کد خبر: ۳۰۵۹۰
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۸۴ - ۱۳:۲۰
طلوع آفتاب اقتصاد چین

بلند پروازی های اژدهای جوان

آفتاب‌‌نیوز :
پايان جنگ سرد، هنوز گرمتر از آن است که از خاطره ها زدوده شده باشد: رشد اقتصادي چين که پايه هاي بينشي آن در اواخر دهه هفتاد و اوايل دهه هشتاد نهاده شده بود سير شتاباني به خود گرفت. بيش از يک ميليارد چيني به سرعت اما در آهنگي کنفسيوسي به مصرف و رشد سرمايه دارانه سوق داده شدند. طولي نکشيد که Made in China به تصويري روزمره و ديرتر به کابوس شبانه اقتصادهاي غربي بدل شد.

اما آفتاب اقتصاد چين که بر مي آيد و هر روز بيش از پيش سايه آسمان خراش هاي نيويورک را بيرنگ تر ميکند از دريچه کدام ديپلماسي ميتابد؟ 

از سال 2002 به اين سو، وقتي که هنوز تمام دنيا به علت وقايع سپتامبر 2001، با آمريکا همدردي مي کرد، چين به ترميم روابط همچنان تيره خود با آمريکا شتاب بخشيد.

 در عين حال چين از همان زمان ترديدي باقي نگذاشت که در صورت نزديک شدن هواپيماي آمريکايي به حريم هوايي خود، به آن حمله مي کند، آن را به زير مي کشد و پس از ماهها رودررويي از موضع قدرت با آمريکا، نه تنها اظهار ندامت نمي کند، بلکه قطعات هواپيماي سقوط کرده را نيز بازنمي گرداند.

 از سوي ديگر، در همين زمان (2002)، چين توسعه نظامي آمريکا در اطراف خود را تحمل مي کند تا آنجا که در يک نگاه به نظر مي رسد که چين توسط ارتش آمريکا محاصره شده است. در ادامه پکن درخواست هاي آمريکا براي سرکوب تروريست های بنیاد گرا  را ناديده مي گيرد، به تسخير عراق اعتراض مي کند اما واکنش ويژه اي نسبت به تسخير نشان نمي دهد.

 
چين حاضر به رودررويي با آمريکا نيست، حضور آمريکا را تحمل مي کند اما حدود حضور آمريکا را مرزهاي جغرافيايي خود  اعلام مي کند و قاطعانه از اين حدود دفاع مي کند. البته در مقابل لشکر کشي نظامي آمريکا به منطقه، سکوت کامل نمی کند. 

آمريکا چشم گشوده و سراسر سرزمين بزرگ خود را جولانگاه کالاي چيني مي بيند؛ در کوتاه زمان ايالات متحده بزرگترين بازار صادراتي چين شده است. پکن در برابر تحمل حضور بسيار گسترده ارتش آمريکا در آسيا، آن را مجبور به تحمل واردات بي سابقه از چين کرده است. 


داستان تهاجم اقتصادي چين در مقابل حضور نظامي ايالات متحده، به غرب و آمريکا خلاصه نمي شود. پکن روابط خود با کشورهاي آسيايي از جمله ايران و ازبکستان، تاجيکستان و... را از پايه و با قراردادهاي کوتاه و دراز مدت اقتصادي و تجاري، محکم کرده و گسترش مي دهد.

 چين در برابر نفوذ سياسي و نظامي آمريکا در تايلند، کره جنوبي، ژاپن، افغانستان، پاکستان، خليج فارس، عربستان، عراق، قزاقستان، استراليا و.... از هيچ گونه پايگاه نظامي در اروپا و يا شمال آمريکا برخوردار نيست، اما وقتي که يک سال پيش اولين محموله اتومبيل هاي سواري Made in China در بنادر شمال اروپا پياده شد، شايد از هر تهاجم نظامي ديگري وحشت انگيزتر بود. 


چين بي شک در "سازمان همکاري شانگهاي" (Shanghai Cooperation Organization يا SCO ) که از اعضاي ديگري همچون روسيه، ازبکستان، قرقيزستان، قزاقستان و تاجيکستان تشکيل شده است، نقش اول را داراست. اين سازمان امروز پيش از پيوستن احتمالي هند، غول جمعيتي و اقتصادي و ايران، مخزن بزرگ نفت و گاز جهان، منطقه اي به وسعت 30 ميليون کيلومتر مربع (دو پنجم اروــ آسيا) را پوشش مي دهد.

 جمعيت اين منطقه نزديک به يک و نيم ميليارد نفر بالغ مي شود. پس از پيوستن احتمالي هند، ايران و پاکستان اين تعداد به نزديک 3 ميليارد نفر، يعني نيمي از جمعيت جهان افزايش خواهد يافت. "سازمان همکاري شانگهاي" در آخرين نشست خود بازو نشان داد و از آمريکا خواست تا تاريخ خروج خود از منطقه را اعلام دارد. 


همزمان چين و روسيه، مانور مشترکي را تحت عنوان «کاروان صلح 2005» به نمايش گذاشتند. گرچه ظاهرا تحت نام آمادگي ضدتروريستي اعلام شد، اما بر کسي پوشيده نبود که اين يک قدرت نمايي موثر در مقابل تايوان بود و بس.

 براي جلوگيري از رشد قدرت اتمي کره شمالي چين به حمايت از سياست آمريکا برخاسته است، اما همزمان رشد نفوذ خود در کره جنوبي را جشن مي گيرد. زمزمه هاي چيني در گوشهاي کره اي شروع شده است و اين ايده را در کره جنوبي جا مي اندازد که در شرايط سخت، براي کمک به کره جنوبي، چين نزديکتر و آماده تر از آمريکا خواهد بود. 


در روزهاي آينده، در دسامبر 2005، نشست "انجمن ملل آسياي جنوب شرقي" (Association of South East Asian Nations) برگزار خواهد شد. اما دعوتنامه آمريکا براي شرکت در آن به دليل نفوذ چين معلق مانده است.

 در اين گردهم آيي کشورهاي هند، ژاپن، نيوزلند، کره جنوبي، استراليا و البته چين حضور دارند و انتظار مي رود که چين ستاره اصلي باشد. بيشتر اعضاي اين گروه، در چند سال گذشته جيب هاي پري در اثر رابطه اقتصادي با چين دارند و به آن عادت کرده اند و شکي نيست که نوبت بهره برداري چين رسيده است و اين بهره برداري چيزي جز تثبيت برتري نيروي اقتصادي چين بر آمريکا نخواهد بود. صد البته کسري موازنه تجاري آمريکا در مقابل مازاد موازنه تجاري در کشورهاي نامبرده، کار را براي چين به مراتب راحت تر خواهد کرد. 


در سال گذشته، چين تقريبا موفق شد که روابط اتحاديه اروپا با آمريکا را به تيرگي بکشاند. پکن در مقابل قول خريدن تکنولوژي نظامي از اروپا، خواستار لغو تحريم ها عليه خود شد. تحريم هايي که پس از کشتار دانشجويان در «تيانانمن» در سال 1989 آغاز شده بود. اين خواست چين، به کوشش آمريکا موفقيت به بار نياورد. آمريکا اروپائيان را متقاعد ساخت که کنترل تنگه تايوان، مهمتر از فروش کوتاه مدت به چين است. 

اما چين در کمين نشسته است و براي مقابله و شايد هم مجازات اروپا و آمريکا براي اولين بار بعد از جنگ سرد با روسيه کنار ميآيد و «کاروان صلح 2005» را راه انداخت و تايوان را هدف قرار داد. پکن نشان داد که براي تسخير تايوان آماده است.
در آمريکا موج جديدي از پارتيزان هاي سياسي عليه چين در حال رشد است. گزارش ساليانه (US-China Economic & Security Commission “U-CESC”) که سه هفته پيش در بيش از 250 صفحه منتشر شد رشد ارتش چين را تهديد بسيار جدي به موجوديت آمريکا و منافعش در آسيا تلقي مي کند.

 
ازطرف ديگر SCO، در ذکر اولويت هاي چين در سياست خارجي خود، خروج آمريکا از منطقه را بر صدر و خطر رشد تروريسم و لزوم مقابله با آن را در ذيل نشانده است. 

گزارش "U-CESC" ، گرچه بدون ارایه سند، اظهار مي دارد که چين در ظاهر با رشد اتمي کره شمالي مخالفت مي کند و در باطن به آن کمک مي کند و بعضي کمپانيهاي نام نبرده چين، آخرين تکنولوژي اتمي خود را در اختيار کره شمالي مي گذارند.
شکي نيست که چين، زورآزمايي حساب شده خود با آمريکا را ادامه مي دهد اما آماده رودررويي باز با آمريکا نيست.

 چين و آمريکا در عين حال منافع مشترکي دارند که بايستي مورد توجه قرارگيرد. به طور مثال، امنيت نظامي آسيا، بنا به عقيده تمام کشورهاي آسيايي به عهده آمريکاست و چين بدون آنکه علنا اعتراف کند، اين حقيقت را پذيرفته است. ايجاد اين امنيت براي ورود نفت به منطقه لازم و ضروري است.

 چين، ژاپن، کره جنوبي و تايوان، بيشتر واردات خود را از طريق "تنگه ملکه"، واقع بين اندونزي و مالزي عبور مي دهند و شکي نيست که تامين امنيت اين تنگه به عهده آمريکاست. 


بر صفحه شطرنج معادلات جهاني، چين رابطه خود با کشورهايي كه به نحوي عليه منافع آمريکا عرض اندام کرده اند را بيش از پيش گسترش مي دهد. ونزوئلاي نفتي در قاره آمريکا، سودان، زيمبابوه در آفريقايي که هر روز بيش از گذشته مورد توجه ايالات متحده قرار ميگيرد و مهم تر از همه ايران در مرکز منبع نفت جهان از جمله کشورهايي هستند که به برکت چين و با تکيه به پشتيباني غيرعلني چين، با آمريکا زورآزمايي مي کنند و بيش از هر چيز آمريکا را آزار مي دهد. 


ايران بزرگترين صادرکننده نفت به چين شده است و چين مانع اصلي دخالت شوراي امنيت سازمان ملل در رابطه با فعاليت هاي اتمي ايران است. البته اين امر بايستي براي ايران قابل توجه باشد که اگر جلوگيري از رشد اتمي ايران، براي آمريکا جدی تر شود، ايران ديگر از حمايت چين برخوردار نخواهد بود. زيرا همانگونه که پيشتر گفته شد چين به دنبال برخورد مستقيم با آمريکا نيست. در حال حاضر چند کمپاني چيني به علت فروش تکنولوژي اتمي به ايران از طرف آمريکا مورد تحريم قرار گرفته اند. 


Evan Medeiros يکي از محققان اتاق فکري آمريکائي Rand مي گويد: «چين فاصله زيادي براي رسيدن به آمال بلندپروازانه خود که همان کنترل اقتصادي جهان است دارد»، علت آن نيز روشن است. چين به علت وابستگي هاي خود به آمريکا (مالي ــ نظامي ــ امنيتي) هنوز قادر به کنترل کامل صادرات خود و يا ايجاد سيستم کنترل کامل نشده است. 

ديپلماسي پکن كه گسترش نفوذ اقتصادي در بازارهاي جهاني را تاکتيک، استراتژي و هدف قرار داده است، مي داند که هنوز براي رويارويي مستقيم با غول سالخورده غربي آمادگي ندارد و در عين حال از سلاح توليد ارزان خود به ماهرانه ترين شکلي براي تسخير بازارهاي جهان از جمله حوزه هاي نفوذ آمريکا بهره مي برد. به نظر ميآيد به زودي تفنگداران آمريکايي نتوانند زميني براي ايستادن بر آن بيابند که در تصاحب چيني ها نباشد. آيا سفر جرج بوش اين روند را به تاخير انداخته است؟
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین