آفتابنیوز : ارکستر سمفونیک تهران پس از دوسال تعطیلی کارش را از سر گرفته و همین دیروز بود که برنامه اجراهای ارکستر در 6 ماه آینده منتشر شد. اما هنوز هم نکات مبهمی درباره رهبر این ارکستر وجود دارد. علی رهبری که پس از کشوقوسهای فراوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران شد، سالهای بسیاری در اروپا و کشورهای دیگر مشغول تحصیل و رهبری ارکستر بوده است. تقریبا همه اهالی موسیقی درباره تواناییهای فنی او شناخت دارند. اما نکتهای در کارنامه علی رهبری وجود داشت که حاشیههای زیادی درباره او ایجاد کرده بود و بارها و بارها در رسانهها طزح شده بود.
به گزارش تسنیم، همه این حاشیهها به رهبری کنسرتی در خاک سرزمینهای اشغالی و به دعوت رژیم اسرائیل برمیگشت. این همان اتفاق و اتهام ناخوشایندی است که علی رهبری را به چالش میکشد. مسأله اسرائیل یک مسأله جدی است که تقریبا تمامی جامعه ایرانی موضع خود با آن را مشخص کردهاند. این مسأله رنگی انسانی دارد و پیشقراول این مسیر چند سالی است که هنرمندان و ورزشکاران و افراد محبوب میان مردم شدهاند. اما این مسأله درباره علی رهبری روز به روز جدیتر مطرح میشد و همچنان بدون پاسخ رها شده بود. حکایت چه بود؟ ماجرای این اجرا چه بود؟ آیا این اجرا نشان دهنده همراهیِ علی رهبری با رژیم صهیونیستی است؟
بخشهایی از سخنان علی رهبری:
-هیچ چیز پنهانی نبوده است. من دو سال پیش از انقلاب، ایران را ترک کردم و خب طبیعی بود که در دوران قبل از انقلاب، مسائلِ کنونی درباره رژیم صهیونیستی مطرح نبود و رابطه ایران قبل از انقلاب با این رژیم عادی بود. وقتی من در مسابقات جهانی فرانسه مقام نخست را کسب کردم و درست یک سال بعدش (یک سال پیش از انقلاب) نیز در مسابقات جهانی سوئیس مدال نقره را بُردم، با پیشنهادهای بسیاری برای کار در سراسر جهان مواجه شدم که البته چنین پیشنهادهایی برای کسی که دو جایزه معتبر جهانی را برده امری طبیعی بود. کشورهایی مانند آلمان، ایتالیا، اتریش، سوئیس و مکزیک به من پیشنهاد کار داده بودند و من هم به بسیاری از این کشورها رفتم و کار کردم. در سالهای پس از انقلاب و هم زمان با جنگ ایران و عراق، رژیم صهیونیستی نیز به من پیشنهاد کار داد که البته هرگز برای من اولویت نداشت.
-راستش را بخواهید آن زمان در جریان جنایتهای این رژیم نبودم و کارهایی که در زمینه موسیقی داشتم تمام وقتم را به خود اختصاص داده بود. پیگیر این مسائل هیچوقت نبودم. می بایست تمام وقتم را به کارهای موسیقی اختصاص میدادم. در آن سالها به جز موسیقی تنها مسئله ای که ذهنم را به خود مشغول کرده بود سرنوشتِ جنگ ایران و عراق بود.
-پیشنهاد کار (پیشنهاد رهبری ارکستر در اسراییل) از سوی یک کمپانی اتریشی با من مطرح شد. کار به جایی رسید که قرار شد 36 صفحه از آثار چایکوفسکی را با ارکستری ضبط کنیم که بیشتر نوازندگانش روسی بودند. کمپانیِ برگزار کننده این کنسرتها به دلیل این که امکان اجرای این برنامه ها در روسیه وجود نداشت، تصمیم گرفتند که کنسرتها در سرزمینهای اشغالی برگزار شود. حدود سال 1985 و همزمان با جنگ ایران و عراق بود که به آنجا رفتیم و یکی از 36 کنسرت برنامه ریزی شده را اجرا کردیم. آن زمان بیشتر حساسیت ما ایرانیان بر روی کشور عراق بود و چندان درباره رژیم صهیونیستی اطلاعاتی نداشتم. پس از آنکه به اتریش برگشتم درباره این اجرا با مادرم و آقای مهندس محمد توکلیان که دوست صمیمی من است، صحبت کردم. آقای توکلیان به من گفت که علی جان ایرانیان خیلی خوششان نمی آید که تو آنجا کاری انجام دهی ولو این که برای موسسهای اتریشی باشد و یا این که با پاسپورت اتریشی کارت را انجام دهی. یادم هست که حتی این توجیه را هم به انتقاد گرفت که مردم ما کاری به این ندارند که از نظر قانون اتریش این کار تو هیچ منعی نداشته باشد، تو را ایرانی میشناسند و از این رژیم متنفرند. مادرم نیز تاکید کرد که این پروژه را رها کنم. من هم پس از این توصیه ها همه پروژه را رها کردم.
-بله (پس از آن یک اجرا تمام پروژه را لغو کردم). 35 اجرایش مانده بود.
-این از تصمیمهای بزرگ من بود و با این که هیچ دلیل قانع کنندهای هم نداشتم که برای لغو اجراها به کمپانی ارائه کنم، اما برای شاد کردن مادرم که انسانی معتقد بود حضورم در تمام اجراها را لغو کردم. اکنون از آن زمان 25 سال میگذرد و فکر میکنم که اصلا کار اشتباهی نکردهام و بعد از آن نیز هیچ پیشنهاد کاری از طرف رژیم صهیونیستی قبول نکردم.
-نمی توانستند فشاری به من بیاورند. با توجه به گرایشات دولت آنها، من گفتم که ارکستر کیفیت خوبی ندارد و بهانه تکنیکی آوردم.
-اگر از همان اول درباره جنایتهای این رژیم مطلع بودم چنین اجرایی را اصلا قبول نمیکردم. من هیچ نیازی به پیشنهاد آنها نداشتم. ممکن بود که پیشنهاد آنها برای بسیاری جذاب باشد اما من هیچ نیازی به پیشنهاد آنها نداشتم. آن زمان چندان به این مسائل فکر نمیکردم و تنها از این سر دنیا به آن سر دنیا میرفتم تا ارکسترهای مختلف را رهبری کنم.
-آن زمان من هیچ برنامهای برای برگشتن به ایران نداشتم. وقتی 3 سال پیش از انقلاب ایران را ترک کردم احساس کردم که برای شغلم و کارم در ایران هیچ جایگاهی وجود ندارد و ایران جای من نیست. زمانی هم که تصمیم به لغو اجرا در سرزمینهای اشغالی گرفتم هیچ تصمیمی برای بازگشت دوباره به ایران نداشتم. بعدها بود که این عشق در من به وجود آمد که به ایران بازگردم. ارزش این تصمیم برای خودم بسیار زیاد است چرا که آن زمان هیچ تصمیمی برای بازگشت به ایران نداشتم و من این تصمیم را برای احترام به مردم کشورم گرفتم.
-همه میدانند که من احتیاجی به چنین ارکستری نداشتم. در بروکسل، اسپانیا و پراگ رئیس شدم و هیچ احتیاجی به ارکستری که احتمالا حاشیه هم دارد، نداشتم.
-اغلب سولیستهایی که به کشورهای بزرگ دنیا میآمدند من را میشناختند و همیشه به من پیشنهاد میدادند که چرا آنجا نمیآیی؟ و من همیشه میگفتم نه! بعدها هم اعتراضهایی به رژیم صهیونیستی به دلیل جنایتهایش داشتم.
-گمان نکنید که در کشورهای دیگر همه با رژیم صهیونیستی موافقند. حتی خیلی از موزیسینهای یهود هستند که با اعمال صهیونیستها مخالفند. معروف ترین آنان آقای «بارن بویم» است که معروفترین رهبر ارکستر دنیا است. در برلن ارکسترهایی را رهبری کرده که من هم رهبری کردهام. «بارن بویم» نه تنها از فلسطینیان حمایت کرده و برایشان ارکستر درست کرده، بلکه نخستین یهودیای است که شهروندی فلسطین را پذیرفته است.
-من حدود 30 سال است رژیم صهیونیستی را تحریم کردهام.