آفتابنیوز : این کارگردان سینما در متنی که در اختیار ایسنا گذاشت، در ادامه نوشت:« او در کنار احترام برومند که انگار برای دل سوزیهای خواهرانه آفریده شده حلقه وصلی برای دوستیها و همراهیها و همکاریها شد. چه بسا بسیاری محصولات ارزشمند در سینما،تیاتر و تلویزیون این مملکت که اگر تبارشناسی شوند به داود رشیدی برسند.
داستان من و او بماند برای بعد همینقدر بگویم که من یکی داود را با خندههایش به یاد میآورم با شوخ طبعیهایش با مهربانیها و برخوردهای دوستانهاش و گاهی با دلخوریها و قهرکردنهای سطحی و ناپایدارش.
اولینبار که با شوخیهای او آشنا شدم سی چهل سال پیش در یک مهمانی بود. طبق معمول من همیشه خود را به کنار او میرساندم و بغل دستش مینشستم؛در اواسط مهمانی من آرام دست بردم و میوهای برداشتم ولی قبل از آنکه آن را به بشقاب خود برسانم ناگهان او، باتشری ملایم به دست من اشاره کرد، طوری که میوه را به جای اولش برگرداندم و او یکهو از خنده ترکید و غش و ریسه رفت.
سه چهار سال قبل هم باز وضعیتی شبیه این پیش آمد. این بار جلسهای صنفی بود با مسولان نیروی انتظامی و همان شوخی تکرار شد و او باز غش و ریسه رفت و البته این بار صدای خندهاش بلند نبود اما همه بدنش میلرزید و شانههایش تکان میخورد.
روحش شاد. صدایش در گوشم است و صورتش را میبینم که در کمین یک شوخی تازه به من مینگرد.»