ایسنا متن کامل این مصاحبه را پس از ۳۲ سال بازنشر میدهد که در ادامه میآید:
برای سینما در جمهوری اسلامی چه جایگاهی قائل هستید، به نظر شما بود یا نبود سینما در جامعه تا چه حد میتواند اهمیت داشته باشد؟
بسماللهالرحمنالرحیم _ در مورد سوال اول که چه جایگاهی برای سینما قائل هستم و چه اهمیت در جمهوری اسلامی دارد _ با توجه به اینکه انقلاب اسلامی جنبه فرهنگی و مکتبی و انسانی مهمترین قسمتش است و انقلاب در ارزشها و ارزشیابیها است _ و سینما یکی از مهمترین وسایل تبیین ارزشها و رساندن پیامها و روشن کردن مردم در عصر حاضر است، قاعدتا خیلی بدیهی است که جایگاه سینما را بسیار عالی توصیف کرد. در جمهوری اسلامی سینما و فیلم-البته به طور کلی هنر- نقش بسیار قابل توجهی دارد و من فکر میکنم ما هر مقدار به سینما و فیلم و هنرمندان-چه تصویری و چه صدایی و از نوع دیگر هنر اهمیت بدهیم، شایسته است.
با توجه به اینکه بسیاری عقیده دارند، وجه سرگرمی در فیلمهای سینمایی باید مورد نظر باشد، به گمان شما جاذبههای فیلم و مسأله پیام مطرح در آن چه رابطهای باید با هم داشته باشند؟
در مورد سوال دوم که از جنبههای سرگرمی و داشتن پیام فیلم مطرح است، طبیعی است که آن سینمایی را ما میپسندیم و فیلمی را ما میپسندیم که فیلمی باشد دارای پیام و پیامش هم پیام مثبت باشد برای سازندگی جامعه، مخصوصا جامعه ما و موثر باشد. بتواند آرمانها و هدفها و ایدههای انقلاب و انسانیت را به طور کلی تزریق بکند.
البته بدون سرگرمی هم نمیشود، خود سرگرمی برای جامعه یک چیزیست، نمیشود تفریح را سرگرمی بیفایده نامید. به طور کلی انسان احتیاج به تفریح دارد و اگر نشاط در انسان نباشد، ابعاد دیگر زندگی انسان هم فعال و موثر نیست. بنابراین سرگرمی که همراه با تفریح سالم باشد، خودش یک کار است و نمیشود گفت این چیز، خالی است.
اسلام هم توجه به این نکته زیاد دارد، در روایات، در زندگی ائمه و علما به این مسأله توجه میشد. یک چیزی به نام لهو، لغو و لعب مطرح است که هرکدام جای خودش را دارد. یعنی لعب که بازی است و بازی هم خوب یک نوع سرگرمی است.ولی وقتی بازی همراه با ورزش باشد، ارزش ورزشی را دارد، وقتی که همراه با تفریح باشد ارزش تفریحی دارد. بنابراین نباید خشک برخورد کرد که فیلمها جنبه سرگرمی نباید داشته باشد.
سرگرمی چیز لازمی است. به علاوه در جوامعی که قسمت عمده مردمش حوصله مطالعه و کارهای عمیق فکری و اینها را ندارد، یک مقدار سطحی هستند، کم سواد هستند، وقت اینها هم باید پر بشود. اگر اینها را با سرگرمیهای غیرمضر پر نکنیم ممکن است سرگرمیهای مضر جایش را بگیرد. هستند شیاطینی که چیزهای جاذبهداری درست میکنند و بچهها را-مخصوصا جوانها را- منحرف میکنند.
بنابراین ما نباید هیچوقت روی سرگرمی تکیه منفی داشته باشیم. البته مطلوب اسلام و انقلاب این است که سرگرمیها ضمن اینکه سرگرمیست، پیام هم داشته باشد و سازنده هم باشد و نفع دیگری غیر از تفریح هم برای مردم داشته باشد که البته این هم کار مشکلی نیست. برای اینکه فیلمی که ساخته میشود، همیشه میتواند از طریق سوژه یا هنرمندش و ریزهکاریهایی که دارد مطالبی را تزریق کند، آن کسی که برای سرگرمی گوش میدهد بعد از فیلم یک نوع پیامی دریافت کرده باشد. بنابراین ما با اصل اینکه فیلم ها سرگرمکننده باشد مخالف نیستیم، اما اصالت را به پیام میدهیم. چیزی که مهم است این است که فساد نباید داشته باشد یعنی سرگرمیهای فساد برانگیز به طور کلی مطرود است، ما نباید اجازه بدهیم. سرگرمی خشک که فقط تفریح دارد چیزی هست منتها کم بار است و سرگرمی که پیام و سازندگی داشته باشد، سازنده است و فیلم باید هم سرگرمی داشته باشد و هم حامل پیام باشد.
به نظر شما چه نوع فیلمی غیرقابل نمایش است، به عبارت دیگر چه عواملی در یک فیلم باعث میشود که قابل نمایش نباشد؟
در مورد سوال سوم که چگونه فیلمی به نظر من غیرقابل نمایش است. فیلمهایی که به یک نحوی فساد در آنها دیده میشود یا فساد اخلاقی یا به خاطر آوردن عادات و افکار اجنبی و مضر به هر نحوی. اینها باعث انحطاط فکری مردم میشود و در مردم جمود درست میکنند. البته دامنه فساد خیلی وسیع است و شاید فوری به ذهن نیاید، فسادی که ما میگوییم فقط از ناحیه نمایش خانمهای بیحجاب و صحنههای سکسی و از این گونه مسائل است. بسیاری از فیلمها هست که مثلا به ظاهر انقلابی را نشان میدهد و ترویج میکند که این انقلاب برخلاف مکتب است. انقلابی است با پایههای الحادی، یا تاریخی را نشان میدهد که آن تاریخ از لحاظ تاریخی دانستنش خوب است ولی در آن تاریخ یک بدآموزیهایی است، یک ترویجی از یک حرکتهایی است که ما قبول نداریم. به هر حال نوع فساد فرهنگی، اخلاقی، تاریخی، دروغ، قلب حقایق و حتی پایین آوردن سطح فکر مردم و ترویج سادهاندیشی و بلهی در آن باشد، آن فیلمها مضر است.
دستاندرکاران قدیمی سینما در ردههای مختلف به دو گروه تقسیم میشوند: «گروهی که عدهدار وجه فرهنگی سینما هستند و گروهی که عدهدار وجه فنی و تکنیکی آن میباشند.» در مورد گروه اول تیپهای مختلف وجود دارد برخی شهرت به فساد دارند و برخی نه. برخی مخالف جمهوری اسلامی هستند و برخی از انقلاب تمکین میکنند، برخی نیز سینما را رها کردهاند.در مورد طرز برخورد با این افراد گروهی معتقدند به هیچ کدام نباید اجازه کار داد، بعضی معتقدند بین آنها باید فرق قائل شد. گروهی هم معتقدند باید با کنترل و نظارت به همه کار داد. به نظر شما با چنین افرادی چگونه باید برخورد کرد؟
به طور کلی ما اصل را باید بر این بگذاریم که از این هنرمندان-چه فنی و چه فرهنگی- بهتر این است که استفاده بشود. اصل بر این نباشد که اینها را طرد کنیم. آن هایی که فنی هستند خیلی هم مواجه با مردم نبوده و نیستند، اینها به هر حال به خاطر جنبههای فنی کارشان، نظریه منفی رویشان کم است و کار مشکلی نیست.
در مورد آنهایی که مسئولیت فرهنگی داشتهاند و «وجه فرهنگی» -به تعبیر شما-بعضیهایشان دارای سوابق خیلی بدی هستند- به خاطر نمایشهای بسیار بسیار زنندهای که داشتند و به خاطر حرفهایی که زدند و به خاطر ترویجهای بی حسابی که از نظام منفور گذشته کردند. دوباره موجه کردن اینها (این گروه) در جامعه بسیار مشکل است و شاید هم تداعی معانی و تسلسل خواطری به دنبال داشته باشد، گاهی ضرر دارد. ممکن است این گونه افراد خودشان هم خجالت بکشند و نیایند روی صحنه، یا بعضیهایشان در رفته باشند و دیگر آمادگی نداشته باشند یا بعضیها اصلا با این انقلاب و با فرهنگ جدیدی که بخواهد حاکم بر دنیای فعلی باشد آمادگی روحی هم نداشته باشند تا خودشان را منطبق بکنند. از اینها (این گروه) خیلی نمیشود، حرف زد. ولی کسانی هستند که قدرت هنریشان خوب است و سوابق آنها هم به آن گونه نیست که تنفرآمیز باشد برای نسل انقلابی و متدین ما، قابل اغماض است.
آنها را حتما باید کمک کرد، بیایند به صحنه، مخصوصا با توجه به مسأله توبه که در اسلام هست. به هر حال این توبه یکی از چیزهای مهم اسلامی و انسانی به طور کلی است. چون در اسلام، در مکتبهای الهی نخواستند راه انسانها به بنبست برسد و بنبست در زندگی انسان نباید وجود داشته باشد. اگر ما با رویه خشن برخورد کنیم با آنها، همه درها را ببندیم این برخلاف مکتب اسلام است. یکی از نمونههایش نیز همین گونه جاها میتواند باشد. افرادی که لغزشهایی داشتند مردم ببینند اینها برگشتهاند در خدمت انقلاب و اسلام و اخلاق قرار گرفتهاند که این جنبههای مثبت هم دارد. علاوه بر اینکه انسانی احیاء شده، به طور کلی این مسأله را القاء میکند در جامعه که سعه صدر اسلام و مکاتب الهی به گونهای است که هر گمراهی را میتواند اصلاح کند. وقتی که ما مسأله حر را در داستان کربلا داریم، اول با آن برخورد بسیار بد با امام حسین (ع) زندگیش در کربلا آغاز میشود و بعد به آن خاتمه خیلی خوب - که جزو ممتازهای تاریخ به حساب میآید - وقتی یک چنین صحنههایی ما داریم خیلی آسان میشود استنباط کرد که ما نباید افراد را طرد کنیم.
بنابراین نظر من این است که هنرمندهای گذشته - اصل بر این باشد که بتوانند برگردند. البته خوب شرطش این است که حالا میآیند درست بیایند، یعنی واقعا هنرشان را در اختیار فیلم و نظام جمهوری اسلامی بگذارند و کارهای مفید بکنند و نشان بدهند که واقعا برگشتهاند. هیچ عیبی هم ندارد خودشان بگویند، فیلمشان بگوید ما در گذشته آلوده بودیم ولی اسلام ما را تطهیر کرد، انقلاب ما را تطهیر کرد، حالا میخواهیم جبران کنیم و اگر مردمی را گمراه کردیم، حالا میخواهیم برگردیم و آنهایی که از طریق ما گمراه شدند مثل خود ما برگردند و چه بسا افرادی که از طریق خود اینها گمراه شده بودند وقتی ببینند خود اینها که منشأ گمراهیشان هستند اصلاح شدهاند، اینها هم برگردند.
نتیجه میگیریم که مسئولان کار فیلم و سینما باید میدان بدهند به افرادی که مخلصانه میخواهند بیایند خدمت کنند. البته استثناهایی هم دارد- بعضی از اینها آنقدر آلوده بودهاند که بسیار مشکل است برگردند و این استثناء باز هم معنایش این نیست که درها به روی اینها بسته شده، اینها میتوانند جور دیگری خدمت کنند. ما وقتی پذیرفتیم یک نفر توبه کرده و برگشته، ممکن است برگردد و حتی در همین دنیای سینما هم خدمت بکند، اما اگر یک شرمندگی دارد که نمیتواند با مردم مواجه بشود و فکر میکند حضورش اثر بدی روی سینما میگذارد، در همان دنیای سینما خدمتهای دیگری بکند. به هر حال خداوند راه را بر آنها نبسته و نباید اینها را طرد کنیم.
به هر حال این نظری که بین آنها باید فرق گذاشت یک فرق واقعی هست که بعضیهایشان کمتر انحراف داشتند و کمتر ضرر زدند، بعضیهایشان ضرر نزدند، اصلا قدیمیها خب کارهای فنی و معمولی کردند. بعضیهایشان توبه کردند واقعا، بعضیهایشان توبه نکردند و هنوز میخواهند با همان مواضع قبلی خودشان در فیلم بازی کنند منتها به صورت ظاهر سالم. این تفاوتها هست، اما کسانی که میخواهند خدمت بکنند باید راه برایشان باز باشد.
در زمینه سینما و دستاندرکاران آن شما برای دولت تنها نقش نظارتی قائل هستید یا نقش ارشادی، هدایتی و حمایت نیز قائل میشوید؟ به نظر شما دولت تا چه حد باید از سینمای مطلوب و مورد نظر جمهوری اسلامی حمایت کند؟
من نظارت را کافی نمیدانم، دولت نباید تنها ناظر باشد، باید حتما ارشاد بکند و حمایت کند. حد حمایت هم که اینجا آمده حمایت بسیار بالا. اهمیت سینما که (در سوال اول گفتم) ایجاب میکند که حمایت به حد کافی و مطلوب باشد. سینما یک جریان مریضی بوده در گذشته، برای اصلاح و جا انداختن این در جامعه اسلامی حمایتهای فراوانی لازم است که (سینما) بتواند نقش واقعی خودش را در جامعه ایفا کند. برای همین دولت حتی باید دخالت هم بکند، ارشاد هم که مسلم است. نظارت کمترین کاری است که باید دولت بکند.
فعالیت در زمینه تولید فیلم در کشور به سه طریق میتواند صورت گیرد: ۱- فعالیت انحصاری بخش خصوصی ۲- فعالیت انحصاری بخش دولتی و سوم فعالیت هر دو بخش دولتی و خصوصی. اولا کدام یک از سه طریق فوق میتواند مطلوبتر باشد و ثانیا چه انتظاراتی از بخش دولتی و چه انتظاراتی از تولیدات بخش خصوصی دارید؟
در زمینه تولید فیلم که در سوال ششم سه طریق مطرح شده، بخش خصوصی به طور انحصاری یا بخش خصوصی به طور انحصاری یا هر دو، همان سوم مطرح است. منتها اگر بخش خصوصی در اینجا فعال باشد و سالم حرکت کند، سینما، سینمای تجاری نشود، بیشتر جنبههای فرهنگی را در نظر داشته باشد. کسانی بیایند در کار سینما که واقعا ایده و ایمان و عقیدهای داشته باشند و بفهمند چه کاری دارند و چه مسئولیت مهمی بر عهده دارند. بخش خصوصی اینجا فعالتر باشد بهتر است. دولت اصولا در کارهای اجرایی نباید خیلی خودش را نزدیک بکند، نقش سازماندهی و سیاستگذاری و حمایت و ارشاد و نظارت بیشتر دارد. ولی وقتی که در یک مقطعی ایجاب بکند که خودش هم سرمایهگذاری کند و کارهایی انجام بدهد مثل کارهایی که الان صداوسیما در تولید فیلم یا وزارت ارشاد دارد در تولید فیلم، موسسات فرهنگی خاصی اصلا تشکیل بشود. این ها اصلا اشکالی ندارد، اما اگر بشود بخش خصوصی با کنترل شدید و ارشادی دولت این کار مکتبی را به خوبی انجام بدهد و سرمایهگذاریها در آنجا باشد و مطمئن هم باشید اینها به فساد کشیده نمیشوند و منحرف هم نمیکنند، سینما را و جنبههای تجاری بر جنبههای هدفی نمیچربد بیشتر میدان بدهیم به مردم خوبست. ولی در شرایط موجود حتما باید وزارت ارشاد و صدا وسیما که امکانات فراوانی هم الان دارند، حتی بنیاد مستضعفان که سینماهای زیادی در اختیار دارد باید خیلی فعال باشند. در این مقطع بخش دولتی قضیه میچربد، اما مألا مانعی ندارد بخش خصوصی بچربد. انتظاری که ما از بخش دولتی داریم این است که حمایت بکند و نظارت و ارشاد. انتظاری که از بخش خصوصی داریم این است که مواظب باشد که جنبههای تجاری و سودطلبی نچربد، اینجا جای سود خیلی نیست با یک کارخانه عادی و با یک مزرعه کشاورزی و با یک مثلا شرکت پیمانکاری خیلی فرق دارد. اینجا با روح و روان و هستی مردم به خصوص بچهها و جوانها و خانوادهها رابطه دارد و یک لغزش ممکن است مصیبتی بزرگ ببار بیاورد.
از نظر کمی و کیفی چه تناسبی بین فیلمهای ایرانی و خارجی میتوان قائل شد. به عبارت دقیقتر ما به ازاء چگونه فیلمی ایرانی، میتوانیم از فیلم خوب خارجی صرف نظر کنیم و برای اینکه فیلم ایرانی به نمایش درآید تا چه حد میتوانیم در مقابل اشتباهات فیلم ایرانی گذشت کنیم تا فیلم خارجی کمتری نمایش داده شود؟
اگر میشد که ما با تولید داخلی همه سینماها و کانالهای صداوسیما و حتی ویدیوهای خانگی را پر میکردیم، بسیار خوب بود. البته یک روزی هم خواهد رسید که ما تولید فیلممان به اندازه نیاز داخل باشد.
هر چه کمتر به خارج متکی باشیم بهتر است. به هر حال فیلمهای خارجی مخصوصا فیلمهایی که امروز در کمپانیهای بزرگ دنیا تولید میشود، بیشترش غربی است یا شرقی. یا مارکسیستها میسازند یا کاپیتالیستها. اینها (این فیلمها) خیلی کم پیدا میشود که خالی باشند از یک نوع بدآموزی. ممکن است قصد بدآموزی هم نداشته باشند، چرا که آنها برای خودشان با توجه به معیارها و ضوابط اهداف و زندگی خودشان به عنوان فیلم سالم-آنرا- ساخته باشند، اما برای آنها سالم است. به هر حال یک جریان مارکسیستی هر جور فیلم بسازد الحاد در آن ساخته به چشم میخورد، یا سرمایهدارهای غربی و سلطهگرهای استعماری با آن کمپانیهایی که غرق در فساد اخلاقی هستند امروز یکی از ابزار تجارتشان استفاده کردن از خانمها و دختران مظلوم دنیا است که میخواهند اینها را وسیله عیاشی و وسیله درآمد خودشان قرار بدهند. خیلی کم پیدا میشود که یک فیلمی از بدآموزی خالی باشد، نه اینکه محال ممکن باشد بلکه ممکن است فیلمهای تاریخی، علمی، جنگی و چیزهای خوب دیگری هم باشد. فیلمهای با ارزشی وجود داشته باشد، مثل آنهایی که از طبیعت تهیه کردهاند و باز خارجی که میگوییم –خارجی به این معناست وگرنه ممکن است در کشورهای اسلامی و جاهایی که برای اسلام فعالیت میکنند نسبت به ما هم کشور خارجی محسوب میشوند. اما خوب از لحاظ اسلامی خارجی نیست فیلمهای خوبی تهیه شود. یا نهادهای انقلابی دنیا، انقلابهای دنیا فیلمهای انقلابی خوبی بسازند. به هر حال نمیشود متکی بود به فیلم خارجی، این مقدار مسلم است. برای اینکه تهیه خوراک سینماها و تلویزیونها از طریق خارجی با این وسعت. ما این پنج سال فهمیدیم غیرممکن است که سالم باشد ولی نمیشود در را بست.
ولی به هر حال در فیلمهای خارجی از لحاظ شیوه کار، تکنیک فیلم و از نظر ریزهکاریهای هنری و صحنهها، چیزهای فراوانی هست که باعث تکامل صنعت فیلم میشود. ما اگر بخواهیم رابطهمان را با آنها قطع کنیم تحقیقا یک نوع خسارتی خواهیم داشت از ناحیه تکامل صنعت فیلم و سینما. پس به طور کلی ما باید تکیه اصلی را بر تولیدات داخلی بگذاریم و از فیلمهای خارجی هم در حد استفاده از پیشرفتهای صنعت فیلمسازی -حداقل- و استفاده از کارهای خوبی که آنها میکنند خودمان را محروم نکنیم و استفاده کنیم.
این روحیه را در جامعهمان نباید ترویج کنیم که از فیلم خارجی نباید استفاده بشود، چون اگر این کار را کردیم اولا دریچههایی از علم و هنر و فن را بر روی خودمان بستهایم، ثانیا اگر این گونه باشد فیلمهای ما هم به خارج نمیرود. این مبادلات فرهنگی خودش یک مسأله است، ما اگر مقید بشویم فیلم کسی را اینجا نیاوریم، آنها هم فیلم ما را مطرح نمیکنند. در نتیجه ما که قبول داریم و مدعی هستیم پیام داریم و رسالت داریم، رسالت جهانی داریم، خودمان را محروم میکنیم، که حتی با صدور انقلاب این کار مخالف است.
ما برای نشر افکارمان باید مبادلات فرهنگی داشته باشیم و از فیلمهای خارجی استفاده کنیم ولی آن قیدی که من عنوان کردم هم برای فیلمهای داخلی هست و هم برای فیلمهای خارجی، فیلمهای بدآموز را نباید بگیریم. حالا اگر آمدیم فیلم خوب خارجی ندیدیم نمیگذاریم، این اشکالی ندارد. واجب نیست که بگذاریم. اما تحقیقا این جوری نیست که یک دفعه قضاوت کنیم و قلم سرخ بکشیم روی همه فیلمهای خارجی. بگوییم هیچ فیلم خارجی خوب نیست توی دنیا، چرا فیلمهایی هست. البته این وضعی که در چند سال گذشته بوده مطلوب ما نیست، ما در گذشته خیلی در این پنج شش سال خیلی- فیلم خارجی استفاده کردیم در داخل کشور، شاید هم روی اجبار. برای اینکه ما تولید فیلممان کم بوده، هنرمندهای ما -خب تربیتشان مثل همان خارجیهای بوده است در گذشته و تفاوتی با آنها -خیلی- نداشتند. فیلمهایی که در رژیم گذشته تولید شده بود تفاوتی –اکثرا- با فیلمهای خارجی نداشته، هنرمندانشان هم اکثرا همان جورها بودهاند. معلوم است که کار هنری جوری نیست که یک هنرمند یک شبه بتواند خودش را عوض بکند. هنرمندان جدید هم که آمدند صحنه، خب اولا که خیلی هنرمند نداشتیم، ثانیا آنهایی هم که بودند پختگی نداشتند، فیلم را با کیفیت خوب نمیتوانستند ارائه بدهند و ابزار کار نبود. در کل ما یک نوع اجباری داشتیم و نمیشد سینما را هم خالی کرد، تلویزیون را خالی کرد. مردم هم عادت کرده بودند به این، جایش هم چیزی نداشتیم، وقت مردم باید پر بشود. یک خانواده وقتی کارهای روزانهشان را انجام میدهند نمیتوانند بنشینند همیشه به همدیگر نگاه کنند. توی خانه نشستند باید تلویزیون نگاه کنند یا ساعتی میخواهند بروند بیرون، نیم ساعت توی پارک میگردند، دیگر نمیشود یک جایی نباشد که دو ساعت خواستند فیلم ببینند، نبینند. بنابراین فیلم امروز جزو ضرورت زندگی مردم، مخصوصا شهریست و ما ناچار بودیم اینها را داشته باشیم. خب، حداکثر تلاشی که میشد بکنیم این بود که فیلمهای سالمتری، کم ضررتری را مطرح بکنیم. پس نتیجه اینکه فیلم خارجی را نباید به کلی تحریم کرد و سانسور کرد، بلکه باید یک مقدار از آنها استفاده کرد. این در صورتی که فساد نداشته باشد، منافعی هم دارد که ما تذکر دادیم، ولی تکیه اصلی باید بر فیلم داخلی باشد.
عملکرد سینمای ایران نشان دهنده رشد تولید فیلم ایرانی است، با عنایت به اینکه شش سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذارد، ارزیابی شما از سینمای ایران طی این مدت چیست؟
در سوال هشتم که مطرح شده که سینما در ایران رشدی داشته؟ بله رشدی داشته، اما ارزیابی کلی این است که ما هنوز در وسط راهیم، یعنی این رشد کافی نیست. اولا، دو، سه سال اول هنرمندان ما هنوز فکر میکردند که به خاطر آشوبهای سیاسی و آن حرکت لیبرالها و منافقین و مارکسیستها و جدالهای خارجی و جنگ و... مطمئن نبودند که این نظام میماند، این نظام اسلامی، لذا خیلی دل نمیدادند- از طرفی هنوز هم جدی نمیگرفتند قضیه را، فکر میکردند که در نظام اسلامی هم کمکم هنر آنها به همان شکل پذیرفته میشود. رفته رفته فهمیدند نه، قضیه جدی است، ماندنی است. ثانیا برخورد ما با مسائل فکری و مکتبی را دیدند جدی است. وقتی که انقلاب فرهنگی شد و دیدند ما دانشگاه را آنجوری قاطع برخورد کردیم، بستیم، برای آنکه آن بد آموزیها را از جامعه دور کنیم، دیگر به خودشان آمدند. توجه کردند که باید برسند. هنرمندان جدید و جوانهای هنرمند اسلامی و مکتبی که شروع کردند کارشان را، آنها هم رشد کردند و موفق شدند. مخصوصا همکاری هنرمندان مکتبی و متعهد جدید و هنرمندان قدیمی و سابقهدار و وارد هم اثر خوبی گذاشت. در کل ما شاهد رشد خوبی هستیم، مخصوصا اخیرا فیلمهای خوبی عرضه میشود. وقتی من - از صداوسیما بیشتر اطلاع دارم- در تلویزیون حرکت خوبی دارم میبینم، در ساختن فیلمها و سریالها و نمایشنامه و تئاتر. ولی حتما کافی نیست، باید سرعت بیشتری پیدا کند و تشویق بیشتری باید بشوند، تشویقهای مادی و معنوی باید ادامه پیدا کند.
یک نکتهای که به نظرم هست این است که فیلمهای ما یک اشکال کلی دارد -در تئاتر به خصوص- آن لطافت لازم را که هنر باید از آن برخوردار باشد ما در فیلمها نمیبینیم. خشونت یک مقدار حاکم است، شاید آن روحیههای انقلابی و اینها تأثیر میگذارد روی هنرمندان. یک مقدار برخوردهای تند، سروصداهای زیاد، داد و فریاد کشیدنهای بیمورد و خشن برخورد کردن در صحنه، اینها فیلمها را -آدم خیال میکند- یک مقدار از کیفیت خوب پایین میآورد. من در یکی از ملاقاتهایی که خدمت امام بودم، به مناسبتی مسائل فیلمها مطرح شد، دیدم حضرت امام هم نظرشان همین است. فرمودند فیلمها بیشتر جنبههای خشن و دعوایی و تند دارد، حتی در تعبیرات. در کلمات هم روانی کلمات را ندارند. احساس میشد که حتما خیال میکنند با لفظ قلم و تعبیرات مطنطن (گزاف و قلنبه) و کلمات پرزرق و برق را بکار ببرند. در صورتی که فیلم باید روان، به زبان مردم و واقعا نمایش همان زندگی مردم عادی باشد. این جنبه در فیلمهای ما مخصوصا فیلمهای انقلابی، فیلمهای هنرمندان جدید خیلی کم است، تئاتر دیگر از این بدتر. بیخود داد و بیداد میکنند، فریاد میکشند. با حرکات تندی دستهایشان را بیربط تکان میدهند، کلهها را تکان میدهند، چشمها دریده میشود، روبروی هم قرار میگیرند. در این گونه چیزها، اینها مصنوعی است، فیلم باید نمایش صحنه واقعی باشد. این تندی و خشونت و غیرعادی بودن فیلم را از آن بگیریم و من این را –رویش- تأکید دارم.
یکی از تفاوتهای اساسی بین فیلمهای ما و فیلمهای خارجی همین است. خب، هنرمندان پیشرفته خارجی- آنها که در هنرشان جلو هستند، آدم وقتی میبیند عادی است اصلا عینهو ناظر ندارند، خودشان دارند زندگی را منعکس میکنند. البته یک جاهایی باید تندی و دعوا باشد ولی آن فیلمهای خاص خودش است.
هنوز هم سوژه پیدا کردن مثل اینکه برای بعضی هنرمندان یک مقدار دشوار است، در صورتی که سوژه خیلی زیاد است سوژههای مذهبی، تاریخی، اخلاقی، انقلابی، طبیعی، زندگی عادی اینها را باید پیدا بکنند، چیزهایی که در زندگی مردم هست، اینها را بیارند و خیلی نرم و لطیف به معرض نمایش بگذارند.
سینمای کشور تا چه میزان میتواند به استقبال تماشاگر متکی باشد؟
در سوال ۹ که سوال شد تا چه حد سینما به تماشاچی متکی است، خیلی. اصلا اساس کار سینما تماشاگر است اگر تماشاگر نباشد فیلم اصلا برای چه ساخته میشود. از لحاظ اقتصادی که روشن است، برای اینکه فیلم باید با درآمدی که از تماشاگر میگیرد رشد کند. تلویزیون این کار را میکند، فیلم پخش میکند، اما تلویزیون به خاطر وظیفه عمومی که در تربیت مردم دارد به پر کردن وقت مردم در خانههایشان اقدام میکند و دولت از این جهت سرمایهگذاری میکند. اما سینما که مردم به تماشا میروند و بیشتر هم باید به بخش خصوصی واگذار بشود، باید تماشاگر داشته باشد، خرج هم بکند تا اینکه جنبه مادی این صنعت از این ناحیه تأمین بشود. از جنبههای استفادههای فرهنگی هم تماشاگر اگر نباشد فیلم برای چی ساخته میشود؟ به طور کلی رکن اصلی سینما و فیلم تماشاگر است که حتی اگر تلویزیون هم تماشاگر نداشته باشد، بیننده نداشته باشد، نباید وقتش را صرف کند. باید سعی کرد مردم را قانع و راضی کرد و جاذبه ایجاد کرد که تماشاچی زیادتری داشته باشد.
به نظر شما سوژه فیلم باید صرفا مسائل اسلامی، جنگی و انقلابی باشد یا میتواند سایر مضامین و مسائل اجتماعی را نیز دربرگیرد و در نهایت اینکه به نظر شما اسلامی بودن فیلم به چه معناست؟
سوژههای فیلم چه باید باشد: اسلامی باشد، انقلابی باشد، تاریخی باشد، همه اینها باید باشد. اینکه بعضیها فکر میکنند فقط باید عناوین اسلامی، یعنی حتی سوژههایی که جزو اصطلاحات اسلامی باشد، نه.
البته روح فیلم همیشه باید سازنده باشد از لحاظ اخلاق و عقیده و آموزشهای صحیح علمی و هنری. اما سوژهها اگر یک طوری انتخاب بشود که غیرمستقیم پیام را القا بکند بهتر است. ولی وقتی که ما یک فیلمی را شروع میکنیم لازم نیست که یک عنوانی بدهیم که از آن عنوان بیننده بفهمد شما دارید و میخواهید چه مسألهای را القا کنید و آنهایی که نظر مخالف دارند از همان جا گارد بگیرند، خودشان را آماده کنند که نپذیرند. شما ممکن است یک عنوان تاریخی، یک عنوان مبهمی بدهید به فیلم که طرف باریک بشود که اصلا به کجا میخواهد این فیلم برسد، دقت بکند، آخر فیلم متوجه میشود که یک مسألهای در وجودش پیدا شده که مستقیم نبوده است. من خیال میکنم القا غیرمستقیم و تبلیغ غیرمستقیم خیلی موثرتر و مفیدتر از تلقین مستقیم باشد. لذا تأکید بر اینکه سوژه باید اسلامی باشد هیچ لزومی ندارد، یک سوژه ساده تاریخی، یک چیزی توی مردم، یک ضربالمثل، یک چیزی که از اول هیچ چیز را القا نمیکند ولی در عمل، در ضمن فیلم مسأله تلقین میشود به بیننده - با ظرافتی که هنرمندان دارند- این موثرتر است.
البته معنایش این نیست سوژه اسلامی انتخاب نکنند، چرا، سوژهها همه چیز میتواند باشد، حتی اگر فیلم جنگی هم بخواهید نشان بدهید، روحیه جنگی هم به مردم بدهید، لازم نیست که از اول عنوان فیلم جنگی باشد. یک چیز دیگری میشود انتخاب کرد ولی روحیه جنگی القا بشود. لذا از نظر بنده تکیه کردن روی سوژه اگر منظور به صورت عنوان فیلم باشد خیلی مهم نیست، محتوای فیلم مهم است و اسلامی بودن فیلم به سوژه نیست و به آن محتوای فیلم است. به آن ریزهکاریهایی است که بالاخره نتیجه فیلم در آن است یا در ضمن فیلم القا میشود اینها میتواند باشد.
آثار برگزاری چنین جشنوارهای – جشنواره فیلم فجر- چه میتواند باشد؟
برگزاری جشنواره کار بسیار خوبی است، مخصوصا در این مقطع. ما باید هنرمندانمان را تشویق بکنیم و این تشویق طرق مختلف دارد که یکی از آنها همین جشنوارههاست.
طبعا وقتی که انقلاب شد عدهای خائف بودند، هنوز هم شاید خائف باشند، که ممکن است در انقلاب اسلامی به آن نحو مخصوصا به فیلم توجه نشود. به هین جهت ما باید این پیش داوری را از بین ببریم، یکی از کارها همین برگزاری جشنوارهها است که در این جشنوارهها هنرمندان مطمئن میشود که هنرشان خریدار دارد، نظام هم طالب آنهاست و در این جشنوارهها باید هنرمندان جهت داده و کمک هم بشوند.
جشنواره فیلم فجر بهتر است به صورت یک جشنواره داخلی ادامه یابد یا ترجیح میدهید که به صورت بینالمللی و با حضور فیلمهای خارجی در بخش مسابقه همراه باشد؟
اینکه سوال شده جشنواره بهتر است که داخلی باشد یا خارجی، حالا جشنواره فجر اگر خارجی هم –بینالمللی- بود بهتر بود. ولی ما به طور کلی باید هم جشنواره داخلی داشته باشیم و هم خارجی. یک مقداری جشنوارههای بینالمللی توسعه بیشتر میتوانند داشته باشند، استفاده بیشتری هم میتوان از آنها کرد. برای معرفی فیلمهای خودمان و هم شناختن هنرمندان دیگر و فیلمهای دیگر ایجاد رابطه لازم است. ولی ما در داخل الان نیاز بیشتری داریم چون نیروی بیشتری باید برای جشنوارههای بینالمللی بکار بگیریم. از برقراری جشنوارههای داخلی و محدود که آسانتر است نباید غفلت کنیم، باید داشته باشیم. حالا دیگر امسال گذشته -انشاءالله سالهای آینده جشنوارههای فجر همیشه بینالمللی باشد، میتواند بهتر باشد.