آفتابنیوز : آفتاب: در این نشست محسن میرزایی با اشاره به ورود خود به مطبوعات در سال 1335 گفت: در آن زمان به عنوان یک روزنامهنگار من هم همان کارهایی را میکردم که شما امروز به عنوان خبرنگار انجام میدهید مانند شرکت در مجامع، خبر گرفتن، معاونت سردبیری و....
وی با اشاره به سابقه تحصیل خود گفت: من مکتب هم رفتهام. در شهر ما ملابالاخانمی بود که خیلی باسواد بود و ما قبل از آن که وارد مدرسه شویم، نزد ایشان میرفتیم و با خواندن کتابهای بوستان و گلستان و سعدی و حافظ درس میگرفتیم. یادم هست از زمانی که میتوانستم بنویسم و بخوانم، روزنامهخوان بودم. زمینه خانوادگی ما هم به گونهای بود که روزنامه حتماً وجود داشت و گرچه یک روزنامه بین اعضای خانواده و فامیل دست به دست میشد، اما بالاخره نوبت ما هم میشد و فرصت میکردیم روزنامههای آن زمان را که صفحات زیادی نداشتند، از ابتدا تا انتها بخوانیم.
* وقتی نبرد استالینگراد تمام شد، ما همچنان اخبار درگیری را میخواندیم
وی با ارائه تصویری از اوضاع اجتماعی و تاریخی آن دوران گفت: آن زمان زنجان شهر کوچک ما از نظر استراتژیک شهر مهمی بود و اجداد ما از 400 سال پیش در آن شهر مستقر بودند. با شرایط و مشکلات آن زمان روزنامهها خیلی دیر به دست ما میرسید و مثلاً وقتی نبرد استالینگراد تمام شد، ما تازه در روزنامه اخبار نبرد را میخواندیم. این را هم عرض کنم که همین روزنامهها با آن وضعیتی که داشتند، واقعاً در زندگی ما خیلی مؤثر بودند، چون هنوز تلویزیون که نیامده بود و رادیو هم کم وجود داشت. البته در زمینه رادیو هم ایران هنوز خودش فرستنده نداشت و ما باید به رادیو هندوستان، فرستنده بیبیسی، فرستنده ایتالیا، استانبول و برخی فرستندههای دیگر که خبر و مطلب فارسی داشتند، گوش میکردیم.
* معلم مدرسه سنتلویی بودم
این تاریخنگار معاصر افزود: زمانی که در دانشسرای عالی مشغول نوشتن رساله خودم در رشته زبان و ادبیات فارسی زیر نظر استاد بزرگ آقای محمد معین در زمینه تطبیق افعال در زبان فارسی بودم، اعلانی دیدم که در روزنامه نوشته شده بود، دانشکده حقوق و مدیریت با همکاری روزنامه اطلاعات دوره روزنامهنگاری برگزار میکند. شرایطی هم گذاشته بودند که مثلاً فرد متقاضی باید قیافه ظاهری خوبی داشته باشد، خوب بتواند حرف بزند، سواد فارسی داشته باشد و شرایطی دیگر از این دست.... آن زمان من در مدرسه سنتلویی درس میدادم. بالاخره رفتم با آن که مسأله را جدی نگرفتم بودم، از بین تعداد زیادی داوطلب، حدود 30 نفری بعد از امتحان کتبی و مصاحبه شفاهی پذیرفته شدیم و من در روزنامه اطلاعات به عنوان خبرنگار مشغول به کار شدم و با توجه به علاقهای که داشتم و آگاهی لازم از زبان فارسی، جلو افتادم و توانستم در این مسیر پیشرفت کنم. چون من بعدها مسؤولیت دفتر مدیر روزنامه اطلاعات مرحوم عباس مسعودی را هم داشتم، فرصتهای زیادی برایم فراهم شد تا بتوانم با بزرگان آن زمان و رجال و مسؤولان ارتباط بگیرم و در کارم از آن استفاده کنم.
* مجالس شبانه سران و مسؤولان، یکی از حوزههای خبری من بود
وی با تأکید بر این موضوع که خبرنگار باید بتواند با استفاده از روشهای حرفهای و هوشمندانه و بهرهگیری از ارتباطات شغلی، خبرهای خوب را شکار کند، گفت: آن زمان مجالس شبانه و ضیافت شام و جشنهای زیادی از طرف سران و سفیران و سفارتخانههای خارجی در ایران برگزار میشد. من چون مسؤول دفتر مدیر روزنامه اطلاعات بودم، این امکان را داشتم تا با کارتهای دعوتی که برای روزنامه ارسال میشد، در این مجالس شرکت کنم و با کسب خبرهایی که خیلی راهی برای شنیدن آن وجود نداشت، اخبار دست اول و جدیدی را تهیه و در روزنامه به چاپ برسانم. آن زمان و بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332، اتفاقات زیادی رخ داده بود و روزنامه اطلاعات هم جایگاه مهمی داشت و این اخبار خیلی به کار ما میآمد.
* برای پول اطلاعات را ترک نکردم!
محسن میرزایی با اعلام این موضوع که کار و تعهد حرفهای برایم خیلی مهم بود، افزود: زمان گذشت و من بعد از سه سال به دلیل اختلافات کاری و موضوعی که قطعاً به پول و درآمد ربطی نداشت، روزنامه را ترک کردم. این که میگویم دلیل اختلافم مسائل مالی نبود، معنایش این است که آن زمان مسائل حرفهای برای ما خیلی مهم بود و از سویی دیگر خیلی قانع بودیم و با درآمدهای متعارف میساختیم، اما من نمیتواستم با آنچه که به لحاظ اعتقاد شخصی و حرفهای باب میلم نبود، کنار بیایم.
* تیراژسازی و پایهگذاری تبلیغات حرفهای را بنا نهادم
این روزنامهنگار پیشکسوت افزود: بعدها مدت کوتاهی با روزنامه کیهان هم کار کردم و ضمناً همکاریهایی هم با مجله سپید و سیاه داشتم. همیشه به دنبال این بودم که کار نویی انجام دهم و بتوانم ضمن استقلال کاری در رسانه مؤثر باشم. تصمیم گرفتم موضوع تاریخ را وارد روزنامهنگاری کنم. اعتقاد داشتم اگر ملتی تاریخ خود و تاریخ جهان را نداند، در مسیر پیشرفت و توسعه موفق نخواهد شد. به دلیل زمینه خانوادگی، اسناد بسیار زیادی در خانواده در اختیار بود که ارزش تاریخی خیلی زیادی داشت. با هزینه خودم این اسناد را تنطیم و با نوشتن مطالبی، آنها را صفحهآرایی و آماده کردم. خاطرم هست که آن زمان این کار سه هزار تومان هزینه برداشت، اما وقتی آن را به روزنامه اطلاعات ارائه کردم، بعد از بررسیهایی پذیرفته شد و توانست تیراژ این روزنامه را که به دلایلی افت کرده بود، افزایش دهد. خوب به یاد دارم که بعد از چاپ این سری گزارشات تاریخی مربوط به همین دوران معاصر و کمی قبلتر، اعلام شد که تیراژ روزنامه 25 هزار نسخه افزایش پیدا کرده است و همین موضوع اتفاقات بعدی زندگی من را رقم زد که هم وارد کار تاریخنگاری شوم و هم به نوعی تبلیغات علمی و حرفهای را پایه گذاری کنم.
به گزارش مدیریت ارتباطات آنلاین (ماآنلاین)،وی در ادامه با بیان تجربات و خاطرات خود درباره موضوعات تاریخی که بدان پرداخته و علاقهمندیهایی که باعث ادامه کارش در زمینه رسانه شده، توضیح داد.
در پایان این نشست لوح تقدیری که از سوی ماهنامه مدیریت ارتباطات تهیه شده بود، به پاس یک عمر حضور مؤثر و حرفهای استاد محسن میرزایی به ایشان اعطا شد.
سلسله نشستهای تاریخ شفاهی مطبوعات ایران از اردیبهشتماه سال 1394 توسط ماهنامه مدیریت ارتباطات با همکاری معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مرکز اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران ادامه خواهد یافت.