بي رو دربايستي ضعف اصلي بسياري از مدعيان صحنه سياسي پررقابت ايران امروز، ناتواني فهم پيچيدگي هاي اوضاعي است كه يا به خود باختگي تزلزل مأبانه مي انجامد يا دگم انديشي محافظه كارانه يي كه از قبول اجبار روند تغيير سرباز مي زند. نتيجه هر دو رفتار نيز يكي است: تأكيد بر شعارهاي كليشه يي تاريخ مصرف گذشته.
عدم اقبال عمومي از رقابت هاي انتخاباتي كه هر روز تب داغ تري مي يابد نيز ريشه در همان آسيب بالا دارد؛ نسخه پيچي سر هم بندي شده براي جامعه يي كه به رغم قبول تفاوت آن نسبت به سال هاي گذشته، بيگانه با واقعيات جاري است. همين امر حسي كسل كننده را نزد مخاطباني ايجاد كرده كه در واقع قرار است تصميم گيران اصلي در پاي صندوق هاي رأي برپا شده در 27 خرداد ماه 84 باشند. اما اين حس بيش از آنكه مربوط به سرخوردگي يا بي ميلي افكار عمومي در ورود به بحث هاي انتخاباتي باشد، ريشه در ناكار آمدي روش هاي تبليغي _ اقناعي كمپ هاي انتخاباتي دارد كه هنوز ميان ارائه شعارهاي كليشه يي و ارائه نگاهي نو با ظرفيت ايجاد بحث هاي نظري و چالش زا مرز معلومي را تعيين نكرده اند. اصولاً بسياري از شعارها توانايي تبيين آراء اجتماعي_ سياسي و اقتصادي و فرهنگي در گفتماني تازه اند؛ گويي رقيبان انتخاباتي، با تأكيد بر نگاه سنتي خود تنها به برخي رفرم ها در ادبيات خود بسنده كرده اند. شعارهاي پر طمطراق سكه رايج بازار رقابت هاي انتخاباتي است، بي آنكه كوشش شود بنيان هاي نظري و كارآمدي آنها تعريف شود.
توجه به تلقي مردم از رقابت هاي انتخاباتي و تأثير اين تعاملات در تشويق رغبتشان جهت مشاركت در انتخابات آينده مي تواند راهنماي رفتار همه رقيباني شود كه در انديشه جلب آراء بيشتر هستند. ترديد در كارآمدي و كارآيي ها، پرهيز از فرو افتادن در تصورات غير واقعي و سرانجام تلاش براي تشخيص شعارهاي عوامفريبانه از مصلحت گويي اي شجاعانه جنبه هاي مهم تأثيرگذار در كندي رغبت عمومي در پيوستن به جدل هاي انتخاباتي است.
اما نكته مهم و تأثيرگذار ديگر بر كيفيت رغبت عمومي براي مشاركت در انتخابات، كارنامه يي است كه هر يك از جناح هاي رقيب و بالتبع كانديداهاي انتخاباتي نزد مردم دارند. اين امر هنگامي برجسته مي شود كه تب رقابت ها فرا فكني رقيبان در پرداخت به مشكلات جاري كشور را در پي دارد.
اين روزها انتقادها عليه مشكلات فراوان است و گاه تا گزندگي هم پيش مي رود با اين لحاظ كه هريك ديگري را مسبب اوضاع جاري دانسته و حاضر به قبول مسووليت حتي بخشي از مشكلات هم نيست. تاريخ 26 ساله اخير كشور تصوير روشني از همه طيف ها و صبغه هاي فكري و جناحي نزد افكار عمومي قرار داده است. بر اين اساس مردم شعارهاي انتخاباتي را با سابقه همه مدعيان انتخاباتي محك مي زنند ولي آنچه موجب بي اعتنايي ها مي شود، عدم شجاعت كساني است كه تلاش مي كنند تصويري سياه و سفيد از صحنه رقابت هاي ارائه كرده و به اين ترتيب از تقصير پذيري هر چند اندك نيز شانه خالي كنند.
به نظر مي رسد تجربه حداقل 8 سال گذشته كه با نام اصلاحات گره خورده است بيش از آنكه جناح هاي رقيب را متأثر از خودكند، مردم را در واقع گرايي و پرهيز از نگرش هاي منتزع از ساخت نظام اجتماعي كشور تربيت كرده است.
مردم به درستي "بسنده جويي. واقع گرايانه" را جايگزين "بيشينه خواهي هاي" فارغ از الزام هاي مربوط به هزارتوي جامعه خود كرده و در اين حال با همه دگم انديشي هاي متوقف در روزگار سپري شده مخالفند.
به اين ترتيب مطالعه چرايي نبود انگيزش لازم ميان مردم در مشاركت در بحث هاي انتخاباتي چند عامل را برجسته مي كند:
نخست، نوع رويكرد جناح هاي رقيب در ارائه و پرداخت شعارهاي انتخاباتي با حفظ خصلت كليشه يي معمول.
دوم، اصرار بر شيوه هاي كلاسيك تبليغي _ اقناعي بدون هرگونه ابتكار تازه در اين باره.
سوم، محدود كردن مجادلات نظري در حيطه رقابت هاي جناحي بدون تلاش براي ايجاد جاذبه هايي كه بتواند مردم را نيز مانند تجربه دو انتخابات رياست جمهوري گذشته وارد مباحث كند.
چهارم، ترديد عمومي درباره توانمندي كانديداها در اجراي همان شعارهاي كليشه يي. اين امر با توجه به تجربه يي است كه به ويژه مردم طي سالهاي اخير از كاركردهاي جناحي در قبال پاسخ به مطالبات اجتماعي شاهد بوده اند.
پنجم؛ فرافكني هايي غير مسوولانه در طرح مشكلات كشور. اين امر هنگامي برجسته مي شود كه متأسفانه گاهي اوقات شاهد جفاي متحدان يك طيف سياسي نسبت به هم هستيم. جمله نغز رييس جمهور خاتمي مبني بر اينكه حالا دولت او مستمسك رقابت هاي انتخاباتي شد، و هر كس به آن نيشي مي زند، مصداق مدعاي بالاست. اما فرافكني ها تا به آن حد است كه در تصور بانيانش مردم فراموش كرده اند همين منتقدين به نحوي در روند تصميم گيري ها و اجرا خود شريك بوده اند.
ششم؛ فرافكني هاي در طرح مشكلات به نوعي با شانه خالي كردن از بار مسووليت هاي مربوط به فرجام خود و بد تصميم ها همراه است و همين مهم شجاعت جناح هاي رقيب را در قبول مسووليت پذيري خطاهاي احتمالي مورد ترديد قرار مي دهد.
هفتم؛ در تصور بسياري از مردم رقابت هاي انتخاباتي كانون توجه خود را به رقابت هاي جناحي و دوي ماراتن براي كسب قدرت محدود كرده و كمتر منافع فراگير ملي را در بردارد. نشان مي دهد همه عوامل بالا كه بي گمان بر شمار آنها مي توان افزود، نشان مي دهد جامعه نوگرايي امروز بيش از هميشه نيازمند نگاه نويي است كه در بردارنده پاسخ به پيچيدگي هاي اوضاع پيش رو، ضامن استمرار روند نوگرايي در كشور و سرانجام مسووليت پذيري متعهدانه در قبال تصميم سازي هاي كارآمد باشد.
در اينجا نكته يي تأمل زا وجود دارد: نوگرايي با جوانگرايي عوامانه متفاوت است. نوگرايي برخاسته از باورهايي است كه با درك الزام هاي دوران گذار مي كوشد چشم اندازي منطقي و واقعي از اوضاع را به دور از همه افراط و تفريط ها تصوير كرده و ابزارهاي لازم براي اين منظور نيز در اختيارش باشد. نوگرايي به معني قبول توان تصميم گيري و شجاعت قبول مسووليت پيامدهايي است كه به هر دليل در چارچوب نظام سياسي حاكم بر كشور انجام شده است. نوگرايي به معني نقدپذيري است و ارائه پاسخ مستدل به جاي فرافكني هايي كه عموماً رفتاري مذموم و عوامفريبانه تلقي مي شود. نوگرايي در بهترين وضع اعتدال گرايي "بسنده جويانه يي" است كه كف و سقف مطالبات اجتماعي را بر حسب ظرفيت هاي فرهنگ اجتماعي _ سياسي و اقتصادي جامعه تعيين كرده و بر اساس ميزان دستاوردها براي افزايش آن مي كوشد. همين امر رويكردي پراگماتيستي را در تصميم سازي و اجرا پديد آورده و از اين طريق منافع حاصل در سراسر اندام جامعه توزيع مي شود. ميان ازدحام كانديداهاي رياست جمهوري نگاه طبيعي مردم به هاشمي رفسنجاني فارغ از دغدغه هاي بالا نيست.