آفتابنیوز : چندي قبل زن جواني در شهرستان رشت به اداره پليس رفت و از زوج جواني به اتهام كلاهبرداري شكايت كرد.
به گزارش روزنامه جوان، شاكي در توضيح ماجرا گفت: من كارمند هستم و وضع مالي خوبي دارم. مدتي قبل تصميم گرفتم خودرو پژو 206 خودم را بفروشم و يك خودروي خارجي بخرم. به همين خاطر براي فروش خودرو در سايت ديوار آگهي فروش دادم. چند نفر براي خريد تماس گرفتند، اما بر سر قيمت توافق نكرديم تا اينكه يك روز قبل مردي با من تماس گرفت و همراه زن جواني براي ديدن خودرو به محل كارم آمد.
مرد جوان مدعي بود تازه ازدواج كرده و قصد دارد اين خودرو را براي همسرش بخرد. سرانجام توافق كرديم و خودرو را به قيمت 30 ميليون تومان فروختم و همانجا قولنامه دستي را تنظيم كرديم. مرد جوان هم دسته چكي از داخل كيفش بيرون آورد و چك 30 ميليون توماني به من داد. او گفت ساعت كاري بانك تمام شده و روز بعد ميتوانم چك را از بانك برداشت كنم. من به او اعتماد نكردم و خودرو را به آنها تحويل ندادم، اما وقتي با اصرار آنها مواجه شدم، علاوه بر تحويل خودرو، مدارك را هم به آنها دادم.
شاكي ادامه داد: صبح روز بعد وقتي براي برداشت پول به بانك رفتم، متوجه شدم امضاي آن جعلي است. آنجا بود كه فهميدم در دام زن و مرد كلاهبردار گرفتار شدهام. ابتدا با شماره تلفني كه در قولنامه دستي نوشته بودند، تماس گرفتم اما متوجه شدم شماره اشتباه است بنابراين راهي اداره پليس شدم.
با طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي براي شناسايي زن و مرد كلاهبردار در اختيار مأموران پليس آگاهي استان گيلان قرار گرفت.
مأموران پليس در تحقيقات خود با چندين شكايت مشابه روبهرو شدند. بررسيها نشان داد تمام مالباختگاني كه وسايل فروشي خود را در سايت ديوار آگهي دادهاند، طعمه زوج جوان شدهاند.
يكي از شاكيان گفت: چند روز قبل گوشي گرانقيمتي خريدم تا اينكه به خاطر مشكل مالي كه براي من پيش آمد، تصميم به فروش آن گرفتم. پس از اين گوشي را در سايت ديوار آگهي دادم تا اينكه زن و مرد جواني به عنوان مشتري به من مراجعه كردند و پس از توافق چكي به من دادند و قرار شد روز بعد به بانك ببرم.
آنها آنقدر چربزبان بودند كه من گوشي را با كارتن آن تحويلشان دادم، اما وقتي به بانك رفتم تازه متوجه شدم آنها كلاهبردار هستند.
در حالي كه زوج كلاهبردار هيچ ردپايي از خود بهجاي نگذاشته بودند، مأموران موفق شدند چهره زن و مرد جوان را كه در دوربينهاي مداربسته ثبت شده بود، بهدست آورند. پس از اين مأموران سامانه افراد سابقهدار را بررسي كردند، اما نشاني از آنها نيافتند.
در حالي كه بررسيها نشان ميداد زوج جوان چكهاي جعلي را سرقت كردهاند، صاحب دستهچك را شناسايي كردند و به سراغ او رفتند. وي گفت: مدتي از اين دستهچكم استفاده نميكردم تا اينكه متوجه شدم دستهچك بانكيام گم شده است. از آنجايي كه در حساب بانكيام پول نداشتم، شكايت نكردم.
وي ادامه داد: من فكر نميكردم كه با دستهچكم كلاهبرداري شده است وگرنه به پليس خبر ميدادم. پس از اين مأموران براي شناسايي كلاهبرداران تصوير بهدست آمده زوج جوان را به صاحب دستهچك نشان دادند كه وي در كمال ناباوري گفت آنها پسر و عروسش هستند.
وي گفت: مدتي قبل پسرم با دختر جواني آشنا شد. او اصرار داشت به خواستگارياش برويم اما ما قبول نكرديم و قصد داشتيم عروسي در شأن خانواده خودمان براي پسرمان بگيريم تا اينكه او با دختر مورد علاقهاش ازدواج كرد. پس از اين خيلي با ما رفت و آمد نداشتند تا اينكه الان متوجه شدم دستهچك مرا سرقت و با آن كلاهبرداري كردهاند. پس از شناسايي كلاهبرداران، خيلي زود مأموران موفق به دستگيري آنها شدند.
دو متهم در بازجوييها به جرم خود اعتراف كردندمرد جوان گفت: وقتي با دختر مورد علاقهام ازدواج كردم از سوي خانوادهام طرد شدم. پدرم وضع مالي خوبي داشت و من انتظار داشتم به من كمك كند، اما او هيچ كمكي به من نكرد تا اينكه اول ازدواج با مشكل پولي مواجه شدم. مدتي قبل در نبود پدرم به خانهمان رفتم و دستهچك او را از داخل كمد سرقت كردم. وقتي موضوع را با همسرم در ميان گذاشتم با هم نقشه كلاهبرداري را طراحي كرديم.
ما معمولاً طعمههاي خود را از سايت ديوار انتخاب ميكرديم و با هم به سراغ طعمههايمان ميرفتيم تا به ما مشكوك نشوند. من مدعي ميشدم كه اين خودرو يا گوشي را به عنوان كادو ازدواجمان براي همسرم ميخرم و آنها هم با چربزباني ما فريب ميخوردند.
دو متهم به دستور قضايي براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفتند.