آفتابنیوز : در دو بخش گفتگو با ناظری درباره موسیقی سنتی ایرانی به ویژه در بخش آواز از گذشته تا امروز و بحث نوگرایی صحبت کردیم. وی در بخش دوم گفتگویش با ورود به ماجرای حضور نوازندگان و هنرمندان برگزیده جایزه گرمی در آلبوم «ناگفته ها» و حاشیه های متعددی که پیرامون این آلبوم و آلبوم قبلی اش «بعد یازدهم» برای او پیش آمد، در حالی که از قبل می دانست این سوالات از او پرسیده خواهد شد، همراه با توضیحاتش مدارکی را نشان داد که دال بر صحت گفته های او و مطالب منتشر شده در آلبومش بود.
خواننده جوان موسیقی ایرانی در بخش پایانی گفتگوی خود به حضور معنوی پدرش شهرام ناظری در فعالیت های موسیقایی خود اشاره کرد.
حافظ ناظری در این بخش از گفتگو بود که اذعان کرد حتی اگر ناظری را از پسوند نام کوچکش حذف می کرد باز همین مسیر را برای خود برمی گزید. او در این مجال از گفتگو بود که بار دیگر به انتقادهای منتقدانش پاسخ داد و در ادامه به ماجرای ساز تکامل یافته سه تار که نام آن را «حافظ» گذاشته اشاره کرد و در آخر هم از حاشیه های حضور در نیویورک سخن گفت که تصور می کنیم خواندن آن خالی از لطف نباشد.
*آقای ناظری به هیچ عنوان نمی خواهم منکر زحماتی که در عرصه معرفی موسیقی ایرانی به نظر و دیدگاه خود انجام می دهید، شوم اما به راستی اگر نام خانوادگی شما «ناظری» نبود در این صورت باز هم تصور می کنید به این فضایی که در آن قرار دارید، دست پیدا می کردید؟ منظور همین فرصت مطرح شدن در فضای موسیقی که به شدت اسیر زد و بندهایی است که کیفیت فعلا و غیر از مواردی انگشت شمار جزو معیارهای انتخاب تولیدکنندگان آثار موسیقایی و بعضا مخاطبان نیست.
- ببینید من تمامی مواردی را که به آن اشاره کردم و بالاخره مرا به اینجا رسانده، زمانی کسب کردم که هیچکس نبودم. ضمن اینکه در آمریکا و سایر کشورهای دنیا که کسی نام خانوادگی من را نمی شناسد. باور کنید من این افتخارات را زمانی کسب کردم که هیچکس نبودم. من همه این موارد را از خودم به دست آوردم؛ به عنوان یک انسان که نامش حافظ است. به عنوان یک انسانی که وقتی به نیویورک رفتم حتی یک نفر هم من را نمی شناخت و حقیقتا نقش پدرم در این فضایی که بوجود آمده دو درصد هم نبود. پدر من در ایران یک اسطوره است اما در جهان انقدر نام آور نیست که کنگره آمریکا به خاطرش از من تقدیر کند و یا روزی را بخواهند به نام من بزنند و یا در روزنامه لس آنجلس تایمز مرا کنار استیون اسپیلبرگ و مایکل جکسون و ... بگذارند.
پدرم در روز رونمایی آلبومم حرف زیبایی زد؛ اینکه «کاش این شعور را پیدا کنیم و بفهمیم که در جهان غرب پارتی بازی و هوای هم را داشتن کار نمی کند» و مطمئن باشید من هم به همین حرف اتکا کرده و می کنم.
وقتی رییس جمهوری آمریکا به عنوان عالی ترین مقام دولتی این کشور شب قبل از مصاحبه با شبکه سی ان ان استرس می گیرد و افرادی که می خواهند با رسانه هایی چون نیویورک تایمز مصاحبه کنند به شدت دچار استرس و التهاب می شوند اینها نشان دهنده این موضوع است که در آنجا پارتی بازی محلی از اعراب ندارد.
*اما می گویند حافظ ناظری فارغ از تمامی این موارد خیلی دوست دارد جنجال آفرین باشد و البته از این جنجال برای فروش آلبومش هم استفاده می کند.
- من از این حرف خنده ام می گیرد. شما که می بینید من از اول گفتگو بعضی حرف ها را به خاطر جنجالی نشدن نگفتم و خواستم بعضی دیگر تلطیف شود. من فکر می کنم این حرف ها به خاطر خاصیت لیدر بودن من است. آدم هایی که اصولا خصلت لیدر بودن دارند هرگز به زور سکوت نمی کند و عقب نمی کشند و شاید منظور از جنجال، دفاع از حقم است.
*آقای ناظری حالا برای رهایی از این بند حاشیه که فکر نمی کنم به این راحتی ها دست از گریبان شما بکشد، تمایل ندارید برای اثبات و البته پاسخ به برخی انتقادهای کیفی کلام و شعر را بیشتر از اینها به آثار آینده تان اضافه کنید؟
- من در ایران فقط یک اثر منتشر کردم که سی و هشت دقیقه اش کلام دارد و بیست و یک دقیقه ندارد. تنها دلیلی که این اثر به این شکل ساخته شده است تولید و ارائه آن توسط شرکت سونی است. البته که آن جا من باید تمام مخاطب ها را در نظر می گرفتم چرا که می خواستم طیف وسیعی از مخاطب را با موسیقی ایرانی آشنا کنم. من خواستم در کنار اینکه موسیقی و شعر ایرانی را ارائه می کنم قسمتی هم داشته باشم که ذائقه جهانی را شامل شود و مخاطب برای درک بهتر درگیر ترجمه «دوستت دارم و دوستت ندارم» نشود. یعنی هر کس در هر کجای جهان که موسیقی من را می شنود به اندازه تلاشی که انجام گرفته به اصوات و هارمونی موسیقی ایرانی جذب شود نه فقط با «عاشقت هستم یا عاشقت نیستم»، ولی مطمئن باشید که کارهای آینده کلام نقش بسیار بیشتری از آنچه در این کارها شنیدید خواهد داشت.
*البته تا آنجا که می دانم آلبوم «ناگفته ها» ی شما را در ایران قرار بود شرکت آوای هنر منتشر کند اما در نهایت کار به شرکت ایران گام سپرده شد. دلیل اینکه بعد از انتشار آلبوم «بعد یازدهم» کمپانی آلبومتان را عوض کردید چه بود، آیا اختلافاتی به وجود آمد یا تصمیم خودتان بود؟
- اتفاقا ارتباط بنده با شرکت «هنر اول» و «آوای هنر» یک رابطه صمیمی و حقیقی است و همین جا از مدیران هر دو موسسه سپاسگزاری می کنم اما دلیل اینکه آلبوم «ناگفته ها» را به موسسه «ایران گام» واگذار کردیم این بود که چون موسسه پخش هنر اول بیشتر در حوزه فیلم های شبکه خانگی فعالیت دارد و چون قرار بود آلبوم من دارای پیکیج رسمی تری باشد کار را به ایران گام سپردیم. فقط همین.
*امیدوارم وقت آن رسیده باشد که توضیح کاملی درباره ساز ابداعی شما بشنویم؟
- ببینید این یک ساز ابداعی نیست، یک ساز تکامل یافته است و البته که تفاوت بین ساز ابداعی و ساز تکامل یافته دارای تعاریف بسیار متفاوت و مشروحی است که من سعی می کنم کوتاه و ساده برایتان توضیح دهم.
من از دورانی که سن کمی داشتم دوست داشتم همه چیز را تغییر بدهم و اساسا سه تار هم که می زدم همیشه تلاش داشتم متفاوت تر از دیگران بنوازم. از سویی دیگر اگر یادتان باشد من در اپرای مولوی یک تکنوازی سه تار داشتم که قبل از انتشار آلبوم هایم مرا با آن تک نوازی می شناختند. چون در آن تکنیک سه تار گسترش یافته بود و فضای متفاوتی داشت وقتی آن کار منتشر شد من فکر می کردم این ساز کمبودهایی دارد. می خواستم با آن تکنیک های تازه ای را خلق کنم. البته بعد از اینکه به آمریکا رفتم و با موسیقی کلاسیک بیشتر آشنا شدم متوجه شدم سازهای کلاسیک موسیقی دنیا در یک روند پانصد، ششصد ساله تکامل پیدا کرده اند مثلا ساز ویولن در قرن نهم دو سیم داشته است و سایزش هم خیلی کوچکتر بوده است. ولی طی هشتصد سال سایزش بزرگتر شده و دو سیم دیگر نیز به آن اضافه شده است تا به این شکلی درآید که ما می بینیم ولی سازهای موسیقی ما هیچکدام تغییری به خود ندیده اند.
حالا از لحاظ صوتی اگر دقت کنید معضل سازهای ایرانی نداشتن رنج باس است. نود و نه درصد سازهای ایرانی در رِنج مید وجود دارند و ما سازی که بم داشته باشد و سازی که خیلی «های» باشد نداریم و این یعنی وقتی شما یک قطعه ایرانی گوش می کنید به صورت ناخودآگاه همیشه احساس کمبود نوعی صدا در گوشتان را حس خواهید کرد. گوش دوست دارد رِنج را کامل بشنود برای همین یک سازی مثل ویولن سل یا پیانو در جهان طرفدار زیادی دارند چون رنج آنها کامل است.
*و اما سه تاری که اسمش را حافظ گذاشته اید، چگونه است؟
- و اما سه تار! اصطلاحی در موسیقی داریم که می گوید «صدای سه تار برای دو نفر کم و برای یک نفر زیاد است». سه تار به خاطر پایین بودن صدایش هیچوقت در گروه نوازی استفاده نمی شد و به این دلیل من خواستم سه تار را کامل تر کنم و فکر کردم باید یک سیم بم به آن اضافه کنم. بعد با دو نفر از دوستان ساز سازم از جمله آقای صفری صحبت کردم و ما کار را روی سه تار شروع کردیم. اول سیم را اضافه و بعد دسته را بلندتر کردیم و گوشی های آن را هم تغییر دادیم و همین طور جلو رفتیم البته با این نگاه که سه تار همان سه تار بماند ولی متحول شود ۱۷ پرده کروماتیک نیز اضافه شد و صفحه اش را هم بزرگتر از قبل کردیم تا صدایش حجیم تر شود و بم هم داشته باشد. صدایی هم که تولید می کند گردتر از قبل است حتی اگر با سیم های اول و دوم بنوازی به خاطر ارتعاش باعث لرزش سیم های بالا شده و صدا گردتر از کاسه بیرون می آید. اسمش را هم گذاشته ایم حافظ. البته این را هم بگویم ما نیازی به ابداع ساز تازه نداریم چون هنوز از همه پتانسیل های سازهایی که داریم استفاده نکرده ایم. ساز ابداعی زمانی نیاز می شود که ظرفیت سازهای خودمان به حد نهایت رسیده باشد بعد به سراغ ساز جدید برویم.
* اگر شما از حاشیه هایی که بعد از انتشار آلبوم های «بعد یازدهم» و «ناگفته ها» بر سرتان آمد، خبر داشتید قبل از ورود به ایران چه کار می کردید؟
- راستش را بخواهید این اتفاقات هیچ ربطی به «بعد یازدهم» ندارد من پیش تر هم مورد هجوم این حرف ها بوده ام مثلا در سال ۲۰۰۶ که من در آمریکا درس می خواندم آن موقع مدرک تحصیلی من مورد سوال همین آقایان بود. نمی دانم شما هم به گوشتان خورده است یا نه، آن روزها می گفتند این رفته است آمریکا معتاد شده و به دروغ می گوید در مدرسه موسیقی درس موسیقی کلاسیک می خواند.
به نظرم برای آدمی که متفاوت عمل می کند همیشه حرف هست ولی اگر بخواهم به چیزی که شما می گویید فکر کنم شاید قبل از انتشار «بعد یازدهم» قطعه اول را قطعه بیست و یک دقیقه ای که تمام آن آواست نمی گذاشتم و اول با یک موسیقی که شعر دارد شروع می کردم و بعد آن قطعه بیست و یک دقیقه ای را می گذاشتم.
*یعنی یک تغییر اساسی.
- فکر می کنم آن قطعه برای اجرای در ایران زود است. هر چند که من فکر می کردم بخاطر اینکه از ملودی ساده ای ساخته شده قشر معمولی جامعه هم با آن ارتباط بر قرار خواهند کرد ولی اتفاقات نشان داد اینکه یک قطعه بیست دقیقه می زند و یک کلمه هم شعر ندارد برای گوش دادن در ایران زود است. ولی باز هم می گویم که اگر کسی بخواهد در جامعه ای که سنتی فکر می کند کار تازه ای انجام دهد پیش و بیش از هر چیزی باید تحملش را برای شنیدن حرف ها بالا ببرد به ویژه آدم هایی مثل من که اعتماد به نفس بالایی دارند. با این توضیح که اعتماد به نفس با غرور هر چند خیلی به هم نزدیک هستند اما امیدوارم اشتباه تلقی نشود. من آدم مغروری نیستم چون غرور از یک حس روانی غلط و دروغین نشات می گیرد ولی اعتماد به نفس یعنی ایمان داشتن به کار و هدف.