آفتابنیوز : غلامعلی دهقان*: مروری بر تحولهای میدان سیاست از ابتدای انقلاب تاکنون، نشان میدهد جریانهای سیاسی به فراخور شرایط و مقتضیات دچار دگرگونی شدهاند. برای نمونه، جریان اصلاحطلب بعد از ناکامی در مجلس چهارم از چارچوب فضای سیاست کشور خارج و به حاشیه رانده شد، اما در پروسهای چندساله، درک درستتری نسبت به نیازهای جامعه پیدا کرد و همین تحول باعث شد این جریان فکری و سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 مورد اقبال عموم واقع شود و نامزد آنان در رأس دستگاه اجرایی قرار گرفت و به فاصله اندکی به مدد رأی مردم، اکثریت مجلس را هم به دست آورد. نمونه دیگر، تحول جریان موسوم به «میانهرو» بود؛ جریانی که خود را میانه دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا تعریف میکرد و پس از مدتی به این جمعبندی رسید که در عرصه فرهنگ و اندیشه نگاه بازتری داشته باشد.
دگرگونیها و دگردیسیهای این عرصه سبب شده ائتلاف جریانهای مختلف سیاسی، چندان دور از انتظار نباشد و در آینده نه چندان دور شماری از اصولگرایان نیز به این ایده بپیوندند، زیرا بخشی از جریان اصولگرا با درک درست از شرایط زمانی و مکانی، نشان دادهاند که میتوانند به اصلاحطلبان میانهرو و اعتدالگرایان ملحق شوند.
به همین دلیل، شاهدیم محمدرضا عارف اصلاحطلب به اندازه ناطق نوری میانهرو از کابینه روحانی دفاع میکند. همچنین علی اکبر ولایتی که هیچگاه در اردوگاه اصلاحطلبی نبوده نیز نگاه مشابهی به دولت دارد. به عبارت دیگر ضرورتهای جامعه ایرانی در عمل، ائتلاف نانوشتهای را شکل داده است که اصلاحطلبان معتقد به ساختار فعلی، میانهروهای عملگرا و اعتدالی و بخشی از اصولگرایان واقعبین، اعضای این ائتلاف هستند.
از سوی دیگر باید توجه داشت واقعیت جامعه امروز ایران شاهد حضور و نقشآفرینی دو نگرش فکری است که یکی در قامت «اعتدال» و دیگری در کسوت «افراط» ظاهر شده است. این دو نگرش، وجوه افتراق متعددی در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد و گاه بیم آن میرود جامعه را دچار گسست کنند. یک جریان فکری با جهانبینی تهاجمی به مناسبات بینالمللی، تعاملات اقتصادی و مراودات فرهنگی مینگرد که نمونه تام و تمام آن در دولت نهم و دهم دیده شد. این جریان، تعامل مثبت و سازنده با کشورهای جهان را نمیپذیرد، در اقتصاد به عدالت توزیعی میاندیشد، نگاه تنگنظرانهای به مسائل اجتماعی دارد و به شکاف نسلی بیتوجه است. متولیان فکری این نحله با وجود رهنمودهای رهبر فقید انقلاب و استدلالهای تئوریسینهای انقلاب از جمله شهید مطهری- که معتقد بودند اسلام را باید با مقتضیات زمان و مکان دید- به تحولات و ضروریات زمان امروز، کاری ندارند و فارغ از همه کس و همه چیز راه خود را میروند و کار خود را میکنند و هیچ انعطاف و تغییر مثبتی را برنمیتابند. فرجام ناخوشایند این ایدئولوژی و استراتژی، در کارنامه پایانی دولت هشت ساله احمدینژاد دیده شد و مشکلات سنگینی برای ملت و دولت روحانی به میراث گذاشت. این جریان هم از عقبه قابل توجهی در فرهنگ سیاسی ما برخوردار است و هم قسمت عمدهای از سنت ایران را نمایندگی میکند و با بخشی از اقتصاد نیز گره خورده است.
آن سوتر، جریانی فعال است که شکافهای بیننسلی را بخوبی درک میکند. به تعامل سازنده با جهانیان باور عمیق دارند، استفاده از کارشناسان را یگانه راهکار اداره امور کشور میدانند، در مسائل اجتماعی تنگنظریها را تحمل نمیکنند و بر این باورند که در داد و ستدهای فرهنگی باید دادههای فرهنگی خود را به دیگران بدهیم و دادههای فرهنگی آنان را برای فربه کردن فرهنگ ایرانی و اسلامی استفاده کنیم.
این دو دیدگاه طی چند سال گذشته خود را نشان داده و درانتخابات ریاست جمهوری گذشته نیز هر دو خط فکری مطرح شد و دیدیم که مردم نگاه دوم را انتخاب کردند. انتخابات آینده نیز آوردگاه دیگری برای وزنکشی اجتماعی طرفداران هر دو نگاه است و امکان ائتلاف فعالان سیاسی که همسویی کامل یا نسبی به چالشها و راهکارها دارند، کاملاً مهیاست.
*سخنگوی حزب اعتدال و توسعه
منبع: روزنامه ایران