هم کاملا مشخص است اگر به فراکسیونها مراجعه کنیم، روسای فراکسیونها و اعضای آنها و هیاترییسه مجلس کاملا مشخص هستند. برای اینکه مجلس قانونگذاری و شان نمایندگی مخدوش نشود باید این موضوع مورد بررسی قرار گیرد. اینکه در مجلس هفتم، طرف تصمیمگیری برای این موضوع چه افرادی بودند؟ تلاششان این بود که تعداد نمایندگان اصولگرا در مجلس افزایش پیدا کند. خب در مجلس هشتم، این اتفاق افتاد. اگر هم در پایان مجلس هشتم اختلافی بین بعضی از اصولگرایان با دولت اصولگرا رخ داد به خاطر این بود که بعضی از وزرای اصولگرا را رییس دولت از کابینه بیرون کرد. یعنی توافق قبلیشان به هم خورد. تعدادی نماینده در مجلس هشتم داشت که این نمایندگان میتوانستند خط مشی دولت را دنبال کنند.
این نمایندگان چه تعداد بودند؟
برخی از مجموع نمایندگان موجهی که در مجلس هفتم بودند در مجلس هشتم به دلایلی حضور نداشتند. این تغییرات که در مجلس هشتم به نفع دولت نهم رخ داد دربرگیرنده حدود ٤٠ الی ٥٠ نماینده بود.
این تعداد ٥٠ نفر، عدد حامیان احمدینژاد بود یا منتقدان وی؟
این عدد در مجلس هشتم، شامل حامیان دولت بود. یعنی کسانی که دولت موفق شده بود به وسیله اینگونه حمایتها به مجلس وارد کند. منتقدان دولت در مجلس هفتم حدود ٣٠نفر بودند و همیشه مورد اعتراض دولت و حامیان دولت. برخی اصولگرایان مجلس هفتم که حامیان سرسخت دولت بودند در اواخر مجلس هشتم، خودشان بعضا جزو منتقدان دولت شدند.
در بحث تشکیل کابینه، در ارتباط با وزرا چه سفارشهای مشخصی میشد؟
برای حفظ شأن نمایندگان و وزرا ورود به این بخش جایز نیست. در این کمیسیونها نیروهایی بودند و هستند که از وزرا هم قویتراند. بنابراین اگر توصیهها و نظراتی برای بهبود قوهمجریه مطرح میشود، اینها مورد توجه قرار بگیرد، نه اینکه دخالت در حوزه قوهمقننه یا مجریه باشد. من از این منظر به قضیه نگاه میکنم. چون این دخالتها صورت گرفته و به هرشکل یک معاملاتی انجام شده که نیازمند بررسی دقیق پژوهشی است و این آفتشناسی در محیط کوتاه مصاحبه امکانپذیر نیست. چیزی که امروز مطرح است اینکه جمعی از نمایندگان اصرار بر انتشار فهرست ١٧٠نفرهای دارند که از آقای رحیمی پول گرفتهاند، باید این موضوع برای مردم شفاف شود تا در آینده شاهد رخدادن این اتفاق نباشیم. اگر این فهرست منتشر شود، شاید در آن کسانی بودهاند که کمیته اسم آنها را در فهرست قرار داده اما اینها از دریافت کمک امتناع کردهاند.
نکتهای که در حال حاضر در بحث این مبالغ مطرح است اینکه یکمیلیاردو٢٠٠میلیونتومان بین ١٧٠ کاندیدا تقسیم شده، چیزی حولوحوش هفت تا هشتمیلیونتومان برای هر کاندیدا. آیا شما فکر میکنید این رقم همان رقم یکمیلیارد هست یا اینکه ارقام بیش از این بوده. آیا چیزی در آن زمان شنیدهاید یا به خاطر دارید؟
فکر میکنم این رقم واقعی نباشد. بعید میدانم. درست است که یکسری از نمایندگان حوزههای انتخاباتی را در مناطق مختلف شهرستانها کاندیدا بکنند که هفت، هشت، ١٠میلیون برایشان خیلی مهم باشد. ولی فکر نمیکنم هیچ کاندیدایی، شأن و شخصیت خودش را بخواهد به ١٠ یا ٢٠ یا ٥٠ یا صدمیلیون بفروشد. چنین چیزی بعید است. بنابراین، این رقم یک رقم فرضی است که نمیتواند واقعی باشد.
فکر میکنید رقم خیلی بیشتر از اینها باشد؟
فکر میکنم باید به نفس کار توجه کرد. اینکه قوه مجریه و جمعی از نمایندگان حاکم در مجلس تصمیم میگیرند تعدادی از نامزدهای انتخاباتی را حمایت مالی کنند که با دولت همسو باشند، این خلاف استقلال مجلس است.
در مورد شخص شما چه مسایلی مطرح بود؟
در مورد خود من ابتدا تعهد میخواستند بگیرند که شما اگر تعهد بدهید علیه دولت صحبت نکنید به مجلس میروید. ولی من دور اول رای آوردم، البته ممکن است که پیشنهاد با حسننظر باشد. آقای رحیمی شخصا با من تماس گرفتند که ممکن است حسننظر و نیتخیر ایشان نسبت به کاندیدای شناختهشده در مجلس بوده باشد. من در همان موقع فهمیدم که نیت ایشان خیر است. اما نفس عمل درست نیست که برای ورود به مجلس بخواهم از دولت پولی را دریافت کنم.
چرا؟
چون نمیتوانستم در مجلس استقلال رای و نظر خودم را داشته باشم.
چه رقمی به شما پیشنهاد شد؟
عددی پیشنهاد نشد. البته اگر کم یا زیاد پیشنهاد میکردند برای استقلال رای خود این کار را نمیکردم. کما اینکه به آنها هم تعهد ندادم که اگر به مجلس بیایم به آنها انتقادی نکنم. خب به مجلس هم نرفتم.
حدود ارقامی که پیشنهاد میشد چه میزان بود. آقای رحیمی که با شما تماس گرفت، رقم خاصی پیشنهاد نکرد اما برای برخی دیگر ارقامی مشخص شده بود. میخواهم بدانم که حدود این ارقام چه مقدار بوده؟
نه، فقط با من از طریق تلفن همراهشان صحبت کردند. تبریک موفقیت دور اول را گفتند و همچنین تبریک عید نوروز و به من گفتند که برای هزینههای انتخاباتی شما، ما مایل هستیم به شما کمک کنیم و یک نفر را معرفی کنید تا مبلغی را در اختیار او قرار دهیم. به لحاظ انسانی از ایشان تشکر کردم و روی این مساله اقدامی نکردم. بحث من همین است که نفس این کار غلط است.
یعنی مسوولان استانی خواستار این شدند که شما بعد از حضور در مجلس هشتم علیه دولت موضعگیری نکنید.
سبک کار شورای هماهنگی اصولگرایان این بود که نمایندگانی از اصولگرایان و نمایندگانی از دولت در آن شورا و در استانها و در حوزههای انتخابیه حضور داشتند. برای نمونه نماینده شورای اصولگرایان و نماینده دولت هم آنجا بودند. کسی که به عنوان نماینده دولت در آن جمع شناختهشده بود، در خلوت از من درخواست کرد و گفت آقای محمدی، شما یک درخواست بدهید که در مجلس آینده منتقد دولت نیستید تا ما موافقت کنیم. شورای هماهنگی از میان همه نامزدهایی که معمولا مطرح بودند، یک نفر را انتخاب میکرد. میگفتند به ما تعهد بدهید تا آن یک نفر شما باشید.
از شما تعهد کتبی خواستند؟ یعنی میبایستی چیزی را مینوشتید؟ این فردی که به شما چنین حرفی زد، چه کسی بود؟
ایشان یک روحانی بود که اسمشان را نمیگویم. ولی هر زمانی که اظهارات من بخواهد توسط کسی تکذیب شود، اسامی هست و به دور از تعارف مطرح میشود. ایشان به من گفتند کتبی به من بنویسید و در پاسخ گفتم چنین کاری انجام نمیدهم و گفتم شأن و منزلت مجلس بالاتر از این است.
چرا آن موقع شما اینها را رسانهای نکردید؟
در آن موقع حرف یک عضو شورای هماهنگی موضوعیت نداشت. من به بقیه اعضای شورا این مساله را مطرح کردم. حتی به برخی از همکارانم در مجلس و همچنین اعضای موثر در مجلس مطرح کردم.
با چه کسی در مجلس مطرح کردید؟
با آقای مهندس باهنر در ارتباط با این شخص نماینده دولت که میخواست از من تعهد بگیرد، صحبت کردم و فرد دیگری را آنها معرفی کردند. به ایشان گفتم که اینها چنین روشی در پیش گرفتهاند. آقای باهنر در آن مقطع به من گفت که ما مخالف روش اینها هستیم.
نتیجه چه شد؟
آنچیزی را که ایشان به من گفتند، این بود که ما مخالف صحبت این آقا هستیم. ولی این مخالفت موثر واقع نیفتاد.
و بالاخره تکلیف شما در دور اول انتخابات چه شد؟
در دور اول پیروز شدم و رای آوردم و بعد آقای رحیمی تماس گرفتند و پیشنهاد کمک مالی دادند و من آن را نپذیرفتم. در دور دوم یکبار دیگر همین شخص که عضو شورا در استان بود و در آنجا حضور داشت، آمد و گفت آقای محمدی شما دیگر نمیخواهید تعهد کتبی بدهید همینکه شما شفاها به ما قول بدهید که انتقاد نکنید ما نهتنها علیه شما تبلیغات انجام نمیدهیم بلکه از شما هم حمایت میکنیم.
پاسخ شما چه بود؟
گفتم شما در دور اول نتوانستید هیچ کاری انجام دهید و خودم رای آوردم در دور دوم، رقیب من رای نمیآورد چون چند دور آمده و امکان ندارد مجلس بیاید. ایشان به من گفت که اگر قول ندهی، این دور به مجلس نخواهی آمد... . همان هم اتفاق افتاد. به این شخص گفتم شما، برای مجلس قانونگذاری نباید وارد اینگونه مباحث شوید.
فضای کلی مجلس هفتم در رابطه با دولت چه بود؟
سیاست حاکم بر مجلس هفتم حمایت از دولت نهم بود و به همین دلیل من یادم هست که آن زمان از ریاست مجلس، دکتر حداد، سوال کردند که شما در مشت دولت احمدینژاد هستید؟ و ایشان پاسخ دادند که نه، ما در پشت دولت هستیم. حمایت مجلس در آن موقع نشان داد که مجلس در مشت دولت نیست بلکه در پشت دولت است. حتی این جمله هم در شأن مجلس نبود.
در مورد روند انتخابات به جایی شکایت کردید؟
من ٥٠٠صفحه گزارش تهیه کردم. حتی نیروهای ستادی و نیروهای انتظامی و نیروهای بسیج گزارشهایی درباره تخلفها تهیه کرده بودند، من آنها را به کمیسیون اصل ٩٠ ارایه دادم. همانموقع با هیاترییسه مجلس صحبت کردم، حتی خدمت جناب آقای جنتی در شورای نگهبان رفتم و اسناد را ارایه دادم. بهخاطر احترام به مشارکت فعال مردم درخواست بازبینی و بازنگری کردم.
پاسخ چه بود و این پیگیریها به کجا رسید؟
بهخاطر اینکه تنشی پیش نیاید قضیه را از طریق قانونی دنبال کردم.
یعنی درباره مسایلی که اتفاق افتاده بود، گزارش نوشتید؟
بله، در این مسیر، هم نزد مسوولان شورای نگهبان رسیدم، هم کمیسیون و هم هیاترییسه مجلس. دیدم که فقط میشنوند و میگویند این کار خلاف است و در دست پیگیری قرار خواهیم داد. ولی اقدام عملیای انجام ندادند.
آیا در مجلس هفتم در این زمینه اقدام جدیای صورت دادید، اینکه بخواهید این مسایل را با مسوولان بلندمرتبه در میان بگذارید؟
بهعنوان نایبرییس کمیسیون امنیت ملی و رییس وقت کمیسیون و برخی دیگر جلسه گذاشتیم و ضمن بررسی این موضوع به این نتیجه رسیدیم که هیاترییسه کمیسیون با مقاممعظمرهبری دیدار داشته باشیم و دغدغههای خودمان را به سمع رهبری برسانیم؛ دغدغه پیرامون برخی از سیاستهای دولت که فکر میکردیم خلاف عزت، حکمت، مصلحت، منافع و مصالح ملی است.
این تصمیم مربوط به اواخر مجلس هفتم بود؟
بله. ما این کار را در هیاترییسه کمیسیون امنیت ملی انجام دادیم. به دلیل اینکه هر جا انتقاد میکردیم، در مجلس یک جوی حاکم شده بود که باید از دولت حمایت کرده و نباید انتقادی در کار باشد.
این دیدار صورت گرفت؟
ما در هیاترییسه کمیسیون امنیت ملی وقت گرفتیم، خدمت مقاممعظمرهبری رسیدیم و دغدغههای خودمان را از نحوه عملکرد دولت به سمع مقاممعظمرهبری رساندیم.
محورهای آن دیدار چه بود و چه افرادی حضور داشتند؟
آقای بروجردی، رییس کمیسیون، کاظم جلالی، سردار رودکی، سردار کرمی (عضو هیاترییسه) و آقای اکبر اعلمی حاضر بودند. در مجموع دو جلسه خدمت مقاممعظمرهبری رفتیم. یکی جلسه هیاترییسه بود و دیگری جلسه اعضای کمیسیون.
چند روز بعد به دیدار احمدینژاد رفتیم. به ایشان گفتیم برخی از دغدغهها و نحوه موضعگیریها و مسایل را به سمع رهبری رساندهایم و نظر ایشان این است که ما آزادمنشانه از جایگاه و استقلال مجلس صحبتهای خود را بیان کنیم. در عین حال احمدینژاد انتظار نداشت به عنوان یک دولت اصولگرا مورد نقد نیروهای اصولگرایی قرار بگیرد.
محورهایی که در آن دیدار با رهبری داشتید چه بود، خلاصه بفرمایید چه مطالبی با رهبری گفته شد؟
در آن دیدار، دغدغههای کمیسیون امنیت ملی نسبت به برخی از مواضع رییس دولت به طور خاص در زمینه سیاست خارجی مطرح شد. اینکه رویکرد ایشان در سیاست خارجی و عدم شناخت درست مسایل میتواند برای منافع ملی مضر باشد، به سمع ایشان رسید. این کلیت صحبت ما بود.
در آن جلسه شما به بحث احتمال تزریق منابع و حمایتهای مالی اشاره کردید یا خیر؟
هنوز این مسایل مطرح نبود. این موضوع در آخر سال ٨٦ برای انتخابات دور هشتم مطرح بود. دیدار اول ما مربوط به سال ٨٥ است. محور این بود که ما کلیات دغدغههای خودمان را بیان کردیم، ایشان از جایگاه مجلس و جایگاه و وظیفه ما حمایت کردند و فرمودند شما به وظایفتان عمل کنید.
آیا در مورد سیاست خارجی هم صحبت شد؟
جو حاکم در مجلس و کمیسیون امنیت ملی در رابطه با مساله هستهای، جو مخالف سیاست هستهای دوره جناب آقای خاتمی بود. به همین دلیل موافقتنامه سعدآباد معروف به توافق پاریس توسط احمدینژاد لغو شد و اعلام کردند این توافق را قبول نداریم و فعالیتهای هستهای را شدت دادند. مجلس هفتم هم از این سیاست تغییر تعلیق موقت، نسبت به فعالسازی سایت هستهای حمایت میکرد. جزو معدود افرادی بودم که در آن مقطع از سیاست هستهای دوره آقای خاتمی و آقای دکتر روحانی (که در آن مقطع دبیر شورای امنیت ملی بودند) حمایت میکردم. مواضع من اینگونه بود که اگر ما توافقی را در سعدآباد قبول نداریم نباید آن را نقض کنیم. باید بگوییم توافقی در زمان آقای خاتمی انجام شده و ورژن این توافق عوض شده و باید بیاییم توافق جدید دیگری انجام بدهیم.
ماجرای اعزام شما به الجزایر در آن موعد زمانی اما و اگرهای فراوانی داشت... .
نکته سوالبرانگیز در اعزام من به الجزایر این بود که به عنوان یک دیپلمات باسابقه میتوانستم در بخش سیاست خارجی کمک بیشتری باشم اما تصمیم بر این بود که به الجزایر بروم. به هر حال درزمان جناب آقای رفسنجانی شش سال سخنگوی وزارت خارجه بودم و در دولت آقای خاتمی دو سال. در دولت جناب آقای خاتمی هم سفیر ایران در تونس بودم. در دولت احمدینژاد هزینه زیادی برای انتقاد از سیاست خارجی او پرداختم، در وزارت خارجه آقای متکی چند پست به من پیشنهاد کردند و من در آن مقطع نپذیرفتم. در نهایت ایشان حکم مشاور وزیر را برای من نوشتند و من این حکم را پذیرفتم.
یعنی مشاور آقای متکی شدید؟
البته این حکم را بعد از یک مدت خود آقای متکی لغو کردند.
چرا؟
از ایشان پرسیدم چرا خودتان مرا مشاور وزیر کردید و بعدتر همین حکم را لغو کردید. گفتند از دفتر آقای احمدینژاد به من فشار میآورند که ایشان منتقد بوده و نباید مشاور وزیر باشند. خب مدتی در دانشگاه آزاد بودم. دوباره آقای متکی من را خواست و گفت، دارند به من فشار میآورند و گفتهاند که ایشان کارمند وزارت خارجه است و باید برگردد و چرا با آقای جاسبی کار میکند.
این بار پیشنهاد کاری مشخصی به شما دادند؟
گفتند یا بیایند به الجزایر بروند یا گزینههای بازنشستگی و انتقال از وزارت خارجه به دانشگاه پیشرو است. در این مورد دو، سهبار آقای متکی با من ملاقات داشتند و از من خواستند و گفتند برای شما اقدام کردیم؛ اینکه رییس دولت میخواهند روابط با الجزایر را محکم کند و تصمیم به اعزام یک دیپلمات باسابقه و حرفهای دارند و اینکه آقای احمدینژاد گفتهاند فلانی باید به الجزایر برود؛ در آن موعد خاص آقای متکی به برگشت من به وزارت خارجه و رفتن به الجزایر اصرار داشتند. من مخالف رفتن به الجزایر بودم.
یعنی این مساله یکجور خروج منتقد سیاست خارجی دولت وقت از کشور بود؟
قضاوت این مساله باشد برای افکارعمومی. اما در این درخواست یک مشکل قانونی بود. طبق آییننامه وزارت خارجه، من یک دور در آفریقا سفیر بودم و باید به قارهای دیگر میرفتم. به هرحال آنها گفتند که شما باید به الجزایر بروید. این کار خلاف آییننامه وزارتخانه بود. در ملاقات با آقای احمدینژاد به ایشان گفتم چرا من باید به الجزایر بروم؟ چون ما روابط درستی با الجزایر نداریم. ایشان گفتند که میخواهیم بروید و روابط را درست کنید و برای ما مهم است که شما به الجزایر بروید.
در سطح رییس دولت و وزیر خارجه حدود هشتماه با من مذاکره کردند که به الجزایر بروم و همکاران من در وزارت خارجه شاهد بودند که مردادماه حتی برای من از دولت الجزایر ویزا گرفتند و بلیت هم مهیا بود. آن هم در شرایطی که هنوز با این ماموریت موافقت نکرده بودم. بالاخره در آبانماه به الجزایر رفتم.
این روزها، روزهای دشوار مذاکره است. آقای احمدینژاد البته در مشی دیپلماتیک بر راه دیگری رفت و شاید برخی دشواریهای امروز ریشه در سخنان پیشین ایشان دارد، از جمله آن جمله معروف که آنقدر قطعنامه دهید، تا قطعنامهدانتان پاره شود، تحلیلتان از این وضعیت چیست؟
فکر میکنم آقای احمدینژاد در دولت نهم، در عرصه سیاست خارجی تجربه لازم را نداشت. در آن مقطع چون تجربه کافی نبود، ایشان مواضعی مطرح کرد که بعدها در دولت نهم پی بردند این مواضع برای کشور هزینه دارد. تیر یا مرداد ٨٤ پیش از حکم تنفیذ ایشان در مجلس قدیم، بیش از یک ساعت با آقای احمدینژاد دیدار داشتم و به عنوان یک دیپلمات باسابقه عنوان کردم که این شکل موضعگیریها به منافع ملی کشور آسیب خواهد زد. اینکه اگر بنا دارید به شعارهایی که در سیاست داخلی دادهاید، عمل کنید باید به زبان بینالمللی و دیپلماسی بها دهید و اگر اینکار را نکنید، مدیریت مسایل داخلی کشور دشوار خواهد بود و تحقق شعارها ناممکن. همان موقع هم معتقد بودم تنها با ادبیات دیپلماسی میتوان مشکلات روابط خارجی را حل کرد. بنابراین امروز هم تاکید دارم که احمدینژاد بیتجربه بود و از این بیتجربگی و عدم بهرهمندی از توان نیروهای متخصص، کشور آسیب فراوانی دید.