آفتابنیوز : هنوز اصولگرایان از نقش احتمالی محمود احمدینژاد در انتخابات مجلس دهم پردهبرداری نکردهاند. طیفهای منتقد او در این اردوگاه میگویند که رئیس دولت دهم دیگر یک مهره سوخته است و هوادارن اصولگرایش اعلام میکنند که او هنوز تصمیمش را برای انتخابات پیش رو نگرفته است. با این حال سابقه احمدینژاد در تمایلش به حضور در قدرت، تحرکات و اظهارنظرهای نزدیکانش و همینطور سفرهای استانی اخیر او برای خیلیها شکی باقی نگذاشته که باید یک بار دیگر منتظر ورود رئیس دولتهای نهم و دهم به صحنه سیاسی باشند.
به گزارش خرداد؛ اصولگرایان فرآیند ائتلاف خود را در حالی دنبال میکنند که هنوز برای سوال درباره جایگاه احمدینژاد در این ائتلاف پاسخ مشخصی داده نشده است. جواب عمده اصولگرایان به سوالاتی با این محور محدود به استنباطهایی میشود که بر نقش گروههای متشکل و سازمان یافته تاکید دارند و در این استنباطها تصریح میشود که قرار نیست اصولگرایان در این مرحله روی اشخاص صحبتی انجام دهند. این موضوعی بوده که بارها توسط چهرههایی چون محمدرضا باهنر و یا سید رضا تقوی که بازیگران اصلی صف کشی انتخاباتی اصولگرایان هستند مطرح شده است.
در مقابل این استدلال اما واقعیتی قرار دارد که هنوز اصولگرایان برای آن پاسخی نداده اند؛ اینکه همین الان تعداد نمایندگان تشکیلاتی این جریان در مجلس اصولگرای نهم شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد و جز 10 -12 نفر معدود از آنها کمتر نمایندهای حاضر شده تا زیر چتر یکی از تشکلها و یا سازمانهای اصولگرا برود. آنها به شکلی واضح تنها به همان عنوان عمومی و کلی «اصولگرا» علاقه دارند. در چنین شرایطی چطور میتوان متصور بود که پروژه ائتلاف اصولگرایان در چارچوب همان تشکلهای سیاسی و فارغ از نقش چهرههای منفرد جلو برود؟ در بهترین حالت این تشکلها تنها میتوانند فرآیند ائتلاف را تعیین کنند، اما وقتی معادلات انتخاباتی وارد فاز اجرایی شود گریزی از بازیگری چهرههای غیرتشکیلاتی نخواهد بود. چهرههایی که به لحاظ داشتن نیروی سیاسی و هم داشتن پایگاه نسبی اجتماعی محمود احمدینژاد در صدر آنها قرار دارد.
احمدینژاد برای حضور در ائتلاف انتخاباتی اصولگرایان نیروهای آماده به رزم قابل توجهی دارد که میتواند آنها را به طور گسترده وارد میدان کند. بعید است شبکه استانداران و مدیران احمدینژاد که در دوران 8 ساله او از خیلی نعمات دولتی بهرهمند شدهاند و اکنون دارای شهرتی نسبی هستند، نخواهند از این موقعیت استفاده بهینه کنند. آنها در واقع یک تشکیلات در سایه برای احمدینژاد هستند که میتوانند «لولای» اتصال او به ائتلاف انتخاباتی اصولگرایان باشند.
به عبارتی در شرایطی که احمدینژاد و قسمتی از اصولگرایان به طور متقابل یکدیگر را نفی میکنند اما تاکتیکی که میتواند این دو طیف را به هم متصل کند تا با یکدیگر یک همافزایی انتخاباتی داشته باشند، حضور گسترده «سایههای احمدینژاد» در انتخابات است. سایههایی که که همان مدیران دولت او بودهاند. با این روش از یک سو موضعگیریهای دو طرف علیه همدیگر در کوتاه مدت نقض نمیشود و از سوی دیگر امکان یک همکاری خاموش فراهم میگردد.
همین الان هم در اردوگاهی که قرار است به ائتلاف انتخاباتی اصولگرایان منتهی شود، حضور نیروهایی که زیست سیاسی خود را مدیون احمدینژاد هستند انکارنشدنی است. قاطبه جبهه پایداری از این جنس هستند و گروههایی چون جامعتین و جبهه پیروان و موتلفه برای نزدیکی به آنها تلاشی سخت را در پیش گرفتهاند. در این فرآیند بعید به نظر میرسد در وهله اول جبهه پایداری و در وهله بعد اصولگرایان منتقد و مخالف دولت چشم خود را بر سیاسیونی که از دل دولتهای نهم و دهم متولد شدهاند، ببندند.
این وضعیت علیرغم انکار اصولگرایان در اهمیت نقش انتخاباتی احمدینژاد میتواند به معنای باز کردن «در پشتی» ائتلاف انتخاباتی آنها برای حضور کم سر و صدای احمدینژاد و احمدینژادیها در انتخابات است.
اصولگرایان 4 سال پیش و در فرآیند انتخابات مجلس نهم بیسابقهترین حملات را علیه یکدیگر انجام دادند و کار حتی به جایی رسید که حتی برخی از گروهها در قم علیه جبهه متحد اصولگرایان و مرحوم آیت الله مهدوی کنی که آن روزها زعامت این جریان را بر عهده داشت، شبنامه پخش کردند. وقتی آن کدورتهای عمیق بعد از 4 سال و تحت تاثیر حضور رقیب مشترک میتواند به شکلی از همگرایی نسبی تبدیل شود، آیا این احتمال که احمدینژاد و یاران او نیز در آینده نزدیک در این همگرایی نقشآفرینی کنند کم خواهد بود؟ تا اینجای کار که به نظر میرسد اصولگرایان به شبکه ایجاد شده در دولتهای نهم و دهم اصلا بیتوجه نباشند.