آفتابنیوز : ممکن است وزیری تحت تاثیر باشند، ولی نمیتوان گفت کل دولت تحت تاثیر یک حزب باشد٬ شهادت میدهم تحت تاثیر هیچ جریان سیاسی نبودم.
به
گزارش ایلنا، گشاده رو، زیرک، صریح و البته محافظهکار؛ شاید این کلمات،
رساترین تعابیری باشند که بتواند وصفی از محمدرضا عارف معاون اول دولت
اصلاحات باشد. این روزها خیلیها او را امید اول اصلاحطلبان برای فتح
کرسی سبز بهارستان و چه بسا صندلی ریاست آن میدانند. کسی به مقبولیت این
سیاستمدار اصلاح طلب شصت و چند ساله یزدی شک ندارد و برای همین محمدعلی
ابطحی او را سقف تحمل نظام برای جریان اصلاحات خواند.
عارف از جمله
کسانی است که از سالهای پیش از دوم خرداد از چهرههای برجسته علمی و
اجرایی نیروهای پیرو خط امام محسوب میشد که ارتباط نزدیکی با رییس دولت
اصلاحات داشت و شاید به دلیل همین ارتباط نزدیک بود که عارف از اولین
وزرایی بود که توسط رییسجمهور وقت انتخاب شد و جایگاهش نیز روز به روز
بهتر شد.
از آن ایام، سالها گذشته؛ معاون اول آن روزهای دولت
اصلاحات و رییس امروز بنیاد امید ایرانیان درباره رییس سابق میگوید: من
همیشه به ایشان تعهد اخلاقی و ارادت داشتهام و لحظهای از این ارادت کاسته
نشده است. اما او منتقد است؛ منتقد به روند طی شده در دوران اصلاحات.
معتقد است اصلاح طلبان نباید از سرمایه عظیم اجتماعی ۷۶ غافل میشدند تا آن
سرمایه در سال ۸۴ از دست برود. البته به سختی ایام اصلاحات و
بحرانسازیها و کاستیها اشاره هم میکند.
تاکید دارد جریان
اصلاحات باید یک بار برای همیشه حسابش را با خودش روشن کند و به نقد
منصفانه، دقیق و کارشناسانه خود بپردازد، چراکه این نقد نه تنها منافاتی
با کارنامه درخشان دولت اصلاحات ندارد، بلکه نشات گرفته از اصلی اخلاقی است
که میتواند منشا برکاتی خیر برای اصلاح طلبان هم باشد.
هنگام انتخابات دوم خرداد ۷۶، در ستادهای انتخاباتی رفت و آمدی داشتید؟
بله، در آن ایام هم به ستاد اصلاحطلبان مشورت میدادم، هم به ستاد آقای ناطق نوری.
آقای ناطق؟
بله،
بر اساس درخواستی که بود، برای تدوین برنامهها و سیاستهای آموزش عالی به
ستاد آقای ناطق در سال ۷۶ کمک میکردم. دوستانی که در ستاد اصلاحات بودند،
از این مسئله آگاه بودند.
در ستاد اصلاح طلبان هم چنین مسئولیتی را برعهده داشتید؟
در
ستاد آقای خاتمی مسئولیتی نداشتم، اما چون در آن زمان رئیس دانشگاه تهران
بودم احساس میکردم جایگاه رئیس دانشگاه تهران به گونهای است که در هیچ
ستادی مسئولیت رسمی نداشته باشم. اما وظیفه میدانستم که در صورت لزوم به
کاندیداهای محترم مشاوره بدهم، اما در برنامه هیچ یک از آنها حضور نداشتم.
ارزیابیتان از انتخابات دوم خرداد ۷۶ چیست؟
اگر
به شناخت واقعی از مردم برگردیم، مردم ما معمولاً کار را تمام میکنند.
انصافاً در فضای سیاسی قبل از دوم خرداد حضور و نقش مردم بسیار کلیدی و مهم
بود. علیرغم برخی از پیچیدگیها که مردم گاهی مواقع نمیتوانند همه
نظرهایشان را بیان کنند، ولی در همراهیشان با جهتگیری اصلی انقلاب هیچگاه
شکی نبوده است. در فضای خاصی که ایجاد شده بود، برخی از اصلاحطلبان و دوم
خردادیها بحثشان این بود که در انتخابات شرکت کنند و چند میلیونی رای
بیاورند و بگویند یک گروه دیگری هم وجود دارد که به گونه دیگر فکر میکنند و
یکسری خواستههای متفاوت دارند، یعنی در آن هنگام نیروهای پیرو خط امام
(ره) با این رویکرد در انتخابات شرکت کردند. اما رویکرد و گفتمان دوم خرداد
مورد استقبال مردم قرار گرفت و شاهد آن رای ۲۰ میلیونی بودیم.
پس شما هم انتظار پیروزی از سوی اصلاحطلبان در انتخابات ۷۶ را نداشتید؟
انتظار
من این نبود و دوستان ستاد هم این انتظار را نداشتند که این یک ایراد است.
هنگامی که یک جریان سیاسی خود را در انتخابات عرضه میکند، باید برای آن
انتخابات برنامه داشته باشد و به قصد پیروزی بیاید.
چه چیزی موجب شد جریانی که انتظار پیروزی نداشت، ۲۰ میلیون رای آورد؟
مردم گفتمان این جریان را نزدیکتر به جریان اصلی انقلاب دانستند.
اما آن موقع که اصلاحطلبان تریبون آنچنانی نداشتند که مردم بفهمند این جریان به جریان اصلی انقلاب نزدیکتر است؟
دانشگاهها
مملو از جوانانی بود که به گفتمان اصلاحطلبی نزدیک بودند و همین جریان
تریبون اصلاحات در انتخابات سال ۷۶ شد. این سرمایه بسیار ارزشمندی است که
هرگاه از آن استفاده کردیم موجب پیروزی ما شده است. نقشی که انجمنهای
اسلامی در آن هنگام ایفا کردند بسیار کلیدی بود. هم در فعال کردن مردم و هم
در تبیین دیدگاههای اصلاحطلبی، و برای همین اصلاحات با یک رای بسیار
بالا پیروز شد.
فضایی انتخابات سال ۷۶ چگونه بود؟
فضای
حاکم در آن هنگام، فضای تغییر بود؛ تغییر روش و منش حاکم بر کشور. این
مسئله مهمترین مسئله بود چراکه هنگامی که رییس دولت اصلاحات آمد، مردم
احساس کردند قرار است روش و منشی متفاوت از شرایط کنونی بر سر کار آید.
بالاخره مردم به دنبال تغییر بودند.
و ایشان هم با شعار توسعه سیاسی نماد این تغییر شد.
بله،
اما از آنجایی که اصلاحطلبان آمادگی کامل برای پذیرفتن کار در عرصه ریاست
جمهوری را نداشتند، هنگامی که مسئولیت را عهدهدار شدند، متوجه مشکلات و
مسائل کشور شدند و متوقف به شعار توسعه سیاسی نماندند و از قضا اولویت اصلی
کشور توسعه اقتصادی شد و عملکرد دولت نیز موید این مسئله است. شما اگر به
سالهای ابتدایی دولت اصلاحات نگاه کنید، میبینید که قیمت نفت در آن هنگام
۶ یا ۷ دلار بیشتر نبود، اما با همین قیمت اتفاق های خوبی در عرصه اقتصادی
رخ داد و میتوانم بگویم که توسعه پایدار در دستور کار دولت قرار گرفت.
چه شد که شما به عنوان وزیر انتخاب شدید؟
اینکه چرا من وزیر شدم را باید از خود رییس اصلاحات بپرسید.
منظورم این است که صحبتی از قبل با شما نشده بود؟
چرا، من از قبل با ایشان در ارتباط بودم و فارغ از جایگاه حقوقی که رئیس دانشگاه تهران بودم، سالها هم با ایشان دوست بودم.
همشهری هم که بودید؟
فکر
نمیکنم به خاطر این مسئله باشد. غیر از من نیز آقای بیطرف هم که وزیر
نیرو شدند، یزدی بودند. اما در آن هنگام من رئیس دانشگاه تهران بودم و
اصرار هم داشتم که رئیس دانشگاه تهران هم باقی بمانم، زیرا طرح ساماندهی
دانشگاه تهران را در دست داشتم که بسیار مهم بود و اگر مانده بودم به اتمام
رسیده بود.
قبل از انتخابات ایشان به شما گفته بود میخواهد شما را وزیر کند؟
نه،
اما این فرض از سوی ایشان وجود داشت و این فرض هم از سوی من برای کمک به
ایشان محفوظ بود. اما واقعا دلم میخواست رئیس دانشگاه تهران باقی بمانم و
طرح ساماندهی دانشگاه تهران را به پایان برسانم چرا که آن طرح میتوانست
اثرات بزرگی در آینده داشته باشد و از طرفی مورد عنایت مقام معظم رهبری و
رئیس جمهوری وقت بود. این طرح ۳ فاز داشت و تازه یک فاز آن اجرایی شده بود.
دلم میخواست آن پروژه فراملی را انجام بدهم و ترجیحم آن بود که در
دانشگاه بمانم اما در صحبتی که با رییسجمهور داشتیم، به من گفتند شما باید
بیایید و کمک کنید. به طور طبیعی این فرض وجود داشت من به وزارت علوم
میروم و این توقع وجود داشت در مجلس هم مخالفان وزیر شدن من بیان میکردند
آقای عارف باید وزیر علوم شود، نه وزیر پست، تلگراف و تلفن. اما در
نهایت در توافقاتی که با رییسجمهور شد قرار بر این شد براساس تجربه هایی
که از ابتدای انقلاب در وزارت پست و تلگراف و تلفن داشتم، به این
وزارتخانه بروم و من نیز احساس وظیفه میکردم به ایشان کمک کنم.
به نظر میرسد دولت اول اصلاحات دولتی ائتلافی بود؛ از مصطفی معین اصلاحطلب تا حسین مظفر اصولگرا؛ ارزیابی شما از آن دولت چیست؟
واقعیت
این است که در جامعه امروز ایران نمیتوان یک دولت یکپارچه سیاسی تشکیل
بدهیم؛ این یک واقعیت است چه قبول بکنیم چه قبول نکنیم. دولتها هم باید
دولتهای ائتلافی باشند.
میتوان با استناد به همین مسئله گفت کابینهای که تشکیل شد یکپارچه نبود؟
به
نظرم سرمایه عظیم اجتماعی که در دوم خرداد خلق شد، نباید در تیر ۸۴ به آن
صورت به هدر میرفت و تغییر میکرد و باید خود جریان اصلاحات قبل از اینکه
دیگران به نقد آن بپردازند، به نقد جدی عملکردش بپردازد.
شما خودتان کسی بودید که هشت سال در دولت اصلاحات حضور داشتید. به نظر شما چرا این مهم محقق نشد؟
متاسفانه
شرایط خاصی در کشور وجود دارد و این شرایط موجب شده هر وقت بخواهیم نقدی
کنیم، دیگرانی بگویند با توجه به این شرایط نمیتوان نقد کرد. آمادگی دارم
یک نقد جدی و صادقانه و دلسوزانه نسبت به این مسئله داشته باشم چرا که شعار
اصلی ما اخلاق است و اگر ما اخلاق را بپذیریم، هیچ چیزی توجیه نمیکند دست
به این اقدام بزنیم و عیبهایمان را به دیگران بگوییم. البته این مسئله
باید در یک فضای کارشناسی و چند جانبه صورت بگیرد، نه یکطرفه. آن زمان
عضو کابینه بودم و سمپاتی نسبت به دولت اصلاحات دارم آیا این مسئله منجر
میشود نقدهای من نقدهای کارشناسی و درست باشد. شما میتوانید این سوال را
از من پرسید که چرا من در کابینه اصلاحات سه پست را تجربه کردم. آیا
عافیتطلبی و آسایشخواهی که منجر به یک کارنامه موفق هشت ساله میشد، منجر
به این نمیشد که من در یک پست باشم. کارم را در دانشگاه تهران نیمهتمام
گذاشتم و به دولت آمدم سپس وزارت ارتباطات را بعد از سه سال رها کردم و
نخستین رئیس سازمان نوپای مدیریت و برنامهریزی شدم و پس از یک سال و چند
ماه معاون اول شدم، اما وقتی انسان نگاه میکند که دنبال چه چیزی هستیم،
معتقدم باید نقد عملکرد صورت بگیرد و این باید از طرف خود اصلاحطلبان صورت
بگیرد، چرا که به نفع کشور و به نفع جریان اصلاحات است.
یکی
از نقدهایی که به دولت اصلاحات میشد این بود که این دولت توجه خاصی به یک
حزب داشت و برخی میگویند مهمترین نقد دولت همین مسئله بود.این را قبول
دارید؟
منظورتان مشارکت است؟
بله.
عضو
موسس آن حزب بودم، اما اینکه کابینه تحت تاثیر یک حزب باشد را قبول ندارم.
ممکن است یک وزیر یا چند وزیر تحت تاثیر باشند، ولی نمیتوان گفت که کل
دولت تحت تاثیر آن حزب باشد. خودم حداقل چهار سال معاون اول بودم و شهادت
میدهم تحت تاثیر هیچ جریان سیاسی نبودم.
به
نظر شما چقدر دولت اصلاحات باید به ساماندهی سرمایه اجتماعی خود
میپرداخت؟ به نظر شما این کار باید توسط دولت انجام میشد یا جریانهای
نزدیک به دولت؟
به نظرم کار دولت موثر است، به خصوص اتفاقاتی
که پس از دوم خرداد افتاد. تقریباً تمامی فعالان دوم خرداد مسئولیت اجرایی
پذیرفتند و جریان دوم خرداد غافل از سرمایه اجتماعی خود شد. البته باید
بگویم که مردم اطمینانشان را به جریان اصلاحات از دست ندادهاند. در
انتخابات سال ۸۰ دیدیم که اصلاحات رای بیشتری آورد. اکنون هم نیز وضعیت
همانگونه است. باور دارم اگر شرایط، شرایط مناسبی باشد تفکر اصلاحات حداقل
۷۰ درصد رای دارد که شروعش خرداد ۷۶ بود و علیرغم همه فراز و نشیبها و
مشکلات، این تفکر جایگاهش را در کشور از دست نداده است.
اصلاحطلبی را اصلاً چه تعریف میکنید؟
معتقدم
تفکر اصلاحطلبی نشات گرفته از تفکر انقلاب است. اصلاحطلبی، پایبندی به
ارزشها و آرمانهای امام و اجرایی کردن تمام بندهای قانون اساسی است، که
این مسئله با شیوههای مسالمتجویانه و اصلاحطلبانه است. ما نباید هیچ
زاویهای با نظام داشته باشیم، بلکه باید خود را از نظام و داخل نظام
بدانیم. مسئولیتپذیریمان را به حداکثر برسانیم و سهمخواهی را به حداقل.
بارها در این باره سخن گفتهام. معتقدم اصلاحطلبان نباید دنبال سهم باشند
بلکه باید به دنبال انجام وظیفهشان باشند. اگر یکی از ما بهتر توانست این
کار را انجام بدهد، باید بلافاصله آن مسئولیت را به او محول کنیم، نه آنکه
توضیحاتی برای ماندگاری خود بیاوریم. ما این را گفتمان اصلاحطلبی
میدانیم؛ گفتمانی که امام به انقلاب و مردم داشت. به هرحال زمانی اسممان
نیروهای پیرو خط امام بود. البته رقبای ما به دلیل اینکه تریبونهای بسیاری
در اختیارشان بوده، تلاش کردند ما را به گونهای دیگر معرفی کنند.
قبول دارید هرکسی از ظن خود یار اصلاحات شد؟
شعاری
که آن زمان داده میشد این بود که رویکرد ما جذب حداکثری بود. این شعار
مبنای ما بود تا دشمن را مخالف کنیم و مخالف را همراه. البته ممکن است این
روش هزینههایی هم داشته باشد، در این حین ممکن است یک عدهای
سوءاستفادههایی بکنند. یک عدهای هم دم از اصلاحات بزنند، اما اعتقادی به
این مسئله نداشته باشند.
به نظر شما باید این مسئله به چه شکلی برخورد میشد؟
با شفافسازی. باید خیلی روشن دیدگاهها، اعتقادها و عملکردمان را به مردم بیان میکردیم.
جریان رقیب هم این مسئله را بزرگنمایی کرد؟
متاسفانه
رقیب چنین اقداماتی انجام داده است. انتظاری هم از رقیب نیست، البته
میتوان گله کرد که چرا همه امکانات در اختیار یک جریان قرار گرفته و شما
چرا باید در یک میدانی که نابرابر است میخواهید رقابت کنید، اما باید
دانست جریان مقابل از تمامی امکاناتی که در دست دارد استفاده میکند تا بر
رقیب خود پیروز شود. متاسفانه برخی ذهنیتهای غلط درباره جریان اصلاحات به
مردم تحمیل شد.
انتظار عملکرد بهتر اصلاحطلبان در جامعه مدنی را مدنظر دارید؛ درست است؟
بله.
پس باید این را هم قبول کنید که آن زمان شرایط به گونهای بود که باید اصلاحطلبان به کمک دولت میرفتند.
ما
باید قبل از اجرای برنامه شرایط اولیه را فراهم میکردیم. در یک کشور جهان
سومی نمیتوان مستقل از شرایط و به دور از واقعیات اقدامی را انجام بدهیم.
در
سالهای دولت اصلاحات اتفاقاتی میافتاد که رییس دولت از «هر ۹ روز، یک
بحران» صحبت میکردند؛ اتفاقاتی مانند قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه،
بستن روزنامهها و... اثر این بحرانسازیها بر اصلاحات را چگونه میبینید؟
بیتاثیر نبود، اما اگر دولت اصلاحات یکی از اینها را تا آخر ادامه میداد و نتایجش را اعلام میکرد، بهتر بود.
در مسئله کوی دانشگاه با توجه به اینکه شما تا چند سال قبل رئیس دانشگاه تهران بودید، چرا آن مسئله رخ داد؟
عامل
اصلی بروز آن بحران را معرفی کردم، که آن، بیتدبیری طرفین درگیر این
موضوع بود. اتفاقی که در کوی دانشگاه افتاد این بود که ۲۰۰ دانشجو به خاطر
تعطیل شدن یک روزنامه یک راهپیمایی کوچک انجام دادند و اعتراض کردند. حداقل
زمانی که من رئیس دانشگاه تهران بودم، در سال چندین مراسم اینچنینی
برگزار میشد، اما هیچکدام به چنین سرنوشتی منجر نشد.
به کابینه اصلاحات برگردیم. ارزیابی شما از این کابینه چه بود؟
اگر
به واقعیات جامعه بازگردیم، با توجه به شرایط موجود نمیتوانیم کابینه
حزبی داشته باشیم. در آن زمان دولتی بر سر کار آمده که از قبل برای مدیریت
کابینه فکر جدی و آن چنانی نکرده است. از طرفی برخی مسائل در کشور وجود
داشت؛ از طرف دیگر جمعبندی رئیس دولت این بود که از تمامی ظرفیتهای موجود
در کشور استفاده کند و به حذف نپردازد. با این حساب کابینه در شرایط خوبی
ایجاد شد. اما در برخی بخشها عملکردها میتوانست بهتر از این باشد.
مثلا؟
در
بخش اقتصادی. با اینکه عملکرد اقتصادی دولت اصلاحات بسیار خوب بود، خود
رئیس دولت وقت میگذاشت. ستاد اقتصادی از سوی دولت هم تشکیل شد. ما
توانستیم بسیاری از مشکلات و بحرانهای اقتصادی را پشت سر بگذاریم، اما در
برنامه با توجه به برخی ناهماهنگیها، پای دولت میلنگید.
یکی از مهمترین بخشهایی که مورد نقد از سوی جریان اصولگرا قرار میگیرد، عملکرد فرهنگی دولت اصلاحات است. نظرتان در این باره چیست؟
ادعا
نداریم عملکردمان بسیار عالی و بدون نقص بوده اما به نظرم عملکرد بخش
فرهنگی میتوانست بهتر باشد. هرچند که سمت و سوی دولت در تعالی بخشیدن به
فرهنگ انقلاب اسلامی بود.
در مورد
مهندس بازرگان گفته شده ایشان هنگام نخستوزیری بسیار رک بود و همه حرفها
را با مردم در میان میگذاشت. میگفتند رییس دولت اصلاحات برعکس این عمل
میکرد. این مسئله واقعیت داشت؟
البته باید بگویم هر
مسئلهای را نمیتوان گفت. به طور مثال در زمان دولت اصلاحات کالاهای
استراتژیک و غلات ما در مقطعی به پایینترین حد خود رسید و همه هم و غم
دولت حل آن بود. اگر این مسئله بیان میشد، موجب ایجاد تشویق و نگرانی از
سوی مردم میشد.
سال ۸۰ رییس دولت اصلاحات قصد کاندیدا شدن نداشت، آیا پیش از این چیزی به شما گفته بود؟
نه.
واکنش شما نسبت به این مسئله چه بود هنگامی که از این مسئله خبردار شدید؟
به نظرم بخشی به خاطر شرایط کشور بود و بخشی هم به خاطر تعارفی که داشتند.
تعارف با کی؟
با
خودشان. بالاخره مسئولیت پذیرفتن کار بسیار سختی است. اما رئیس جمهوری که
چهار سال آمده و تجربه پیدا کرده و آمدنش نیز خواست مردم است، مگر میتواند
نیاید. آن زمان جز آمدن هیچ کار دیگری نمیتوانستند بکنند.
چه شد که شما معاون اول شدید؟
این را هم باید از خود رییسجمهور وقت بپرسید. من نسبت به ایشان تعهد اخلاقی دارم و اگر ایشان چیزی بخواهند، به آن عمل میکنم.
این تعهد تا کجاست؟
تا همه جا. تا آنجا که حیثیت خودم و منافع نظام مورد خدشه قرار نگیرد.
هنوز این تعهد وجود دارد؟
بله؛ من هنوز هم به ایشان ارادت دارم و اراداتم هم هیچ فرقی نکرده است.
حتی بعد از قضایای سال ۹۲ و حمایتشان از آقای روحانی؟
بله.
شما
در ابتدای صحبتهایتان بیان کردید ما نباید کار را به آنجا میرساندیم که
سرمایه دوم خرداد در سال ۸۴ آنگونه از بین برود. آن سال اقدامی برای
جلوگیری از این مسئله انجام دادید؟
حداکثر تلاشم را کردم که آن، کنارهگیریام بود.
یعنی شما میخواستید کاندیدا بشوید؟
بله،
در آن زمان من معاون اول بودم و به طور طبیعی معاونان اول کاندیداهای
بالقوه برای انتخابات ریاست جمهوری هستند. در بخشهای مختلف هم کار کرده
بودم و نسبت به مدیریت کشور آمادگی داشتم. اما هنگامی که احساس کردم قرار
است به این فضا دامن بزنم، از ورود به چنین فضایی خودداری ورزیدم و حتی
نگذاشتم مسئله کاندیداتوریام مطرح شود.
فارغ از این مسئله، با دوستانی که در آن زمان کاندیدا شده بودند یا در ستادهای انتخاباتی مشغول به فعالیت بودند، صحبت نکردید؟
خیلی
صحبت کردم. اما متاسفانه موثر واقع نشد. متاسفانه در آن مقطع اصلاحطلبان
به تهدیدهای احتمالی پیش رو توجهی نکردند. انشاالله در مقطعی که مناسب
باشد خاطراتم از زوایای انتخابات ۸۴ را منتشر میکنم.
روایتی
از شما مطرح است مبنی بر اینکه پس از انتخاب آقای احمدینژاد ایشان از شما
خواستند معاون اول باقی بمانید. این قضیه را بیشتر توضیح میدهید؟
بله؛
خیلی جدی به این مسئله اعتقاد داشتند. البته باید بگویم ایشان را بسیار
خوب میشناختم، ولی باید بگویم کنار کشیدنم سیاسی نبود، بلکه به این دلیل
بود که من اهل اجماع و مشورت و خرد جمعی هستم، اما آقای احمدینژاد به هیچ
وجه نسبت به این مسائل پایبند نبود و بیش از هر چیزی به نظر شخصیشان اعتقاد
داشتند و همین مسئله موجب میشد من نتوانم با ایشان همکاری کنم. با توجه
به این شرایط امکان نداشت بتوانیم با همدیگر کار کنیم چرا که دو منش کاملاً
متفاوت اجرایی داشتیم.
اولین
عرصهای که شما پس از انتخابات سال ۸۴ به شکل بارز ظاهر شدید، انتخابات
مجلس هشتم بود که کاندیدا شدید ولی پس از رد صلاحیتهای گسترده از انتخابات
کنارهگیری کردید. دلیل این مسئله چه بود؟
حضور من در
انتخابات به خواست دوستان بود. به عبارت دیگر دوستان به این جمعبندی رسیده
بودند که باید در انتخابات حضور داشته باشم و سرلیست انتخابات در تهران
بشوم. با توجه به این خواست و نگاهی مبتنی بر خرد جمعی دارم، نسبت به خواست
دوستان تمکین کردم اما هنگامی که دیدم روند موجود، روندی نیست که من
بتوانم بر آن اساس عمل کنم از انتخابات کنارهگیری کردم.
اگر در انتخابات امسال هم روند تکرار بشود چه میکنید؟
این
روند تکرار نخواهد شد. با توجه به روندی که از سال ۹۲ آغاز شده، بسیار
امیدوارم که تمامی نهادها و ارگانها به قانون پایبند باشند. بالاخص اینکه
در این رابطه فتوای مقام معظم رهبری نیز وجود دارد که رای مردم را
حقالناس دانستند.
سال ۸۸ هم میخواستید کاندیدای ریاست جمهوری بشوید؟
تا
قبل از اینکه رییس دولت اصلاحات کاندیدای ریاست جمهوری بشود، کاندیدا
بودم، اما هنگامی که ایشان آمدند، ریاست ستادشان را برعهده گرفتم.
شما در متن و بطن کنارهگیری رئیس دولت اصلاحات در انتخابات سال ۸۸ بودید؟
خیر، آن روز در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام بودم. علی خاتمی با من تماس گرفتند و قضیه را مطرح کردند.
مهمترین مسئله و چالشی که در شرایط کنونی پیشروی اصلاحطلبان است را چه میدانید؟
رسیدن
به اجماع در انتخابات که من از همه اصلاحطلبان میخواهم نسبت به منافع
شخصیشان توجهی نکنند و منیت خود را کنار بگذارند تا بتوانیم در انتخابات به
اجماع کامل برسیم.
چند کلمه میگویم نظرتان را در مورد این افراد بیان کنید:
رییس دولت اصلاحات: مرد فرهنگ و اخلاق
هاشمیرفسنجانی: از برجستگان نظام که استوانههای انقلاب است
محمود احمدینژاد: رئیس جمهور سابق
مهدی بازرگان: چهره برجسته و مومن که افتخار میکنم در دانشکدهای تحصیل کردم که هنوز سایه و نظر ایشان در آنجا حاکم است.
حسن روحانی: رئیس جمهور کنونی کشور که از دوستان قدیمی بنده هستند.