کد خبر: ۳۹۱۲۸۶
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۷

چرا به پوپولیسم «نه» گفتیم؟

جامعه‌ای که از «عقلانیت» فاصله ‌گیرد، «گفتمان پوپولیستی» در آن طرفداران بیشتری پیدا می‌کند.
آفتاب‌‌نیوز : دکتر ناصر فکوهی، استاد دانشگاه تهران و مدیر مؤسسه انسان‌شناسی و فرهنگ در روزنامه ایران نوشت: «گفتمان و رفتار سیاسی، بنا بر تعریف و پیش از ظهور نظام‌های دموکراتیک، روندهایی آمرانه و استوار بر تنبیه، تحمیل درد و عذاب و محرومیت بوده‌اند. این ساختار تنبیهی که به قول ماکیاولی مبنای خود را بر «ترس» بر پا می‌کرد، تا زمانی که قدرت‌ها مدعی بودند یا باشند که مشروعیت خود را یا از خدایان به دست می‌آورند یا از اشرافیت خون و نژاد و هر نوع برتری «طبیعی»، نیاز به شکل و محتوای دیگری از مشروعیت با عنوان «محبوبیت» و «مورد پسند بودن» نداشته و ندارند.

اما با روی کار آمدن نظام‌های دموکراتیک در کشورهای مرکزی و سپس تقلید تصنعی از آنها در کشورهای پیرامونی، ادعای مشروعیت داشتن قدرت سیاسی، به دلیل محبوبیت مردمی آن نیز مطرح می‌شود و هر چه بیشتر به عنوان یک «استدلال» و دلیلی که به خودی خود مشروعیت‌بخش است، اصل دموکراتیک و مردمی بودن را به خود نسبت داده و مشروط می‌کند.

از همین زمان است که «پوپولیسم» یا عامه‌گرایی (که لزوماً برابرنهاده مناسبی برای آن واژه نیست) به بخشی تفکیک‌ناپذیر از گفتمان و رفتار دموکراتیک تبدیل می‌شود. از این زمان است که قدرت‌های سیاسی تلاش می‌کنند روند سیاست را از واقعیت زندگی روزمره دور کرده و در جایی در دوردست، در اتوپیاهایی قرار بدهند که اغلب دست نایافتنی و حتی خیالین و ساختگی هستند و البته تقریباً همیشه با این ادعا که می‌توان آنها را، اگر مردم حاضر باشند، بهایش را پرداخت کنند، به دست آورند؛ بهایی که اغلب بسیار سنگین و بی‌رحمانه بوده اما به این صورت برای مردم تشریح نشده است و از همه بدتر، تجربه‌ای واقعی به ما نشان نمی‌دهد که پرداخت چنین بهایی لزوماً نتیجه‌ای دربرداشته باشد.

با وجود این و از آنجا که نظام‌های کنش اجتماعی و کنشگران اجتماعی عموماً بر اساس فراموشی دردها و ناکامی‌ها و به خاطر سپردن خوشی‌ها و موفقیت‌ها کار می‌کنند، نظام‌های اجتماعی نیز برای «گفتمان اتوپیایی» حتی سطحی‌نگر ارزش و قابلیت بیشتری نسبت به «گفتمان‌ها و رفتارهای واقع‌گرایانه‌ای» قائل هستند، که تلخ به نظر می‌آیند و نمی‌توانند یا نمی‌خواهند در سطح وعده‌های پیش‌پاافتاده و بدون پشتوانه باقی بمانند و بر عکس تمایل دارند با تحلیل و اندیشیدن دقیق‌تر و ژرف‌تر به راه‌حل‌هایی اساسی‌تر دست پیدا کنند.

«اتوپیا» همیشه تحقق یافتن اهداف خود را به یک «اراده‌گرایی کاذب» موکول می‌کند که مدعی است هر کسی و هر گروهی می‌تواند داشته باشد. تفکر اتوپیایی کمترین تلاش را از کنشگر اجتماعی می‌خواهد و حتی وقتی بهایی سنگین در راه است، وعده آن را می‌دهد که این بها پرداخت خواهد شد و از موانع و مشکلات عبور می‌کنیم. به عبارت دیگر مشکلات را کوچک جلوه داده و دستیابی‌ها را ساده می‌نمایاند.

شاید هم بتوانیم این گونه بگوییم که «اتوپیا» فرآیند «وعده دادن» را به یکی از سکانس‌های واقع‌گرایانه رسیدن به حقیقت و اهداف مورد نظر تبدیل می‌کند. یعنی وقتی وعده‌ای داده می‌شود بی‌شک چیزی در انتهای راه در انتظار ما است که با این وعده ارتباطی منطقی و حتی ضروری دارد و البته گفتمان اتوپیا، بیشترین انطباق را با سیستم حیاتی ما دارد و برای آن ضروری است.

این در حالی بود و هست که گفتمان واقع‌گرایانه که «اخلاق‌گرایی» را بر «اراده‌گرایی» ارجح می‌داند، بر این باور است که ترسیم چشم‌اندازهای اتوپیایی و ادعای در دسترس بودن تضمینی آنها با کمترین تلاش یا حتی با تلاش‌هایی سخت ولی لزوماً ممکن، غیر اخلاقی‌ترین کاری است که یک سیاستمدار می‌تواند انجام دهد. به همین دلیل نیز گفتمان واقع‌گرا ناچار است بیشتر بر تلاش سرسختانه (اما بدون تضمین برای دستیابی به هدف) کنشگران اجتماعی تأکید کند، بدون آن که امیدی اضافه و خیالین را بر استدلال‌های خود بیفزاید.

بنابراین شاید بدیهی به نظر برسد که «گفتمان پوپولیستی» باید همواره به صورتی طبیعی بر «گفتمان واقع‌گرا» برتری ظاهری داشته باشد، در حالی که واقعیت دو قرن دموکراسی چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. بر عکس، آنچه با اطمینان از بررسی تاریخ معاصر ایران و جهان بیرون می‌آید، گویای نکته‌ای اساسی است: نه در هر شرایطی بلکه وقتی شرایط جامعه‌ای از «عقلانیت» فاصله بگیرد، گفتمان پوپولیستی در آن طرفداران بیشتری پیدا می‌کند.

پوپولیسم در کشــورهای توسعه‌نایافته ممکن است سبب شود فردی به سادگی با لاف و گزاف‌هایش به قدرت برسد اما در کشورهایی که دارای عقلانیت و تجربه واقعی دموکراتیک هستند، این گفتمان به‌رغم آن که ممکن است در مراحل ابتدایی خود موفقیت‌هایی به دست آورد، چون طبیعت انسان بر انتظار استوار است اما پس از این مرحله با دخالت اندیشه و عقل انسانی بازمی‌ایستد. به عنوان مثال موفقیت‌های پوپولیسم در آرژانتین دوره پرون یا در دوره‌هایی در ایران که تا رأس قدرت سیاسی هم پیش رفت.

از این رو اگر فرض عقلانی خود را ضرورت استفاده و بهره‌برداری از تجربه‌های سیاسی پیشین برای ساختن رفتارهای سیاسی آتی، بدانیم، گفتمان و رفتار دموکراتیک به هیچ عنوان نباید دچار «وسوسه پوپولیستی» شود بلکه باید در همان حال که برای کنشگران راه رسیدن درست را مبتنی بر تلاش سخت و آگاهی داشتن به همه مشکلات اعلام می‌کنند با توجه به تجربیات نشان دهد چرا گفتمان پوپولیستی جز سرابی خطرناک نیست. تــن دادن بــه عافیــت‌طلبـــی پوپولیستی که نوعی تن دادن نخبگان سیاسی به سطحی‌نگری است و هراس از این که محبوبیت مردمی را از دست دهند، خطرناک‌ترین راهکاری است که یک نظم در راه دموکراسی می‌تواند پیش گیرد.

پیروزی به قیمت درغلتیدن در گفتمان و رفتار پوپولیستی که اعتقادی هم به آن نداریم، اگر هم به دست بیاید نه فقط ناپایدار است بلکه زمینه را برای پیروزی‌های بزرگ‌تر پوپولیست‌های واقعی فراهم می‌کند.

پوپولیسم هرگز نتوانسته از شکست ناگزیر خود در راه دستیابی به اهداف مورد ادعایش جلوگیری کند و در عمل و به‌رغم هرگونه حسن نیاتی که ممکن است در آن باشد، ویرانگر بودنش همیشه به اثبات رسیده است. شکستی که یا در کوتاه‌مدت از راه می‌رسد یا در میان و دراز مدت، زیرا با اصل عقلانیت ضرورت مدیریت قدرت برای ساماندهی به زندگی اجتماعی در تضاد است.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین