آفتابنیوز : گزیده اظهارات محمدجواد ظریف در گفتوگو با سالنامه «شرق» را در ادامه میخوانید:
* هر زمان که احساس کنم در ادامه کار نمیتوانم خدمت کنم، خودم عذر خودم را خواهم خواست.
* اولویتم تدریس است.
* گاهی در طول مذاکرات ما شاهد این بودیم که مواضع برخی از بازیگران عوض میشد. برخی رفت و برگشتها یا پاسکاریها در مذاکرات یا موضعگیریها صورت میگرفت و من احساس میکردم که نیاز هست هر چند وقت یک بار متذکر شویم چارچوبهایی که برای مذاکره تعیین کردیم، چارچوبهای مشخصی است و این چارچوبها در لوزان توافق و تعیین شده و ما اجازه نخواهیم داد مورد مذاکره مجدد قرار بگیرد. الان که به برخی نقدهای مخالفان، مخصوصا جمهوریخواهها به آقای کری نگاه میکنم، متوجه میشوم که چند روز آخر مذاکره تحت فشار شدید بود که بسیاری از آنچه توافق کرده بودند را به شکلی تغییر بدهند و احساس میکنم تیم مذاکرهکننده ما بهدرستی این موارد را رصد میکرد و در زمان مناسب پاسخ میداد که یکی از آن پاسخها همان توییتی بود که من نوشتم (اسب را میانه رودخانه عوض نمیکنند).
* در مذاکرات، روسیه روی نقش شورای امنیت و ضرورت حفظ اقتدار شورای امنیت خیلی حساس بود؛ البته ما هم از این حساسیت روسیه ضرری نکردیم ولی باعث میشد مذاکرات در آن زمینه خیلی کش پیدا کند. گاهی مذاکرات بین خود ١+٥ برگزار میشد چراکه میخواستند به شکلی نگرانیهای خودشان را رفع کنند ولی نتیجه این میشد که ممکن بود ما دو یا سه روز معطل شویم.
* فرانسویها در اظهارات عمومی خود سختگیری زیادی داشتند اما پشت میز مذاکره، سختگیری بیشتری نسبت به دیگر بازیگران نداشتند ولی آنچه در بحثهای علنی مطرح میکردند، این تصور را ایجاد میکرد که در مذاکرات، سختگیرتر هستند. اینطور نیست که بگوییم در طول مذاکرات، فرانسویها نقش «پلیس بد» را بازی کردند.
* در مذاکرات ژنو ٢ مخالفتها بیش از اینکه با محتوای مذاکره ارتباط پیدا کند، با شکل مذاکره ارتباط پیدا میکرد و فرانسویها احساس کرده بودند ایران و آمریکا با هم در مذاکرات مقدماتی مسقط به توافق رسیدهاند و قرار است توافق توسط آنها مورد تأیید قرار بگیرد، بنابراین به آن واکنش نشان دادند که این هم در واقع یک خصلت تاریخی است. فرانسویها در شورای امنیت هم همینگونه رفتار میکنند و معمولا مراحل تصمیمگیری برایشان مهم است که آن را هم در ژنو ٢ نشان دادند.
* وقتی آقای کری صحبت میکند من متوجه میشوم که او چه میگوید که این خیلی اتفاق رایجی در دنیای سیاست نیست که هر کسی بتواند بفهمد نگرانی طرف مقابل چه چیزهایی است. احساس میکنم ایشان هم میتواند نگرانیها و دغدغههایی که بنده و نظام جمهوری اسلامی داریم درک کند که این خودش به حل و فصل موضوعات کمک میکند، بدون اینکه نیاز باشد وقتی ایشان دغدغههای ما را درک کرد نسبت به آنها تعاطفی هم داشته باشد یا برعکس، من داشته باشم.
* در حاشیه مذاکرات هستهای، این موضوع (آزادی زندانیان) به عنوان مشکلات انسانی که طرفین دارند، مطرح میشد. تعدادی زندانی ایرانی - آمریکایی در ایران بودند و تعدادی زندانی آمریکایی - ایرانی در آمریکا بودند و تعدادی ایرانی هم هستند که در کشورهای مختلف شرایط مناسبی ندارند. فکر میکنم در اولین دیداری که آقای کری با من داشت موضوع مطرح شد؛ البته در آن زمان، تعداد زندانیان آمریکایی در ایران دو نفر بود: آقای حکمتی و آقای عابدینی. آقای خسروی و آقای جیسون رضاییان هنوز دستگیر نشده بودند. البته آمریکاییها از اواسط دهه ٨٠ موضوع آقای لوینسون را هم که از دید آنها در ایران ناپدید شده بود، مطرح میکردند؛ بنابراین ایشان این موضوع را در همان گفتوگوی کوتاه مطرح کرد، من هم به ایشان گفتم تعداد زیادی ایرانی هستند بدون اینکه هیچ قانونی را نقض کرده باشند به دلیل فشار آمریکا در کشورهای مختلف دنیا یا در خود آمریکا زندانی هستند. این اولین بار بود بدون اینکه مذاکرهای صورت گرفته شده باشد، ایشان یک نگرانی را مطرح کرد و من هم یک نگرانی دیگر را مطرح کردم. چند ماه بعد در هر جلسهای که ممکن بود این موضوع در حاشیه جلسه مطرح شد تا اینکه حدود ١٤، ١٥ ماه قبل در یکی از جلسات توافق کردیم هر یک از دو طرف یک فرد یا گروهی را مسئول مذاکره درباره این موضوع کند تا ببینیم آیا این موضوع حل و فصلشدنی است یا نه. بعد از اینکه در مراجع تصمیمگیری کشور تصمیم لازم گرفته شد و مجوز لازم داده شد، ما یک گروه مذاکراتی ایجاد کردیم. در مقاطعی که کار آن گروه با مشکل یا بنبست مواجه میشد، بنده و آقای کری برای اینکه کار را دوباره به جریان بیندازیم، مداخله میکردیم. در این ماههای آخر، چندین دور این مداخله صورت گرفت. فکر میکنم از آخرین دور مذاکرات برجام و بعد از آن چند دور دیگر شکل گرفت تا اینکه کار نهایی شد و به نتیجه رسید.
* من هیچوقت مشوق این نبودم که موضوعات سیاست خارجی تبدیل به موضوع اول سیاسی کشور شود. سیاست خارجی بیش از هر چیز، نیازمند همدلی و اجماع ملی است و اگر به دعوای داخلی تبدیل شود، اصلا مفید نیست. متأسفانه با وجود خواست ما، گروهی در کشور موضوع سیاست خارجی را به دعوای سیاسی و جناحی تبدیل کردند و لذا به شکلی سیاست خارجی از دو سال و نیم گذشته به موضوع اختلافی داخلی تبدیل شده است که من اصلا از آن استقبال نمیکنم.
* یک نفر میگفت مادر ٩٠ سالهام که مریض بود، در جریان مذاکرات ژنو به من میگفت تلویزیون را روشن کن، بچههایمان در ژنو هستند. این آرامشدهنده است اما به عنوان فردی که معلم این حوزه است، ترجیح میدهم سیاست خارجی موضوع کف خیابان نباشد، نه اینکه معتقد به نخبهگرایی در این حوزه باشم، بلکه معتقدم سیاست خارجی باید موضوع اجماع ملی باشد نه دعوای داخلی.