آفتابنیوز : مشرق نوشت: حسن روحانی در کتاب خاطرات خود درباره پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران و دغدغه رییس جمهور سابق در روزهای اول شروع بهکار خود برای خریدن کل آژانس انرژی اتمی، مینویسد: در تاریخ 18/5/1384 قرار بود در آژانس، جلسه اضطراری شورای حکام تشکیل شود؛ آقای احمدینژاد دو روز قبل از آن (16/5/1384) به من زنگ زدند و خواستند ملاقاتی با هم داشته باشیم و لذا به ریاست جمهوری رفتم.
در آن ملاقات بحث ما عمدتاً پیرامون مسئله هستهای و اجلاس آتی شورای حکام بود. ایشان گفتند چرا آژانس میخواهد جلسه فوقالعاده تشکیل دهد؟ گفتم میخواهند مسئله راهاندازی اصفهان را بررسی کنند. گفتند آژانس حق ندارد چنین کاری بکند، چون ما کار خلافی نکردهایم، خوب است با البرادعی تلفنی صحبت کنید. گفتم اینطور نیست که مدیرکل همهکاره باشد، اعضای شورای حکام آژانس، سفرای 35 کشور هستند که بر اساس گزارش مدیرکل تصمیم میگیرند. بعد بحث شد که آژانس تحت نفوذ غرب است. پرسیدند چرا آژانس تحت نفوذ آنهاست؟ گفتم برای اینکه هم بیشتر بودجه آژانس را آنها میدهند و هم بر اکثر کشورهای عضو نفوذ دارند.
[آقای احمدینژاد] گفت: هزینههای آژانس در سال چقدر است؟ گفتم نمیدانم. مثلاً چند صد میلیون دلار. گفتند شما همین حالا به البرادعی زنگ بزنید و بگویید ما کل مخارج آژانس را پرداخت میکنیم. گفتم اولاً آژانس نمیتواند بپذیرد، چون برای مخارج آژانس و بودجه آن، مقرراتی وجود دارد و ثانیاً ما همچنین اختیاری نداریم، چون اگر بهجایی بخواهیم کمک بلاعوض کنیم، مجلس باید تصویب کند. [آقای احمدینژاد] گفتند: من به شما میگویم، شما چهکار دارید! گفتم روش کاری من اینطور نیست و من چنین کاری نمیکنم. اگر اصرار دارید، خودتان با البرادعی صحبت کنید.
در ادامه گفتم شما من را خواستید تا به من چنین توصیهای بکنید یا مسائل مربوط به هستهای را از من بپرسید؟! گفتند من نظرم را به شما میگویم. گفتم من فکر کردم من را خواستهاید تا به شما مشورت بدهم. اگر میخواهید چنین دستوراتی را بدون مشورت و تصویب در جلسه سران بدهید، خوب است زودتر، دبیر جدیدی را منصوب کنید و این دستورات را به او بدهید و با او خداحافظی کردم. پس از پایان این ملاقات، تلفنی با آقای علی لاریجانی صحبت کردم و گفتم ظاهراً باید زودتر خودتان را آماده کنید و دبیرخانه را تحویل بگیرید.[1]
[1] - حسن روحانی، امنیت ملی و دیپلماسی هستهای، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص، 1390.ص 594-595