آفتابنیوز : دستفروش است، لیف میفروشد، سهمش از مال دنیا شده گوشهای از سقف آسمان تا در تابستان داغ و سوز سرد زمستان تکه پارچهای در پیاده رو بیندازد و لیفهایش را روی آن بچیند، پیرزن صبح تا غروب با پاهای پر دردش روی صندلی تاشو مینشیند، به امید آنکه لیفی بفروشد، نهایتا ۲ یا ۳ هزار تومان؛ یک چشمش به میل نخ و قلابش است و چشم دیگرش به دورنمای سایه هیکلهای درشت و سیاهپوشی که گاهی پیدایشان میشود و با لگد گوشه بساط پیرزن لیففروش را میزنند و فریاد بلند میکنند که جمع کن بساطت را و پیرزن، دست به زانوهای پردردش بلند میشود تا زودتر لیفهای سفید با گلهای کاموایی را از زیر لگدهایشان جمع کند.
پیشترها چشم امید پیرزن به کمک احمد آقا بود که در نزدیکی او بساط دمپایی میچید و تا مردهای درشت هیکل از دور پیدایشان میشد، خود را سریع به پیرزن میرساند تا پیش از آنکه قامت خمیده پیرزن زیر صدای فریادها و تهدیدها بلرزد، کمکش کند تا بساطش را جمع کند، اما این روزها احمد آقا نیست و مردهای درشت هیکل فقط فریاد میزنند و رگهای گردنشان متورم میشود، در حالی که هیچ کدام نمیپرسند؛ چرا پیرزن مجبور است که صبح تا شب گوشه خیابان لیف ببافد و بفروشد.
خشونتی که به نام قانون تنها سهم بیبضاعتها میشود
احمد آقا صبحها که هنوز آفتاب نزده باروبنه سنگینش را در ساک کهنه جا میدهد و از حاشیه شهر راه میافتد به سمت تهران، احمد آقا با دمپایی فروختن گوشه خیابان نه میتواند پولدار شود، نه خانه بخرد، نه ماشین و نه حتی لباس نویی برای زن و بچهاش که مدتهاست با وصله و پینه روزگارشان را میگذرانند، احمد آقا فقط میخواهد؛ شب دست خالی و بیغذا به خانه برنگردد، شبهایی که بچهها گرسنه میخوابند؛ احمد آقا تا صبح صد بار از خجالت زن و بچهاش میمیرد و زنده میشود.
اما اکنون چند ماهی است که همان مردان درشت هیکل سیاهپوش گفتهاند که خوش ندارند؛ احمد آقا و بساطش را دیگر در خیابانهای شهر ببینند و این بار دیگر به هیچ چیز راضی نشدند تا دست از سرش بردارند، چون در نظر آنها احمد آقا پررو و زبان دراز شده و دفعه آخر به جای بله یا چشم گفتن فریاد زده که آخر از خدا بیخبرها مگر شما جواب گرسنگی بچههای من را میدهید که ناگهان سیاهپوشان قوی هیکل بر سرش هوار شدند و از خجالتش درآمدند و حالا احمد آقا ساکش را روی دوش می اندازد و از صبح تا آخر شب در پیادهروها راه میرود و از مردم می پرسد که دمپایی لازم ندارند؟
جان شهروندان بازی دست ماموران منتسب به شهرداری
احمد آقا با همین وضعی که دارد، اما باز هم روزی هزار بار خدا را شکر میکند؛ چرا که تصویر «علی» هنوز از جلو چشمش کنار نمیرود، اگر آنچه بر سر رفیقش«علی چراغی» آورده بودند، بر سر او نیز میآوردند، زن و بچهاش چه میکردند؟
علی را همین مردان سیاهپوش قوی هیکل با لباسهای منقوش به آرم شهرداری تهران آنقدر جلو چشم پسر 14 سالهاش زدند تا مرد، علی با وانتش ضایعات خرید و فروش میکرد، اما این کارش به مذاق ماموران منتسب به شهرداری خوش نیامد و بد جور این خوش نیامدن را به او نشان دادند.
۲۲۰۰ میلیاردی که از حق شهرندان سهم نور چشمیها شد
گمان نمیکنم که پیرزن، احمدآقا و خانواده علی چراغی که اکنون ٢ سال است؛ بیپدر زندگی را میگذرانند، هیچکدام بدانند؛ دو هزار و ٢٠٠ میلیارد تومان چقدر میشود، این رقمی است که سازمان بازرسی کل کشور اعلام کرده توسط شهرداری تهران از اموال عمومی تضییع شدهاست.
احمد آقا، پیرزن لیف فروش و خانوده علی چراغی مانند میلیونها شهروند دیگر هرگز نمیدانند و نخواهند فهمید که این همه پول چقدر میشود، اما برخی کارکنان شهرداری تهران و برخی اعضای شورای شهر تهران که این تضییع اموال عمومی به شکل بذل و بخششهای نجومی بر آنها تجلی پیدا کرده، خوب میدانند که این همه پول چقدر میشود. خانه، ویلا و زمینهای آجودانیه، نیاوران، پاسداران و بلوار ارتش شاید در خواب دستفروشان و حتی بخش عظیمی از شهروندان هم نباشد، اما ظاهرا برای نورچشمیهای شهرداری تهران، این معاملهها وگردش مالیهای میلیاردی معمولی به نظر میرسد.
چگونه میشود که یک روز به اسم اجرای قانون و حق و حقوق شهروندان یک دستفروش را تا پای گرفتن جانش میزنند و روز دیگر با بذل و بخشش ٢ هزار و دویست میلیارد تومانی به شکل زمین، خانه و ویلا برای مدیران و افراد رده بالایی که حقوق مزایای یک ماهشان از دستمزد یکسال یک کارگر زحمتکش بیشتر میشود، حق و حقوق شهروندان را مثله میکنند؟ برخی «مدیریت جهادی» را چه عجیب معنا میکنند!
منبع: ایلنا
به مصائب ناشی از برپایی کارگاه های ساختمانی در محدوده شهری بیفزایید خطر نابودی هویت و بافت تاریخی و اصیل شمیرانات را زیر چرخ بیل های مکانیکی!
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست.
انسانم آرزوست
عزیز مطلبی از شهر داری نقل شد که دلم نیومد حرفم رو نگم . ی مجتمع 40 واحدی با احتساب پار کینگ 6 طبقه . حدود 100 نفر ساکن بدون اسانسور ، بعد از حدود 4 سال دوندگی و گذراندن چندین نوبت دادگاه موفق به گرفتن مجوز و تائید نصب اسانسور از دادگاه و تائید رای دادگاه از اداره حقوقی مرکزی شهرداری نیز شدیم ولی متاسفانه علیرغم رای مو جود طبق ضوابط قانونی
از طرف دادگاه و تائیدیه ان از طرف اداره حقوقی مرکزی شهرداری و امادگی ساکنین برای رفع این معضل که بتصور اینجانب کوتاهی از ناحیه اداره مربوطه بوده ،کماکان بعد از 18 سال حدود 75 پله از پارکینگ تا اخرین طبقه به نسبت توسط ساکنین پیموده میشود و هیچ راهکاری توسط شهر داری که متولی ساختن مجتمعها طبق ضوابط بوده ارائه نشده و ما ساکنین گرفتار هستیم البته در طبقات بالا افراد مسن و ناتوان هم ساکن هستند که توان خرید منزل جدید ویا اجاره نشینی را ندارند .با تشکر از شما برای شنیدن این معضل چندین ساله بدون راه حل البته بظاهر !!!!
البته ارائه طرق وپیشنهاد در حد اینکه اپارتمان را بفروشید و در جای دیگر خریدی بکنید بوده !!!
يا اصلا مي دونيد به يكباره بيش از 7 هزار نفر در متروي تهران بدون هيچ آزمون و فرآيند استخدامي به راحتي استخدام شدن تا بعضيا بتونن راي جمع كنن
به خدا من راضیم یه پول کلانی هر ماه به تو بدن فقط تو صحنه نباشی...البته منظور من قالیباف های جامعه هستا که تعدادشون کم نیس..
میشه چاپ کنی؟
نمیدونم شورا تحصیلکرده معماری، جامعه شناسی ... میخاد یا باشگاه رفته گان پیشکسوت کشتی، کاراته، کونفو، شمشیر بازی، بدن سازی و وزنه برداری!!!!!
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
(البته به جز جناب مسجد جامعی)
آدم های که صادقانه صاحب چند متر زمین در تهران است ، خجالت می کشد بگوید مال من است ، چون متقابلا
برچسب زمین خواری حرام خواری رانت خواری می زنند .
هر انسانی با دیدن برخوردهای این اراذل با پیرمردان و پیر زنان دلش به درد می آید.
در عوض دستفروشان حرفه ای دیده ام که با پرداخت پول به مزدوران شهرداری به راحتی کسب درآمد می کنند.
کی به کیه؟
این همه نهاد نظارتی و حراستی و گزینشی و قضایی و..... تو این کشور چه کاره اند؟
به نظر می رسد رسالتشون ارتقا فاسدترین ها است.
بابا بس کنید، این کشور به یک رنسانس اداری نیاز دارد.
امروز توی شهر قزوین با دعوت شهردارای جاده ی ابریشم توی محوطه ی سرای سعد السلطنه یه مراسمی در حال برگزاریه.
نکته اینحاست که ابتدای خیابان امام خمینی که این مکان در اون واقع شده مأمورینی گذاشته بودن و افرادی رو که ظاهر نامناسب( منظور افراد دوره گرد و ...) داشتن رو به خیابون راه نمیدادن. میخوام بدونم طبق کدام قانون و مجوز اینا همچین کاری دارن انجام میدن؟ این چه رفتار و منشیه؟ مگه مملکت قانون نداره؟ تو رو خدا به عنوان یه رسانه شما موظفین که پیگیری کنین.