آفتابنیوز : به گزارش آی سینما، کیومرث پوراحمد در
ابتدای گفتوگویش با برنامه «بی تعارف با...» با اشاره به اینکه ورود به
عرصه سینمای حرفهای سخت شده است، میگوید: «یک زمانی در دهه شصت کارگردان
سالاری بود ما تصمیم میگرفتیم چه بسازیم چه نسازیم اما الان تهیهکننده
سالاری است، در واقع تهیهکنندگانی که هم پول دارند فیلم تهیهکنند، هم
برای نمایشش سینما دارند، هم پخشکنندهاند؛ یعنی کسانی که کارشان بیزینس
است و تنها از دریچه پول به همه چیز نگاه میکنند، آنها تصمیم میگیرند.»
شرمش باد بازیگری که سر صحنه مواد میکشد!
او
در ادامه صحبتهایش از دستمزهای کلان برخی بازیگرها انتقاد میکند:
«سوپراستارهای دوزاری که دوزار هم نمیارزند اما میلیارد میلیارد میگیرند
یا پولهای خیلی کلان میگیرند و بیخود و بیجهت میگیرند یا بیخود و
بیجهت بهشان میدهند! شرمشان باد آن تهیهکنندگانی که به اینها این
پولها را میدهند واقعا!»
پوراحمد در ادامه به
صراحت به مسئله اعتیاد که اینروزها آشکارتر از همیشه شده اشاره میکند و
میگوید: «شرمش باد بازیگری که سر صحنه مواد میکشد! خاک بر سرش کنند! و
خاک بر سر سینمای ما به همچین آدم نفرتانگیزی همچنان کار میدهد با
پولهای کلان، به خاطر اینکه فلان جایزه را گرفته. اخلاق مهم است حیثیت
انسانی مهم است.»
او با اشاره به اینکه از
عملهای زیبایی نیز بدش میآید انتقاداتش را اینطور ادامه میدهد: «برای
چه باید به خلقت خدا دست بزنی و برای چه دماغت راعمل کنی؟ ما برای فیلم «گل
یخ» به دنبال یک خانم میانسالی میگشتیم که کمی هم خوشگل باشد حالا
نمیخواهم اسم ببرم. یک خانمی آمد و گفتیم خیلی خوب است همان است که
میخواستیم، دوشنبه بعد که آمد دیدیم این خانم آن خانم نیست که لبهایش
اینطور (برجسته) شده است، اینطرف و آنطرف صورتش فرق کرده و... گفتم خانم
این چه وضعی است گفت خب میخواستم خوشگل بشوم دیگر! گفتم خاک بر سرت خوشگل
بشوی؟ کریه شدی برو بیرون!»
پشت دستم را داغ گذاشتم که دیگر فیلم دفاع مقدس نسازم
پوراحمد
درباره سینمای دفاع مقدس و اینکه حق مطلب در این حوزه ادا شده یا نه نیز
میگوید: «سعی شده حق مطلب ادا شود هرکسی سعی خودش را کرده است ولی به نظرم
اینقدر این موضوع وسیع است، هشت سال جنگ ایثار و از خودگذشتگی هست که
میتوانیم سالهای سال در اینباره فیلم بسازیم. البته من دیگر هرگز نخواهم
ساخت، پشت دستم را داغ گذاشتهام.»
او به آخرین
فیلمش در حوزه دفاع مقدس نیز اشاره میکند و میگوید: «سر «50 قدم آخر»
بلاهایی سر من آمد که دیگر پشت دستم را داغ کردهام که دیگر فیلم دفاع مقدس
نخواهم ساخت، مطلقا به هیچ قیمت. اگر یک فیلم معمولی صد مبصر دارد فیلم
دفاع مقدسی پانصد مبصر دارد.»
پوراحمد درباره
آشناییاش با شهید آوینی نیز میگوید: «من این مجله سوره را که میدیدم
اصلا رویم را آنطرف میکردم. بعد یک بار یک کتاب به عنوان «عبور از خط»
برای من فرستاد و یک یادداشت مهرآمیزی ابتدای آن برای من نوشته بود. بعد من
یک شاخه گل مریم خریدم و به دفتر سوره رفتم و سه چهار ساعت با هم حرف
زدیم. در همان جلسه دیدم چقدر سعه صدر دارد، من علیه اعتقاداتش حرف میزدم و
او لبخند میزد و همین دو جلسه آنقدر مرا مجذوب کرد که مستند مرتضی و ما
را ساختم.»
به مادر مجید گفتم نگذارید این اتفاق باعث افسردگیاش شود
این
کارگردان درباره حضور مادرش در «قصهها مجید» هم حرفهای جالبی میزند:
«من اول رفتم سراغ خانمهای بازیگر اما با توجه به اینکه بازیگری
شببیداری دارد و سیگار میکشند زندگیهایی داشتند که چهره و پوستشان و
وجناتشان «بی بی» نبود. این بود که یک روز یکی از خواهرها و برادرهایم گفت
تو که از همه زنهای معمولی خانهدار تست میگیری مادرمان هم که یک زن
معمولی خانهدار است، دیدم درست میگوید این شد که رفتم سراغ او و «بی بی»
شد و سوپراستار شد و...»
پوراحمد در ادامه با
اشاره به اینکه با مهدی باقربیگی بازیگر نقش مجید نیز ارتباط دارد
میگوید: «با همه بازیگرانم جز چند نفری که آنها را گم کردهام بعد از 45
سال ارتباط دارم.» و درباره ارتباط با مهدی باقربیگی نیز اینطور میگوید:
«وقتی فیلمبرداری ما تمام شد مادرش گفت بچه من را نگذارید برویدها! گفتم
ما که نمیتوانیم هرسال یک قصههای مجید بسازیم تمام شد و رفت همین بود،
باعث نشود که افسردگی بگیرد، بگذارید درسش را بخواند و زندگی طبیعی بکند.»
در
ادامه پوراحمد با اشاره به اینکه چهره عبوثش ارثی است درباره
سختگیریهایش صرصحنه نیز میگوید: «سرصحنه باید اتوریته داشت چون قرار است
یک گروه بزرگی را هدایت و رهبری کنی و کار کنی و کار از نظر من مقدس است.»
او
در پایان درباره بهترین بازیگران بعد از انقلاب اینطور نظر میدهد: «اول
از همه خسرو شکیبایی است، دوم هم خسرو شکیبایی است، اما به هرحال دیگران را
هم بگوییم آقای پرستویی، رضا کیانیان.»