آفتابنیوز : مهدی حیدری یکی از کسانی است که در اعتراض به اعدام شیخ نمر مقابل سفارت عربستان رفت و عکسی هم که او با گارد ویژه گرفت، در خبرگزاری های داخلی و خارجی منتشر شد. حیدری این عکسها را در اینستاگرامش گذاشته بود و حتی نوشته بود که تبدیل به سوژهای جهانی شده، ولی بعد از مدتی هر دو عکس را حذف کرد. هفته نامه «تماشاگران امروز» گفتوگویی با حیدری دارد، درباره دلایل رفتن به سفارت عربستان، گرفتن آن عکسها و حذفشان. البته حیدری تاکید دارد که جزو حملهکنندگان به سفارت نبوده. بخش هایی از این گفت و گو در ادامه می آید:
** ما روز به آنجا رفته بودیم و شب حمله به سفارت آنجا نبودیم. قبلش صحبت کرده بودیم که یک گردهمایی ساده آنجا داشته باشیم. قرار بود مجوز هم صادر شود. شب قبل که حمله کردند، گفتند ما مجوز نمیدهیم.
** دوستان در فضای مجازی دنبال مجوز بودند. البته مجوز هم لازم نداشتیم چون ما نمیخواستیم کار خاصی انجام بدهیم. یک عده تندرو آن کارها را کردند و آبروی همه را بردند. ما صبح آن روز که به آنجا رفتیم حتی خبر نداشتیم که مجوز ندادهاند. ما یک اعتراض ساده داشتیم. اگر کسانی که معاند نظام بودند، میخواستند گردهمایی داشته باشند، به مجوز نیاز داشتند، ولی وقتی چند تا بچه بسیجی و بچه حزباللهی میخواهند دور هم جمع شوند که مجوز نیازی ندارند.
** {قرار تجمع را کجا گذاشته بودید؟} در فضای مجازی. گروه خاصی نداشتیم. هم در تلگرام و هم در اینستاگرام پر شده بود. صفحههای معتبر هم خبرش را گذاشته بودند.
** من آقای کردمیهن را یکبار سال 1386 دیدم و پای منبرش نشستم. آن موقع شانزده هفده سالم بود. بعد از آن دیگر او را ندیدهام. پای منبرش دههزار نفر مینشستند.
** دوستانی که من میشناختم، مخالف آن اتفاقات بودند. مگر موقعی که بخیههای صورت آن دختر(صدرا زاهدپور) را کشیدند، هم دکترها ناراحت شدند؟ شب قبل یک عدهای یک کاری کرده بودند، ما که یک اعتراض ساده داشتیم، باید ناراحت شویم؟ ما به خاطر کار خودمان ناراحت نشدیم، اما به خاطر اتفاقات شب قبل ناراحت شدیم. شب قبل قشر حزباللهی در آنجا خیلی کم بودند. اما روزی که ما رفتیم همه حزباللهی بودند. نیم ساعت فقط داشتند مداحی میکردند ... حضرت آقا بارها گفتهاند که به سفارتها نزدیک نشوید. کسی که از دیوار سفارت بالا میرود و تلفن برمیدارد، معلوم است که حزباللهی نیست. اینها نشانههایش است.
اتفاقا نظر بعضیها این است که خود شما بودید که آن شب با تلفن سفارت عکس سلفی گرفته بودید.
** {کسی که با تلفن سفارت عکس سلفی گرفته بود} او اصلا شبیه من نیست. ریشهایش هم درنیامده بود. یعنی من بودم و کمتر از 12 ساعت هم یکی دو کیلو ریش در آوردم؟ من حتی او را نمیشناسم.
** بسیجی بودن که افتخار است. من فقط بسیجیها را دوست دارم. من یک آدم سادهام و شغلم هم آزاد است.
** شب قبل از اینکه ما برویم اتفاقاتی افتاد که درست نبود. روزی که ما رفتیم هیچ اتفاقی نیفتاد. ولی بعضیها مثل همشهری زیر عکس من تیتر زدند تندروها در حال ... خیلی تیتر بدی بود. مگر کسانی که رفتند سفارت آمریکا را گرفتند، اتفاقی افتاد؟ یا بعد از اتفاقات فرانسه که یک عده مقابل سفارت رفتند و شمع هم روشن کردند، چه اتفاقی افتاد؟
** حمله کار درستی نبود. ما اصلا نتوانستیم تا سفارت عربستان برویم. شب قبل که حمله شده بود، تا چند متری سفارت را بسته بودند. خانمها مقابل سفارت سوئد بودند که دویست متر پایینتر است و ما هم تقریبا صد متر پایینتر بودیم.
** {حذف عکسهایش از اینستاگرام} همان یک عکسی را که همهجا پخش شده بود، گذاشته بودم. آن عکس هم داشت حاشیهسازی میکرد، به همین دلیل حذفش کردم... آن عکس خیلی بولد شد. ما نباید در آسیاب بعضیها آب بریزیم. حداقل کاری که میتوانستم بکنم این بود که عکس را حذف کنم. بچهها عکس را در بیبیسی و VOA دیده بودند. من خودم ندیدم، فقط در تلگرام دیدم.
** یگان ویژه که هیولا نیست. آنها هم مثل ما آدم هستند. فکر کنم هم فقط عکس گرفتن ازجاهای نظامی منع قانونی داشته باشد. برخورد یگان با ما خیلی خوب بود. حتی یگان ویژه به ما میکروفون داد بیانیهمان را بخوانیم.