کد خبر: ۳۹۲۲۶۱
تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۴
غلامعلی دهقان، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه:

روحانی مصداق جریان روشنفکر حوزه است /منتقدان دولت قاعده بازی سیاسی را رعایت کنند

آقای دکتر روحانی مصداق جریان روشنفکری حوزه است. ایشان یک حوزوی روشنفکر است، کسی است که هم درک درستی از دین دارد و هم از مقتضیات زمان. چالش جریان نواندیش با جریان سنتی، یک چالش ریشه دار است و می‌توان این جریان را در مشروطیت تا نهضت ملی شدن صنعت نفت هم شناسایی کرد.
آفتاب‌‌نیوز :
 سال پایانی هر دولتی، زمان مناسبی برای طرح پرسش درباره عملکرد دولت‌هاست. اینکه در فرصتی که ملت در اختیار آنان قرار داده‌اند، چه روحانی مصداق جریان روشنفکر حوزه است /منتقدان دولت قاعده بازی سیاسی را رعایت کنندکرده‌اند و اگر در مواردی ناتوان از تحقق وعده‌ها و حل چالش‌ها بوده‌اند، موانع، چه بوده است. 

به گزارش آفتاب‌نیوز؛ اینها محور گفت‌و‌گوی ما با غلامعلی دهقان، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه بوده است. او ضمن برشمردن دستاوردهای دولت، ریشه تندترشدن فضای سیاسی را، تعجیل عده‌ای برای بازگشت به قدرت دانست، عده‌ای که 12 سال برای ساخت ژاپن اسلامی فرصت داشتند. دهقان بر این باور است که برخی از رقبای دولت، با فضاسازی‌های تبلیغی که باهدف زیر سؤال بردن دستاوردهای دولت صورت می‌گیرد، نه فقط دولت، که کلیت نظام را زیر سؤال می‌برند. گفت‌و‌گو دهقان با ایران‌آنلاین را می‌خوانید.
 
  سه سال از عمر دولت یازدهم گذشته و اکنون کمتر از یک سال از عمر دولت باقی است. تا اینجای کار و در یک چشم‌انداز کلی، نقاط ضعف و قوت دولت را چه می‌دانید؟

مهم‌ترین و اصلی‌ترین نقطه قوت دولت در سه سال گذشته، حاکم کردن نگاه عقلانی و منطقی در اداره کشور و تلاش برای نهادینه کردن این دیدگاه  بوده است. در همین راستا، تلاش دولتمردان بر این بود که تصمیمات برای اداره کشور، براساس منطق و نظام کارشناسی اتخاذ شود. اساساً طرح تاکتیک برد – برد در سیاست خارجی، نشان دهنده حاکمیت یک نگاه عقلانی و منطقی نسبت به سیاست خارجی است. چرا که عقلانیت حکم می‌کند برای تحقق منافع و آرمان‌ها، گاهی یک گام به عقب برداریم و پس از آن، دو گام به جلو و این رویکردی است که در برجام شاهد تحقق آن بوده‌ایم. درست است که در برجام از برخی مطالبات خود دست برداشتیم، اما از طرف دیگر، از وارد شدن ضررهای بی‌شماری که می‌توانست به خاطر یکدندگی و لجاجت و با فرمان دولت قبل بر کشور وارد شود، جلوگیری شد. دومین دستاورد ممتاز دولت که همگان به آن اذعان دارند، ایجاد ثبات و آرامش در کشور است. برای درک اهمیت این دستاورد، تنها کافی است شرایط را با وضعیت زمان دولت‌های نهم و دهم مقایسه کنیم. شاهد بودیم که چالش سیاسی در کشور به سران سه قوه نیز سرایت کرده بود. علاوه بر ثبات سیاسی، ثبات اقتصادی نیز دستاورد مهم دیگری برای دولت یازدهم است. یادمان هست که زمستان 90 و 91، همه در پی آن بودند تا نقدینگی خود را تبدیل به دلار و طلا کنند. متوقف کردن سونامی کاهش ارزش پول ملی یا مهار سونامی افزایش تورم، دستاورد کمی نیست. دستاورد دیگری که کمتر به آن توجه می‌شود،  به آرمان‌های ما مربوط است و آن، فضای به نسبت بازی است که در سپهر سیاسی کشور حاکم است. به عنوان کسی که از دی ماه 1389 تا دی ماه 1393 مدیریت یک پایگاه خبری را بر عهده داشتم، می‌توانم ادعا کنم بسیاری از شکایت‌هایی که از رسانه‌ها می‌شد، مربوط به مدیران دولتی بود. به عنوان مثال، وقتی در سال 92 به دادسرای رسانه احضار شدیم، شاکی ما یکی از شرکت‌های خودروسازی بود و عنوان شکایت هم این بود که چرا از تولیدات آن شرکت انتقاد کرده ایم؟! یا حتی وزارت کشاورزی از ما شکایت کرده بود که چرا در تحلیل‌های خود، نوشتید که کشور همچنان متکی به واردات محصولات کشاورزی است؟ اما با آغاز به کار دولت جدید، معاونت حقوقی اعلام کرد دیگر دستگاه‌های دولتی شکایتی از رسانه‌ها نخواهند داشت. هرچند برخی می‌توانند به توقیف رسانه‌هایی چون «9 دی» یا «یالثارات» اشاره کنند، اما باید توجه داشت که توقیف این رسانه‌ها، به تصویب هیأت نظارت  بر مطبوعات بوده است که یک نهاد دولتی نیست و از قوای دیگر و نهادهای دیگر هم نماینده‌ای در آن حضور دارد. دستاورد چهارم دولت آقای روحانی، امیدی است که در اصحاب هنر شکل گرفت که باید آن را به فال نیک گرفت. ما چه زمانی این چنین شاهد رشد مخاطبان سینما بودیم؟ یا وزارت ارشاد تا این اندازه برای هنرمندان کشور احترام قائل بود؟

   این دستاوردها برای مردم و مخاطبان قوه مجریه ملموس بوده است؟ و اساساً دولت این فرصت را داشت که این دستاوردها را برای مردم تبیین کند؟

قضاوت درباره اینکه مردم این دستاوردها را لمس کرده‌اند یا خیر، بسیار زود است، هرچند از مدت‌ها پیش نوعی پروپاگاندای تبلیغاتی، فعالیت خود را برای انتخابات 96 آغاز کرده است. برخی معتقدند که برای انتقال و تبیین دستاوردها به مردم، تیم رسانه‌ای دولت قوی عمل نکرد یا می‌شد بهتر از این عمل کرد. اما فراموش نکنید که رسانه ملی در دوره مدیریت آقای ضرغامی و سرافراز براستی یکسویه عمل کرد. در این دوره حملات صدا و سیما به دولت کاملاً مشهود بود، امری که در انتخابات مجلس دهم به اوج خود رسید. در دوره مدیریت آقای عسگری، قراین و شواهد نشان می‌هد که رویکرد رسانه ملی تغییراتی داشته است که البته امیدواریم این تغییرات در اقل خود نماند و بتواند متناسب  با دولت روحانی و ارتباط آن با مردم، پیش برود. حمایت رسانه ملی از دولت رو به فزونی است، اما واقعیت این است که از 4 سال عمر دولت یازدهم، دولت در دو سال و نیم فعالیت خود از این حمایت‌ها بی‌نصیب بود و تازه چند ماهی است که این رسانه تغییر فاز قابل قبولی داده است. رسانه‌های مکتوب نیز برخی موافق دولت هستند و برخی مخالف. در این شرایط، آنچه ما را به آینده امیدوار می‌کند، رشد آگاهی‌های طبقه متوسط شهری است که در نتایج انتخابات مجلس دهم، بویژه در شهرهای بزرگی چون تهران بخوبی خود را نشان داد. در کنار این، رشد قابل توجه فضای مجازی و تأثیر آن بر افکار عمومی نیز قابل چشمپوشی نیست. در مجموع، تصمیم گیرندگان درباره این پرسش که دولت موفق بوده است یا خیر، مردمی هستند که در سال 96 نظر خود را پای صندوق‌های رأی اعلام می‌کنند..

   برخی معتقدند که ماشین اقتصادی دولت بسیار کند عمل می‌کند. هرچند این امر دلایل مختلفی دارد، مانند بوروکراسی ناکارآمد یا مشکلات عمیق به جای مانده از گذشته، اما این عده معتقدند که دولت می‌توانست با وجود همه این تنگناها، بهتر عمل کند.

حل معضلات اجتماعی و اقتصادی، بویژه با توجه به مشکلاتی که از دولت‌های نهم و دهم برجای مانده، امری طولانی و زمانبر است. به همین دلیل است که مردم ایران، اغلب به رؤسای جمهوری خود، نگاه دو دوره‌ای دارند. به عبارت دیگر، به همین دلیل است که در جمهوری اسلامی، مردم اغلب به رؤسای جمهوری دو بار فرصت داده‌اند، زیرا می‌دانند که حل برخی مسائل، نیازمند زمان بیشتری است. باوجود اینها، باید بدانیم که قرار نبود دولت روحانی بهشت بسازد. زیرا وضعیتی که به این دولت رسید، اصلاً قابل مقایسه با وضعیتی نیست که دولت نهم به ارث برد؛ کاهش درآمدهای نفتی، تحریم‌های گسترده، فساد اقتصادی. این مشکلات در سه سال گذشته، دست به دست هم داد تا  دستاوردهای دولت چندان به چشم نیاید، اما این امری متفاوت از این است که دولت دست روی دست گذاشته باشد، تلاش نکند یا کارها را به صورت منطقی پیش نبرد. اگر با یک ادبیات ساده و متین، وضعیت را برای مردم تشریح کنیم، شرایط تغییر خواهد کرد. اتفاقاً همین جاست که رقیب کاملاً هشیار و بیدار است و با شانتاژها و فضاسازی‌های تبلیغاتی، روی شکاف‌های اجتماعی و اقتصادی دست می‌گذارد که نمونه این فضاسازی‌ها را در ماجرای فیش‌های حقوقی شاهد بودیم. دیدیم که به جای ریشه‌یابی یا کمک به حل مسأله، به شکاف فقر و غنا یا اشرافیت و استضعاف دامن زدند تا «ماهی» خود را از این وضعیت بگیرند. اینکه این تاکتیک چقدر جواب بدهد، مسأله ما نیست، اما آنچه فهمیده می‌شود این است که برخی از قبل این رویداد، به شکاف‌های مورد اشاره دامن می‌زنند و جالب اینکه در این مسیر، از همه امکانات خود استفاده می‌کنند.

   اشاره کردید که نمی‌توان از دولت انتظار معجزه داشت، اما منتقدان سمج دولت مدام بر این شیپور تبلیغاتی می‌دمند که دولت باید معجزه کند و چرا معجزه نکرده است. به نظر شما، افزایش انتظارات مردم با چه هدفی دنبال می‌شود؟

هرچند ممکن است این دیدگاه عجولانه در بخشی از توده‌های ما وجود داشته باشد، اما نخبگان به جای منافع جناحی، باید به منافع ملی نگاه کنند. قابل قبول نیست که آقایان وقتی در سال 82 به مجلس هفتم راه یافتند، دم از ژاپن اسلامی بزنند، اما بعد از 12 سال حاکمیت آنان در کشور، از آنان نپرسیم که چرا ژاپن اسلامی نشدیم؟! اگر به نگاه‌های عجولانه و تأکید بر عملکردهای معجزه وار باشد، ما نیز می‌توانیم بپرسیم که پس چرا بعد از 12 سال حاکمیت این جریان بر کشور، وضعیت ما اینگونه است؟ برخلاف چنین دیدگاهی، ما باید منافع ملی را اولویت قرار دهیم و سپس بازی خود را انجام دهیم. به نظر می‌رسد برخی از دوستان برای بازگشت به قدرت عجله دارند. زیرا اگر براستی براساس عقلانیت و قاعده خدمت عمل می‌کردند، 12 سال فرصت مناسبی برای خدمت به مردم است.اما اگر براساس منافع جناحی و گروهی عمل می‌کنند، اشتباه می‌کنند، زیرا تجربه نشان داده که آنان نیز نمی‌توانند بهتر عمل کنند؛ پس باید اجازه بدهند بازی با منطق خاص خودش جلو برود.

   این منطق چیست؟

این منطق درک محذوریت‌های دولت و دیدن واقعیت‌های جامعه است. درک ورود خیل فارغ‌التحصیلان به بازار کار است، پذیرفتن این واقعیت   که درآمدهای نفتی بسیار کاهش یافته است، درک این واقعیت که بانک‌های بزرگ دنیا به نظام بانکی ما اعتماد نمی‌کنند، اینکه بپذیریم اقتصاد یک بازی فوتبال یک ساعت و نیمه نیست که بسرعت گل زده شود. به همین دلیل است که معتقدم باید به اعتدال برگردیم، یعنی میان آرمان‌ها با واقعیت‌ها توازن برقرار کنیم، یعنی اگر در پی آرمانی به نام توسعه سیاسی و پیشرفت اقتصادی هستیم، باید واقعیت‌ها را هم ببینیم، باید بپذیریم که یک دولت رانتیر هستیم، دولتی که بیش از 40 درصد درآمدهای آن متکی به صادرات مواد خام است. حال که این واقعیت‌ها را دیدیم، در مرحله بعد به نتیجه تحریم‌ها فکر کنیم که باعث شد قیمت پراید 7 میلیون تومانی به 20 میلیون تومان برسد. این سؤال را طرح کنیم که اگر آن روند ادامه پیدا می‌کرد، دلار به 8 هزار تومان می‌رسید یا اگر نمی‌توانستیم نفت  صادر کنیم، شرایط کشور چگونه می‌شد؟ 

   علاوه بر خط سیری که به آن اشاره کردید، به نظر می‌رسد منتقدان دولت نقطه کانون دیگری نیز در استراتژی‌های خود دارند و آن اینکه هر نقطه مثبت دولت را زیر ضربه و فشار ببرند؛ اعم از اینکه این دستاورد برجام باشد یا مهار تورم یا خارج شدن از رکود. پیامدهای این استراتژی برای منافع ملی چیست و آیا تا 96 ادامه خواهد یافت؟

باید قبول کنیم که در جامعه ما برای اداره کشور دو دیدگاه وجود دارد؛ یک رویکرد نمی‌خواهد واقعیت‌ها را ببیند، اما رویکرد دیگر آرمان‌های خود را با درک واقعیت‌ها، دنبال می‌کند. رویکرد نخست، هرچند نگاه غالب نسل جدید و اکثریت کشور نیست، اما تحلیل و پایگاه رأی چند میلیونی خاص خود را دارد. اینها هم قابل احترامند، زیرا بخشی از جامعه هستند، اما آن بخشی از جامعه که به دولت روحانی اقبال کرد و اتفاقاً بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی به شمار می‌روند و همچنان به دولت اقبال دارند، اینها نیز یک واقعیت این کشور هستند. ما باید در تعامل با این دو رویکرد عرصه سیاسی کشور را هدایت کنیم. هیچ کدام هم حذف شدنی نیستند، فقط باید قاعده بازی را بپذیریم. بنابراین، منتقدان دولت باید بپذیرند حال که جریانی مورد اقبال مردم قرار گرفت، از آن استقبال کنند و اگر خوششان نمی‌آید، حداقل به آن زمان بدهند.

   برخی معتقدند این نوع رفتار نسبت به یک دولت، نشان دهنده ساخت سیاسی – اقتصادی قوام گرفته در دولت‌های نهم و دهم است، یعنی مجموعه متصلبی، ترکیب شده از قدرت سیاسی و اقتصادی، شکل گرفته است که مخالفت‌ها با دولت را هدایت می‌کند و حرکت دولت بر مدار عقلانیت و منافع ملی را خلاف منافع خود می‌داند؟

می خواهم بحث را فراتر از این تحلیل مطرح کنم. همان طور که اشاره کردم، این تقابل‌ها، ناشی از تقابل دو رویکردی است که پیشتر به آن اشاره کردم و اتفاقاً حذف شدنی هم نیستند، اما باید در تعامل با هم زیست کنند تا عرصه سیاسی کشور پویا شده و دچار رکود نشود. مشکل، بیش از آنکه اقتصادی باشد، فرهنگی است. به این معنی که هنوز عده‌ای از فرهنگ دینی ما قرائتی دارند که نشان می‌دهد نیازهای زمان را در نظر نمی‌گیرند. استاد مطهری در کتاب ارزشمند «اسلام و مقتضیات زمان» اشاره می‌کنند که ما با جاهل‌ها و جامدها رو به رو هستیم. مشکل ما امروز این است که متأسفانه این جمود در عرصه سیاسی کشور هم وجود دارد، چنانکه یک نفر به خود حق می‌دهد تحولات جامعه ایرانی را دچار یخبندان سیاسی کند، درحالی که جامعه در حال حرکت و پویایی است.   امروز برخی با هر نوآوری سیاسی و فرهنگی مخالفت می‌کنند و این رویکرد، در مسائل سیاسی به شیوه خود ظهور و بروز می‌دهد. آنان که با کنسرت‌ها مخالفت می‌کنند، از خارج آمده اند؟ افراد داخل کشور هستند، اما با نگاه خاصی که به فرهنگ دینی دارند، به خود این حق را می‌دهند تا در برابر خواننده‌ای که از وزارت ارشاد مجوز رسمی دارد، بایستند. یا امام جمعه‌ای که به خودش حق می‌دهد جلوی کنسرت‌ها را بگیرد، عمل او برخاسته از نوعی نگاه به دین و جامعه است. قرار هم نیست حذف شوند، اما اگر قرار باشد واقعیت‌ها و نظر اکثریت جامعه را نبینند، به تعبیر مرحوم مطهری همین جامدگری و جمودگری باعث می‌شود  دچار یک یخبندان شویم و نتوانیم متناسب شرایط جدید جلو برویم.

   برخی معتقدند در یک سال باقی مانده از دولت روحانی، مهم‌ترین رقیب روحانی، خود روحانی است، اینکه سیاست‌ها و برنامه‌های خود را چطور اجرا کند. دیدگاه شما چیست؟

واقعیت این است که عملکردهای ماست که می‌تواند رقبا را شاد کند یا بهانه به دست آنان بدهد. به عنوان یک فعال سیاسی، آقای روحانی را همواره شخصیتی اجماع ساز دیده ام، به این معنا که از سال 56 که ایشان واژه امام را برای رهبر فقید انقلاب به‌کار بردند تا در قضایای مختلف سیاسی همچون برجام که صدر تا ذیل نظام در این فرایند شرکت داشت، این تجارب نشان داد که آقای روحانی شخصیتی اجماع ساز است. از این‌رو معتقدم نقطه قوت جریان اعتدال، شخص آقای روحانی است که چند ماه باقی مانده را هم مدیریت خواهند کرد  و به نظرم می‌توانند. اندک جماعتی که چندان دل خوشی از دولت ندارند یا از شخص آقای روحانی، آب در هاون می‌کوبند، هرچند تریبون‌های بزرگی دارند و می‌توانند حرف‌های خود را به جامعه منتقل کنند. اما شواهد و قرائن نشان می‌دهد که دولت سال‌جاری را نیز با موفقیت پشت‌سر خواهد گذاشت. ضمن اینکه تلاش‌های دولت درحال به نتیجه رسیدن است، در کنار همه اینها، بارها شاهد حمایت‌های رهبر معظم انقلاب از دولت بوده‌ایم. 

بر این اساس، هرچند جای نگرانی است که عده‌ای بخواهند قاعده بازی را بهم بزنند یا برای رسیدن به قدرت تعجیل داشته باشند، یا پوپولیست‌ها درحال بهره‌برداری از شکاف‌های اقتصادی هستند، اما امیدواریم چالش‌هایی از این دست نیز با حمایت روشنگری‌هایی که نخبگان و حامیان دکتر روحانی خواهند داشت، مدیریت شود.

   گفتید که برخی با روحانی مشکل دارند. مشکل شخصی است یا مسأله، آرمان است؟ برخی هم معتقدند که کاهش درآمدهای نفتی که به کاهش بودجه و در نهایت تقسیم منابع منتهی شده، دلیل اصلی این نارضایتی هاست؟

همان طور که گفتم، من مسأله را فراتر از فصل و موسم رقابت‌های سیاسی یا ریاست جمهوری می‌دانم. آقای دکتر روحانی مصداق جریان روشنفکری حوزه است. ایشان یک حوزوی روشنفکر است، کسی است که هم درک درستی از دین دارد و هم از مقتضیات زمان. چالش جریان نواندیش با جریان سنتی، یک چالش ریشه دار است و می‌توان این جریان را در مشروطیت تا نهضت ملی شدن صنعت نفت هم شناسایی کرد. اساساً این چالش را باید یک چالش طبیعی دانست. یک جریان تأکید دارد که اصلاً  نمی‌شود به دشمنان اعتماد کرد که دیدیم این دیدگاه را در بنرهای در سطح شهر تهران، حتی در دوران مذاکرات هسته‌ای نیز تبلیغ کردند. این نگاه برای قائلان آن، قطعاً مورد احترام است. اما در کشورداری که نمی‌توان اصل را بر بدبینی تام و تمام گذاشت، باید با جهان ارتباط داشت، زیرا ما از داد و ستد فرهنگی - اقتصادی گریزی نداریم، ضمن اینکه باید مراقب نفوذها هم بود. یا در مسائل فرهنگی، اگر به یک دیدگاه باشد که اصلاً باید سینما را تعطیل کرد، بنابراین، این چالش سر دراز دارد، اما چون دولت از مردم رأی گرفته و براساس قانون اساسی کشور اداره می‌شود، این جماعت اندک باید مطیع قانون باشند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین