آفتابنیوز : این روزها تعداد زیادی از اعضای جبهه پایداری دیگر تمایل ندارند كه حامی محمود احمدینژاد خوانده شوند و به هر راهی میروند تا بگویند
اگرچه جبهه پایداری در سال ۹۰ تشكیل شد و اعضای این جبهه كه زمانی جدا از گروه و حزب از احمدینژاد در انتخاباتهای ۸۴ و ۸۸ حمایت كردند، اما در قبال عملكرد او و اطرافیانش پاسخگو نیستند و با عدم حمایت از احمدینژاد و فردی كه از سوی او معرفی میشود درصدد جبران حمایتهای قبلی خود برخواهند آمد.
به گزارش آفتاب، این روزها وقتی حال و احوال احمدینژاد از برخی اعضا جبهه پایداری سوال میشود به دیده تردید نگاهی میكنند و میگویند او از ما نیست كه روزگارش را بدانیم! چند روز قبل بود كه قاسم روانبخش عضوجبهه پایداری روایتی از دیدار آیتا... مصباحیزدی با احمدینژاد را بیان كرد كه شاید كمتر به آن پرداخته شده بود. او كه از تغییر رویكرد احمدینژاد گلایه دارد، از تلاشها برای بازگرداندن او به اصولی كه سبب حمایت اصولگرایان در سال ۸۴ او شد، میگوید: «اینكه برخی معتقدند برای حفظ احمدینژاد كاری نشد، تصور اشتباهی است. چنان كه در همان دوران آیتا... مصباحیزدی كه برای ملاقات با افراد كمی به تهران یا شهرستانها میرود، به منزل احمدینژاد رفت و ۳ ساعت با او صحبت كرد كه متاسفانه تغییری در او پیدا نشد.»
مشخص نیست این دیدار پیش از دیدار اعضای موتلفه با مصباحیزدی در سال ۹۰ بوده یا پس از آن، چرا كه در آن مقطع سایت جهان نیوز به نقل از آیتا...مصباحیزدی نوشته بود: «اینكه آدم جوری رفتار كند كه نزدیكترین دوستان و صمیمیترین همكارانش هم آزرده و با او مخالف شوند و توی روی او بایستند، این رفتار برای یك سیاستمدار در هیچ منطقی پذیرفته نیست. سیاستمداران، دشمنان صریح شان را هم یكجوری نگه میدارند كه روزگاری از آنها استفاده كنند. آن وقت انسان با صمیمیترین دوستانش طوری برخورد كند كه انگار دارد با دشمنانش برخورد میكند، آن هم با رفتارهای سبكی كه در عزل بعضی از وزرا شد.
آن وقت این سوال مطرح شد كه این رفتارها اصولا چگونه با منش این شخص سازگارند؟ بهره هوشی این شخص به تصدیق دوست و دشمن از حد متعارف بالاتر است، پس چگونه شیفته یك شخص عادی میشود؟ آن هم شیفتگیای كه چنین حركات نامعقولی از او سر بزند! یك وقتی به برخی از دوستان نزدیكم گفتم كه بیش از ۹۰ درصد معتقدم كه او سحر شده است! این وضعیت ابدا طبیعی نیست.» احتمال دارد این سخنان كه بر سحر شدن احمدینژاد در آن تاكید شده، به روزهای پس از آن دیدار باشد كه روانبخش اذعان به بیاثر بودن نصایح مصباحیزدی در تغییر احمدینژاد دارد.
لاریجانی ترمز بود!
اصولگرایان این روزها برای همراهی لاریجانی با خودشان تلاش زیادی میكنند اما جبهه پایداری چنین رویكردی را نمیپسندند و دل خوشی از لاریجانی ندارند كه شاید دلیلش نحوه رفتار اعضای این جبهه در مجلس قبل و تذكرات لاریجانی به آنها بود چنان كه وقتی از روانبخش سوال شد «چرا اصولگرایان برابر اقدامات طیف لاریجانی و دولت یازدهم در مجلس سكوت كردند، در حالی كه بیشتر وزرا قابلیت استیضاح شدن داشتند» گفت: به خاطر مدیریت لاریجانی بود. او اكثریت فراكسیون رهروان ولایت را به نحوی درست كرده بود كه با اصلاحطلبان همراه بودند و به خاطر اینكه در تعامل كامل با دولت بود نمیخواست استیضاح باشد و همانند ترمز عمل میكرد. نكته جالب اینجاست كه او شکست اصولگرایان در انتخابات مجلس را قبول ندارد هر چند كاندیداهای اصولگرا كه صرفا هم جبهه پایداری نبودند در شهرستانها موفق به ورود به مجلس شدند و روانبخش بر این اعتقاد است با وجود اینكه حاكمیت در اختیار دولت بود، نتیجه انتخابات مجلس دهم را نمیتوان شكست جریان اصولگرایی دانست و توضیح میدهد: به طور طبیعی دولتی كه بر سر كار باشد، بخشی از آرا به سمت آن میرود لذا نصف به نصف شدن مجلس به معنای شكست نیست بلكه پیروزی است. وی باز هم توضیح میدهد: یكی از دلایل اینكه نتوانستیم اكثریت را داشته باشیم چنین بود كه آقای لاریجانی و فراكسیون ولایت در این دولت خوب عمل نكردند و مجلسی كه مجلس اصولگرا بود، نتوانست درصدد حل مشكلات مردم برآید. روانبخش اینگونه ادامه داده است: تعامل گسترده با دولتی ضعیف! باعث میشود مردم نسبت به حامیان آن جدی نباشند. میبینید كه لیست اعتدال رای نمیآورد اما اصلاحطلبان رای میآوردند چون نقش اصلاحطلبان، اپوزیسیونی در قبال دولت بود اما اصولگرایان تلاش كردند این دولت را از خودشان بدانند.
احتمال حمایت از احمدینژاد وجود ندارد
اما آیا جبهه پایداری عزم حمایت از احمدینژاد در صورت كاندیداتوری او در سال ۹۶ را دارد كه روانبخش چنین پاسخ میدهد: «احتمال حمایت از احمدینژاد وجود ندارد» و البته پیش از آن در پاسخ به سوال دیگری گفته بود «احمدینژاد محصول حركت و فعالیتهای امثال ما در سال ۸۴ بود اما بر روی اصول باقی نماند و با شعارهایی مانند مكتب ایرانی و همراهی با رحیم مشایی به نحوی كه میگفت من با مشایی یكی هستیم و مشایی یعنی من و من یعنی مشایی، رفتار دیگری را انتخاب كرد. او در حالی از مشایی حمایت میكرد كه موضع مشایی درباره اسرائیل و غیره مورد پذیرش ما نبود و در همان زمان جبهه پایداری شكل گرفت تا اعلام كنیم بر اصول خود پایبند هستیم.» سپس برای گذر از این موضوع انتقاداتی به عملكرد دولت روحانی وارد میكند و میگوید: «این دولت موفقیتی در عرصه سیاست خارجی، اقتصاد، فرهنگ و حتی برجام نداشته و جز خسارت چیزی عاید مملكت نشده است، بنابراین این دولت باید محاكمه شود. پیش بینیمی شود كه عمر این دولت تنها یك سال دیگر باشد. البته ممكن است اتفاقی رخ دهد و اختلاف در جریان اصولگرایی سبب شود روحانی موفقیتی داشته باشد؛ اینجاست كه اصولگرایان باید درباره نامزد واحد اتفاق نظر داشته باشند.» ظاهرا اصولگرایان دیگر آن چنان جایگاهی برای جبهه پایداری قائل نیستند كه در اظهارات روانبخش میتوان به آن پی برد. وقتی از این شاگرد مصباحیزدی درباره ساز و كار حضور در انتخابات ۹۶ سوال شد، گفت:«جبهه پایداری متوجه این موضوع است كه اگر بخواهند پیراهنی را بدوزند و بعد بیایند بر تن جبهه پایداری كنند، این جبهه چنین چیزی را نمیپذیرد ولی اگر خواستیم پیراهنی بدوزیم، همه با هم برویم پارچه آن را بخریم و خیاطی برویم تا اندازه بگیرد و بدوزد و در آن صورت است كه همه آن پیراهن را میپوشند؛ برای انتخابات ۹۶ این طور نباشد كه برویم خودمان درباره قالیباف به جمعبندی برسیم و پس از آن به گردن جبهه پایداری بگذاریم كه این موضوع مورد پذیرش جبهه پایداری نیست بلكه ما معتقدیم اگر بهسازو كاری مثل مجلس رسید، جبهه پایداری به آن ملتزم خواهد شد.»
روزنامه آرمان
۱. خود را معیار و ملاک حق و درستی میدانند و هرچیزی جز رای و نظر خود را باطل یا کفر میدانند.
۲. از عوض کردن حرفهای خود ابایی ندارند. به عنوان مثال آقای مصباح در زمان احمدی نژاد کلی فلسفه چید و آخرش نتیجه گرفت که «اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خداست». دیری نگذشت که دوره احمدی نژاد تمام شد و ایشان مجددا کلی فلسفه چید که «انتقاد از رییس جمهور واجب کفایی است». یک بام و دو هواهای احمدی نژاد هم که اینقدر معروفاند که نیاز به مثال ندارند. اگر حافظه یاری نمیکند از گوگل بپرسید!
۳. وجه مشترک دیگر این دو آن است که در دوران جنگ و انقلاب هیچ نقش و سهمی نداشتهاند، اما اکنون مدعی شماره یک هستند.
۴. وجه مشترک دیگرشان آن است که به چیزی بنام قانون پایبندی ندارند. یکی محصولات مغز خود را بنام دین خدا و رای و نظر خدا معرفی میکند و لذا برتر از قانون میداند و دیگری تراوشات مغزی خود را بنام هاله نور و الهام و غیره برتر و فراتر از قانون و هر چیز دیگری میداند.
۵. وجه مشترک دیگرشان این است که یکی در مورد مخالفان خود فرموده «اندازه بزغاله نمیفهمند» و دیگری عموم مردم را مثل گوسفندانی میداند که نیاز به شبان دارند.
اگر همفکری کنیم شباهتهای زیادتری بین شان وجود دارد.