آفتابنیوز : آفتاب: افشین داورپناه، انسانشناس و عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر، در گفتگو با فرارو ضمن پاسخ به این پرسش، کوشیده است تا درباره ارتباط بین مفهوم «بخشش»، «فعالیتهای حمایتی و خیرخواهانه» و «حقوق شهروندی» توضیحاتی ارائه کند.
وی در پاسخ به وضعیت نامناسب «بخشش» بر اساس پژوهش نظرسنجیهای موسسه «گالوپ» ضمن تذکر این نکته که در بررسی موسسه گالوپ صرفا کمکهای خیرخواهانه و داوطلبانه مالی (نقدی) افراد مورد توجه قرار نگرفته بلکه میزان ساعتهایی که افراد صرف امور خیریه میکنند و بخششهای غیر مالی افراد در زمینههای خیرخواهانه نیز مورد توجه قرار گرفته است میگوید: در ایران، پس از انتشار گزارش موسسه «CAF»، با استناد و با اعتماد به این گزارش، مطالبی درباره ارزیابی فعالیتهای حمایتی در ایران نوشته و منتشر شد؛ در بیشتر این مطالب، آنچه در گزارش مذکور درباره ایران آمده، پذیرفته شدهاست در حالی که بررسی کارشناسی گزارش نشان دهنده ضعفها و خلاءهایی در شاخصهای ارزیابی این پژوهش است، برای مثال مشخص نیست آیا کسانی که در ایران، به پرسشنامههای پژوهش مورد نظر پاسخ دادهاند، مواردی چون خمس، زکات یا کمکهای قرضالحسنه خود را نیز جزو فعالیتهای خیرخواهانه به شمار آوردهاند یا نه؛ در واقع، شاخصهای ارزیابی فعالیتهای خیرخواهانه داوطلبانه در ایران باید بر اساس معیارهای و مفاهیم موجود در این فرهنگ بازنگری و تنظیم شود؛ در واقع در طراحی این پرسشها باید رویکردی «درون فرهنگی» یا «Emic» داشت؛ آیا پرداخت انواع صدقات، «خمس» و «زکات» و نظایر آن را نمیتوان اقداماتی خیرخواهانه تلقی کرد؟ در بررسی موسسه «CAF» به چنین مکانیسمهایی توجه نشده است؛ چنین فعالیتهایی را میتوان، فعالیتهایی «حمایتی» تلقی کرد. مکانیسمهای متعدد و گوناگون حمایتی در ایران، که ریشه در روحیه بخشندگی دارد، در تعریف و شاخصهایی که موسسه «CAF» برای بخشندگی در نظر گرفته مورد غفلت واقع شدهاست.
بنابراین وضعیت فعالیتهای حمایتی را میتوان نشان دهنده وضعیت «بخشندگی» در جامعه ایرانی قلمداد کرد؟
بله! تا حدودی. این بیشتر بستگی به تعریفی دارد که شما از «بخشندگی» در نظر دارید؛ البته مسلما آن دسته از فعالیتهای حمایتی دولتی را که وظیفه قانونی دولتهاست نمیتوان در مقوله «بخشندگی» یا حتی «خیرخواهانه» قرار دارد. برای مثال در قانون اساسی چمهوری اسلامی ایران، مواردی ذکر شده است که کاملا در چارچوب یا در جهت مفهوم «حقوق شهروندی» قرار دارد؛ مثلا اصول ۲۹، ۳۰ و ۳۱ قانون اساسی که تامین مسکن، اشتغال و آموزش و پرورش رایگان برای شهروندان، حمایت از ازکارافتادگان، بازنشستگان، فقرا، ناتوانها و... را وظیفه دولت میداند. در اینجا دولت و حاکمیت با یک وظیفه اجرایی مواجه است که در درجه اول به عنوان حقوق شهروندی شناخته میشود؛ اما چون دولت، به هر دلیلی، قادر به انجام حقوق مورد نظر نیست در جامعه، نهادهای حمایتی خیرخواهانهای شکل میگیرد تا حمایت-های لازم از گروههای نیازمند را انجام دهد.
حتی برخی از فعالیتهای مبتنی بر آموزههای دینی را زمانی که با هدف و نیت دیگری انجام میشود نمیتوان در چارچوب مفهوم «بخشندگی» به ویژه آنگونه که مورد نظر موسسه «CAF» است قرار داد!
باید توجه داشت که در بررسی فعالیتهای خیرخواهانه یا حمایتی در ایران، معمولا برخی از فعالیتهایی که اهدافی خیرخواهانه را دنبال میکنند، در نظر گرفته نمیشوند؛ همانگونه که پیش از این اشاره شد، به طور مشخص، میتوان به فعالیتها یا اقداماتی اشاره کرد که از جمله امور دینی مذهبی به شمار میآیند و در مطالعه فعالیتهای حمایتی کمتر به آنها توجه میشود: پرداخت انواع صدقات مثل زکات و خمس به ویژه به کارگزاران دینی مذهبی را میتوان از جمله این موارد دانست، بخش قابل توجه درآمدهای حاصل از اوقاف نیز که صرف مصارف عمومی، خیرخواهانه و حمایتی میشود نیز در این مقوله جا میگیرد؛ همچنین فعالیتهای «قرضالحسنه»، فعالیتهای قرضالحسنه از جمله امور خیرخواهانه حمایتی است که امروز نه تنها به طور رسمی توسط بانکهای دولتی و غیردولتی، بلکه از طریق موسسات مالی اعتباری نیز انجام میشود؛ در هیچ روستا یا شهری نیست که صندوق قرضالحسنهای وجود نداشته باشد در برخی محلات، فعالیتهای قرضالحسنه در کنار فعالیتهای هر مسجد، حسینیه و حتی در میان گروههای دوستی و خانوادگی نیز دیده میشود؛ بنابراین برای رسیدن به تصویری درست و جامع از فعالیتهای حمایتی خیرخواهانه در ایران، باید به مواردی از این دست نیز توجه کرد مواردی که در «شاخص بخشش» که توسط موسسه خیریه بینالمللی «CAF» ارائه شده، مورد توجه قرار نگرفته است.
آنگونه که گفته شد، به نظر میرسد، بین فعالیتهای حمایتی خیرخواهانه، «حقوق شهروندی» و «آموزههای دینی» باید تفاوتها و شباهتهایی قائل شد؟
بله! به نظر میرسد، بهتر است حساب فعالیتهای حمایتی که بر اساس وظیفه یا تکلیف انجام میگیرد را از فعالیتهای حمایتی داوطلبانه و خیرخواهانه جدا کنیم؛ برای مثال، دولت یا حاکمیت، موظف است طبق قانون، از گروههای کم توان، ناتوان یا اسیب پذیر جامعه حمایت کند؛ این دیگر یک فعالیت داوطلبانه خیرخواهانه نیست بلکه یک وظیفه یا تکلیف قانونی است که ممکن است مبانی دینی اعتقادی یا ایدئولوژیکی نیز داشته باشد؛ اما بخش عمدهای از فعالیتهای حمایتی که توسط مردم و موسسات انجام میشود کاملا جنبهای داوطلبانه و خیرخواهانه دارد اگر چه ممکن است نهادهای دولتی یا نیمه دولتی نیز به فعالیتهای خیرخواهانه غیرموظف نیز بپردازند یا از چنین فعالیتهایی حمایت کنند!
بنابراین، فعالیتهای خیرخواهانه در ایران را باید بر اساس وضعیت ایران بررسی و تحلیل کرد؟
بله! به ویژه موضوع قابل توجه در مورد بررسی فعالیتهای حمایتی خیرخواهانه، تفاوت رویکرد به این قبیل فعالیتها در ایران نسبت به فعالیتهایی از این دست در فرهنگ مدرن است! همانگونه که میدانیم در فرهنگ مدرن، مفهوم «حقوق شهروندی» مهمترین ملاک و معیار در فعالیتهای مدنی و اقدامات حاکمیتی و دولتی به شمار میآید؛ در واقع، این تصور وجود دارد که همه شهروندان در همه زمینهها از حقوقی مساوی برخوردارند و بخش عمده وظیفه نهادهای دولتی و غیر دولتی آن است که در جهت فراهم کردن حقوق شهروندی و پاسداری از آن حرکت کنند؛ در چنین نگاهی، مهم نیست که شما متعلق به کدام کشور، دین، مذهب و کدام گروه قومی زبانی هستید؛ در چنین نگاهی، فعالیتهای حمایتی، مجموعه تلاشهایی است که هدف آن قرار دادن همه شهروندان در شرایطی مساوی است؛ در چنین وضعیتی، دولتها و جامعه مدنی نیز به فعالیتهای حمایتی که بر اساس آموزههای دینی به خاطر ثواب، بخشش گناهان یا رسیدن به پاداش اخروی انجام میشود نیز از زاویه «حقوق شهروندی» مینگرند.
با این وجود روحیه «بخشندگی» در جامعه ایرانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در این زمینه البته پژوهشها یا پیمایشهایی را سراغ ندارم که در داخل کشور انجام شده باشد؛ با این وجود بر اساس سازوکارهایی دولتی و غیردولتی مرتبط با مفهوم «بخشش» که در جامعه ایرانی وجود دارد و در بالا به آنها اشاره شد (کمیته امداد، بهزیستی، خیریهها، خمس، زکات (انواع صدقات) و... میتوان برآورد کرد ظرفیت بالایی از کمکهای خیرخواهانه و مبتنی بر روحیه «بخشندگی» در جامعه ایرانی وجود دارد اما ساز وکارها و سودمندی آن باید مورد بازنگری قرار گیرد.
مفاهیم و آموزههای دینی مرتبط با فعالیتهای حمایتی (خمس، زکات و...) نیز میتواند پاسخگوی بخش گستردهای از نیازهای حمایتی باشد به شرطی که ساز و کارهای آن شفاف و در پیوند با دیگر فعالیتهای حمایتی کشور باشد؛ مثلا اگر موسسات و نهادهای غیردولتی بتوانند از مجاری گفته شده (خمس، زکات، انفال و...)، اعتبارات لازم برای فعالیتهای حمایتی داوطلبانه را دریافت کنند، میتوانند مسیر و ساز و کاری مناسب در جهت هدفمند کردن مفهوم «بخشش» در جامعه باشند. از سوی دیگر ضرورت دارد تا آموزهها یا فعالیتهای حمایتی دینی اگر چه با نیتها و مقاصد دینی (خیرات و ثواب) انجام میشود اما با رویکرد «حقوق شهروندی» در مسیر حمایت از گروههای نیازمند به کار گرفته شود.
با این وجود، جامعه ایرانی، دولت و حاکمیت هنوز نتوانسته است به خوبی از ظرفیتهای وسیعی که در فرهنگ ایرانی وجود دارد و از روحیه بخشندگی در ایران، برای سامان دهی به وضعیت نیازمندان، کم توانها و ناتوانهای جامعه استفاده کند؛ البته پاسخ به اینکه چرا با وجود چنین ظرفیتهایی در فرهنگ دینی، هنوز بخش قابل توجهی از جامعه، در دایره نیازمندان به حمایت قرار دارند، در این مورد ابتدا به چند موضوع توجه کرد؛ الف برآورد نسبی مقدار اموال و داراییهایی که هر ساله از راههای زیر به دست میآید چقدر است؟ چیزی که الان وجود ندارد. ب آیا سازوکارهای موجود برای صرف اعتبارات مورد نظر در زمینههای حمایتی داوطلبانه غیر دولتی مناسب است؟ ج نحوه هزینه کرد داراییهای دولتی و حکومتی (انفال و...) در این راه، نیازمند نظارت و بازبینی است.