آفتابنیوز : شرق نوشته است: گاهی صدایش بالا میرفت؛ آنجا که به تغییر ایدئولوژی سازمان به سردمداری تقی شهرام اشاره کرد و گفت: «برخی معتقدند آجرهای سازمان از ابتدا کج بالا رفت و ماجرای مقاله پرچم و تقی شهرام ادامه گریزناپذیر همان روند بود». تهرانی گفت در زندان پیش از انقلاب ارتباط با مسعود رجوی و اعوان و انصارش بسیار سخت بود، چراکه با منتقدان گفتوگو نمیکردند. مخالفان را آماج تهمتهای خود میکردند. خسرو تهرانی چند برگه کاهی چرکنویس مقابلش بود و سخنانش را از روی برگهها میخواند.
وقتی میخواست نقل قول کند کمی بااحتیاط و آرامتر سخن میگفت. البته به تذکرات مدیر جلسه هم اهمیت نمی داد و وقتی به او گفتند وقتش به اتمام رسیده گفت هنوز بسیاری از حرفهایش را نزده است. پس از تذکر مدیر تندتر از قبل صحبت کرد، بهطوریکه برخی حرفهایش واضح نبود. تهرانی ادامه داد: «آقای کاظم موسویبجنوردی که اکنون هم زنده و حی و حاضر است به خود من گفت مسعود رجوی در زندان به بیژن جزنی گفته بود مارکسیست شده است و جزنی که خود مارکسیست بود، چندینبار از او پرسیده بود تو واقعا تغییر ایدئولوژی دادهای و او گفته بود بله من مارکسیستم». او معتقد است سازمان پس از انقلاب غیر از کتابهای تبیین جهان که از سوی شخص رجوی تهیه شد، هیچ تولید فکری خاصی نداشته است. تهرانی گفت: «سازمانی که تا پیش از انقلاب همه ارکان و فعالیتش مخفی بود، یکباره پس از انقلاب مجبور به فعالیت علنی شد. مسعود رجوی و موسی خیابانی سردمدار شدند و اختلاف جایگاه فاحشی بین این دو با بدنه سازمان رخ داد».
تهرانی گفت معتقد است سعادتی نفر دوم سازمان بوده و نباید اعدام میشد، همانگونه که با اعدام تقی شهرام مخالف بوده است. میگوید ما میتوانستیم با حفظ این دو، اطلاعات بکری از آنان به دست بیاوریم. در زمان صحبتهای دیگر سخنرانان مراسم، تهرانی کمحوصله به نظر میرسید و گاهی انگار غرق در افکار خود بود. بار دوم که خودش سخنرانی کرد، سازمان را مرده و آنچه را اکنون در حال فعالیت است، فرقهای عجیب نامید که باید آن را بررسی کرد.
او گفت: «فرقهای که در آن همسر مهدی ابریشمچی از او جدا میشود و با مسعود رجوی ازدواج میکند و ابریشمچی در کنار این میایستد و برای عروس و داماد کف میزند! اینچنین شستوشوی مغزی عجیب است».