آفتابنیوز : یکی از منابع مهم برای درکِ چیستی و چگونگی وقوعِ هر انقلابی، شعارهایی است که انقلابیون در گرماگرم این رویداد سیاسی- اجتماعی سرمیدهند و به وسیله آن درخواستها و مطالبات خود و همچنین علل نارضایتی از وضع موجود را بیان میکنند.
درواقع شعارهای انقلابی ریشه در ایدئولوژی آن انقلاب و فرهنگ جامعهای که انقلاب در آن اتفاق میافتد، دارد و نگاه توده انقلابی به وضع نابسامانِ موجود، ساختار سیاسی- اجتماعی آرمانی مدنظر آنها و همچنین چگونگی انتقال قدرت و رسیدن به آرمانشهر مطلوب انقلابیون را نشان میدهد.
چگونگی شکلگیری و تولد شعارهای انقلابی
نحوه شکلگیری و تولد شعارهای انقلابی یکی از مواردی است که میتواند در تحلیل این شعارها و رسیدن به تصویری درست از شرایط جامعه در یک هیجان انقلابی کمک کند. پاسخ این سوال که "اساسا شعارهای انقلابی چگونه و توسط چه کسانی متولد شدند" و "آیا گروه و تیم فکری مشخصی مسئولیت خلق شعارها دارد"؛ در بیشتر مواقع بیانگر فلسفهی خَلق خودجوش شعارها و تعیین زمان استفاده از آنها توسط مردم و انقلابیون است. مسئلهای که پویایی جامعه ایران را در جریان یک تحول بزرگ و رسیدن به یک خواست جمعی نشان میدهد.
حسین شیخالاسلام، مشاور وزیر امور خارجه و از دانشجویان پیرو خط امام (ره) معتقد است؛ پاسخ بسیاری از سوالات درباره انقلاب اسلامی را میتوان باتوجه به همین موضوع شعارها و نحوه شکلگیری آنها مشخص کرد. او درباره روند خلق شعارهای انقلابی به ایلنا میگوید: بسیاری از سوالات درباره انقلاب اسلامی را میتوان باتوجه به همین موضوع شعارها و نحوه شکلگیری آنها پاسخ داد که چگونه ملت و جامعه کاملا با امام و ارزشها و آرمانها او و انقلاب اسلامی هماهنگ شدند و ذوق و قریحه خود را در شعارها پیاده کردند. اساسا ملت ایرانی از گذشتههای دور ذوقی ادبی- شعری دارد و در زمان ما حتی دکانداران کمسواد یا بیسواد محلهها هم شعرگو بودند و مطالب خوشمرهای را از آنها میشنیدیم.
او ادامه میدهد: اینکه چگونه این ذوق و قریحه با امام و انقلاب هماهنگ شد و تفکرات آرمانی و انقلابی او در شعارها و شعرها نیز جای خودش را باز کرد؛ موضوع بسیار مهمی است. این تعامل و هماهنگی هم تنها در بخش شعارها نبود. هرچند شعارها هم نهایتا با اتفاقات زمان هماهنگ میشد. امام و مردم به خوبی همدیگر را درک کرده بود و با هم یکی شده بودند. امام سخنگوی همین مردم بود و جامعه خواستهها و آرمانهایش را در سخنان او میدید.
این عضو دانشجویان پیرو خط امام (ره) میافزاید: به عنوان مثال روز ۲۲ بهمن که خبر پیروزی انقلاب اسلامی اعلام شد، عملا کسی هنوز نمیدانست که چه باید بکند و چه اتفاقی درحال رخ دادن است، اما مردم با اتکا به احساس خود و چون رژیم صهیونیستی را همگام با شاه و آمریکا میشناختند بهصورت خودجوش به محل سفارت این رژیم رفتند و آنجا را اشغال و تخلیه کردند. یعنی این اتفاق سازماندهی شده از طرف ارگانهای اصلی انقلاب و امام نبود و خود مردم آن را پیریزی کردند. بهصورت موازی با این رویداد نیز شعارهای مشخصا ضدصهنویستی در مخالفت با اسرائیل شکل گرفت و بیان شد. به عبارت دیگر درست است که امام رهبری انقلاب را داشتند و ایشان و کسان دیگری اهداف و برنامههای انقلاب را تبیین و تشریح میکردند، اما شعارهای انقلابی که منطبق با این اهداف و برنامهها بود از دل خود مردم برمیآمد و حرف مردم بود.
هیچ تیم یا موسسهای وظیفه شعارسازی برای انقلاب نداشت
غلامرضا ذکیانی (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی) نیز بیان میکند: در دوران انقلاب شعارها کاملا خودجوش بوده و توسط خود مردم متولد میشد؛ اما با اتکا به مواضع امام در نجف و نوفلنوشاتو و مسئولان انقلاب. یعنی شخصا به یاد ندارم که یک تیم یا موسسهای وظیفه شعارسازی در جریان انقلاب داشته باشند.
شعارها از زمانه و جامعه ایران میگویند
علاوه بر اینها، شعارهای انقلابی برای کارشناسان و جامعهشناسان سندی مهم برای رسیدن به پرسشهایشان درباره علل وقوع انقلابها و شرایط اجتماعی حاکم در زمان انقلاب محسوب میشود.
محمد امین قانعیراد (جامعهشناس) درباره نتایجی که میتوان از محتوای شعارهای انقلاب درباره جامعه ایران در سال ۵۷ گرفت؛ میگوید: شعارهای انقلابی به نحوی جوشیده و برآمده از نیازهای زمان خودش بود، مقداری هم حاصل نوعی اجماع میان گروههای مختلف نخبگان و همچنین مردم بود. درواقع شعارهای زمان انقلاب خواستههای جمعی را بهصورت تلخیص شده بیان میکرد. خواستههای جمعی که در جامعه وجود داشت و این شعارها به گونهای نمادین نگاه مشترک هم مردم و هم نخبگان جامعه را دربرمیگرفت.
با بروز اختلافات و درگیریهای پس انقلاب؛ شعارها از هم جدا میشوند
او همچنین در توضیح چرایی وجود برخی شعارهای انقلابی بعضا متضاد یادآور میشود: اگر شعارها را در فرآیند انقلاب درنظر بگیریم؛ میبینیم عملا شعارهای تودههای وسیع مردم یکسان، هماهنگ و یکدست یا مبتنی بر یک توافق جمعی بود. اگر بروز اختلافات و درگیریهای پس انقلاب را مدنظر بگیریم بله آنجا شعارها از هم جدا میشوند و حرفهای متفاوتی زده میشود که بعضا با یکدیگر تعارض هم داشتهاند. منتها در فرآیند انقلاب و در روندی که منجر به پیروزی شد و ماههای انتهایی که منتج به سرنگونی رژیم پهلوی میشود، شعارهای چندان متعارضی نمیبینیم و شعارها یکسان و یکشکل است و تقریبا هم همه گروههای سیاسی به نحوی با این شعارها همراهی و همدلی داشتند یا دستکم در آن مقطع زمانی شعارهای متضادی را در مقابل این شعارهای جمعی بیان نمیکردند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با گذشت ماههایی از این اتفاق به تدریج اختلافاتی بروز پیدا میکند و شعارهای سیاسی گروههای مختلف مطرح میشود. در این برهه میتوان گفت بله گونهای از تعارض هم در میان شعارها دیده میشد.
در فرآیند انقلاب و در روندی که منجر به پیروزی شد و ماههای انتهایی که منتج به سرنگونی رژیم پهلوی میشود شعارهای چندان متعارضی نمیبینیم و شعارها یکسان و یکشکل است و تقریبا هم همه گروههای سیاسی به نحوی با این شعارها همراهی و همدلی داشتند یا دستکم در آن مقطع زمانی شعارهای متضادی را در مقابل این شعارهای جمعی بیان نمیکردند.
کف زدن و هورا کشیدن از آنِ چپها، اللهاکبر سهمِ انقلابیها
شیخالاسلام نیز جایگزینی غریو اللهاکبر بهجای دست زدن را یک نمونه از وجود تضاد و اختلاف در میان شعارهای انقلابی معرفی میکند و میگوید: به عنوان مثال جایگزینی غریو اللهاکبر بهجای دست زدن خودش یک نمونه دیگر از لحظات همسویی مردم و فرهنگ انقلابی ما بود که خودجوش از دل مردم برخواست. شخصا آن زمان ایران نبودم، اما یکی از مشکلات ما در خارج از کشور این بود که چپیها میخواستند شعار اللهاکبر در انقلاب ایران همهگیر نشود و حاضر نبودند اعتراف کنند که آنچه در کشور درحال وقوع است ماهیتی اسلامی و مذهبی دارد. آنها به دنبال جایگزینی دستزدن، هورا کشیدن و ... با شعار اللهاکبر بودند. درحالیکه اکثریت انقلابی و مسلمان حاضر در صحنه این شعار مذهبی را میخواستند و این تضادها به خوبی در لحظه جایگزینی اللهاکبر بهجای دستزدن در بهشتزهرا خودش را نشان داد.
داستانِ انتشار کتاب "نبرد مسلحانه، استراتژی و تاکتیک" با رگ و ریشه مارکسیستی
مشاور وزیر امور خارجه اضافه میکند: منافقین یا مجاهدین آن زمان از همان ابتدا با امام و عقاید او مخالف بودند. امام خمینی (ره) میخواست مردم را میلیون میلیون به صحنه بیاورد و شعار «توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد» را متجلی کند اما مجاهدین اصرار داشتند که ارتش آزادیبخش شکل بگیرد و قیام مسلحانه رقم بخورد. آنها حتی کتابی با نام «نبرد مسلحانه، استراتژی و تاکتیک» هم منتشر کردند که در واقع ریشهای مارکسیستی داشت. وقتی کتاب را خواندم و به آقای محمد هاشمی هم نشان دادم هر دو تاکید کردیم که این حرفها به اسلام ربطی ندارد. اساسا اشتباه بزرگِ روشنفکران ما که امام به خوبی از پس آن برآمد؛ همین بود که میخواستند عقیده و خواست خودشان به جامعه و انقلاب تحمیل کنند. امام ابدا به چنین افرادی ابدا فرصت نمیداد.
بلندگوهای دو کاره...
قانعیراد نیز درباره جَوِ فرهنگی حاکم بر شعارهای انقلابی بیان میکند: شعارها بیشتر مبنای سیاسی داشت چون بالاخره حرکت انقلابی، حرکتی سیاسی محسوب میشود. مثلا شعارهایی مثل آزادی، استقلال و .. ارزشهایی سیاسی هستند که مردم دنبال آن بودند. در کنار اینها شعارها میبایست هم دلایل نارضایتی از نظام سیاسی موجود را بیان میکرد و هم بلندگویی بود که آرمانها و خواستهها از حکومت مطلوب و مدنظر مردم را معرفی میکرد.
او میافزاید: یعنی وقتی شعار آزادی فریاد زده میشود، یعنی نظام کنونی این خواسته و آرمان جامعه و آزادی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را برای مردم تامین نمیکند و میخواهند بگویند ما نظامی میخواهیم که دولت و حکومت کشور به عنوان یه خواسته آزادی را برایمان محقق کند. بنابراین بیشتر شعارهای انقلاب اسلامی، سیاسی بود و به نقد شاه و رژیم پهلوی و همچنین بیان آرمانها و ارزشهای مورد انتظار و آیندهای که باید ساخته شود، میپرداخت.
وقتی فرهنگ و شعار یککاسه میشود
این جامعهشناس البته وجود بعد فرهنگی در شعارها را کاملا منتفی نمیداند و میگوید: گهگاه این شعارها نسبتی هم با فرهنگ جامعه ما داشتند و خلاءای در این زمینه به وجود نیامد. به عبارت دیگر بخشی از شعارهای سیاسی دوره انقلاب ریشه در فرهنگ عمومی و دینی که بخش بزرگی از جامعه از منظر آن به سیاست میاندیشیدند، داشت. حتی در مواردی ممکن بود این تاثیرپذیری شعارها از فرهنگ و مذهب مردم؛ موانعی هم بر سر بیان و شکلگیری شعارها ایجاد کند، اما نهایتا فرهنگ ایرانی به روشنی خودش را در این شعارها نشان میداد.
در نبود خشونتِ نظامی، خشونت زبانی به میدان میآید
در میان شعارهای انقلابی، به مواردی برمیخوریم که صراحتا و بدون هیچ ملاحظه و رو در بایستی انزجار خود را در قبال رژیم پهلوی و شخص محمدرضا پهلوی نشان میدهد که شاید پررنگترین بروز و ظهور این خشونت زبانی و کلامی را بتوان در شعارهایی با محتوای درخواست مرگ، نابودی و آوارگی برای شاه و خانوادهاش دید. شکی نیست که وجود درجهای از خشونت حتی نظامی در جریان انقلابها غیرقابل اجتناب است، اما اینکه در فرآیند پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر شاهد خشونت زبانی و کلامی هستیم تا درگیری و خشونت نظامی خود نکتهای قابل تامل و جالب است.
یک تقسیمبندی جالب؛
۲۱ درصد سهمِ رهبری، ۱۰ درصد بسیج، ۴۱ درصد دعوت به اقدام گروهی، ۱۲ درصد ایدئولوژی و ۲۳ درصد مقابله با ارتش
براساس تحقیقی که محمدحسین پناهی (استاد گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی) انجام و آن را منتشر کرده است؛ از بین تمامی شعارهای جمعآوری شده، ۸۶۰ شعار مربوط به سرنگونی رژیم پهلوی بود که ۲۱ درصد این شعارها در مورد مقوله رهبری و سازماندهی است، ۱۰ درصد مربوط به بسیج عمومی، ۴۱ درصد آن نیز مربوط به دعوت به اقدامات جمعی و حرکت جمعی است. ۱۱ تا ۱۲ درصد نیز مربوط به ایدئولوژی اسلامی و ۲۳ درصد مربوط به چگونگی برخورد با ارتش و قوای نظامیاست.
شعارهای بیانکننده نوع برخورد انقلابیون با ارتش پهلوی هم در دو دستهبندی متفاوت قرار میگیرند: اول شعارهایی با مضمون برخورد مسلحانه و دوم شعارهایی ندادهنده روابط برادرانه دوستانه. آمارهای پژوهشهای پناهی نشان میدهد که تنها ۵.۴ درصد از شعارهای مربوط به سرنگونی رژیم پهلوی دعوت به مبارزه مسلحانه و خشونتآمیز است. یعنی در شعارهای مربوط به سرنگونی نظام سلطنتی نیز بهکارگیری خشونت چندان جایی در میان انقلابیون نداشته است.
بازی مرگ و زندگی
قانعیراد نیز در ارزیابی خشونت زبانی و کلامی موجود در شعارهای انقلابی تاکید میکند: بخش زیادی از شعارها اتفاقا سلبیست تا ایجابی و مبتی بر نفی و طرد نظام موجود. ما جهتگیری منفی سلبی را در شعارهایی میبینیم که معمولا در جریانات انقلابی هم درجهای از خشم جمعی در تظاهراتها و رفتارهای شهروندان دیده میشود. خشم جمعی هم وقتی آدمها در کنار یکدیگر قرار میگیرند، با هم تعامل دارند و یک انبوه جمعیتی شکل گرفته تقویت و تشدید میشود و البته گاهی منجر به سر دادن شعارهایی میشود که میخواهند خشم را بیان کنند.
روند دو قطبی که در خود فرآیند انقلاب به وجود میآید، تصوری از بازی مرگ و زندگی ایجاد میکند که میگوید یک جریان انقلابی باید زندگی پیدا کند و طرف مقابل باید از بین برود و بمیرد.
او؛ تقویت شکلگیری دوقطبی در جامعهای که درگیر انقلاب است را دلیل دیگری بر بروز تشدید فضای خشن در شعارها میداند و یادآور میشود: روند دوقطبی که در خود فرآبند انقلاب به وجود میآید، تصوری از بازی مرگ و زندگی ایجاد میکند که میگوید یک جریان انقلابی باید زندگی پیدا کند و طرف مقابل باید از بین برود و بمیرد. اساسا شرایط ذهنی انقلاب در همه جا مبتنی بر همین دوقطبیسازی است و بیان خشم و خروش جمعی که در شعارها و نمادهایی از خشونت کلامی. در واقع شعارهای انقلابی در ذات خود گونهای از خشونت کلامی را در خود مستتر دارند. البته برخی انقلابها که بعد مسلحانه و نظامی پیدا میکنند هم آن هم نوعی از خشونت است، اما در انقلاب اسلامی شیوهای از بروز خشم و خشونت به کار برده شد که بیشتر بر خشونت کلامی و همین شعارها علیه رژیم پهلوی استوار بود. یعنی درجهای از خشونت در شعارها وجود داشت و نمیتوان هم انتظار داشت که انقلابی به وقوع بپوندند اما فاقد هرگونه خشونتی در روند رسیدن به پیروزی باشد.
ازهاری قهرمان شعارهای فکاهه
این جامعهشناس به وجود شعارهایی با مضامین لطیف و حتی طنز در میان شعارهای انقلابی نیز گریزی میزند و میگوید: با این وجود نمونههایی هم در انقلاب وجود داشت که نمادی از لطافت و انسانیت بود، مثل اینکه مردم به سربازها گل میدادند و یا شعارهایی مثل «برادر ارتشیع چرا برادرکُشی». بعضا حتی شعارهایی طنزآمیز داشتیم که درجهای از فکاهی و شوخی در آنها دیده میشد. برای مثال شعار «ازهاری ...» که همراه با خنده سر داده میشد. در هر صورت وجود درجهای از خشونت در انقلابها اجتنابناپذیر است چون یک نوع سرنگونی خشونتآمیز رژیم موجود است و این سرنگونی یا از طریق خشونت فیزیکی و رویارویی تن به تن اتفاق میافتد و گاهی هم از طریق کاربرد زبان. در انقلاب اسلامی هم خشونت زبانی و کلامی داشتیم و اتفاقا زیاد هم داشتیم. خود همین «شعار مرگ بر ...» حمل درجهای از خشونت است.
غلامرضا ذکیانی نیز معتقد است وجود خشونت بخشی غیرقابل اجتناب در جریان انقلابها محسوب میشود. او بیان میکند: انقلاب چه بخواهیم و چه نخواهیم درجهای از خشونت را دارد. منتها در انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) و دیگر مسئولان انقلاب جامعه و مردم را به سمت خشونت کلامی و زبانی بردند تا از خشونت فیزیکی، نظامی و حتی سیاسی و اقتصادی جلوگیری شود.
در انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) و دیگر مسئولان انقلاب جامعه و مردم را به سمت خشونت کلامی و زبانی بردند تا از خشونت فیزیکی، نظامی و حتی سیاسی و اقتصادی جلوگیری شود.
کفه سنگین شعارهای انقلابی سلبی نسبت به شعارهای ایجابی
تحلیل جامعهشناسی شعارهای انقلاب اسلامی همچنین نشان میدهد که بیشتر شعارها بعدی سلبی دارد و در طرد و نفی رژیم پهلوی و شخص محمدرضا شاه بیان میشود. یعنی بعد ایجابی که میتواند بیانگر آنچه انقلابیون برای آن برنامه دارند نسبت به بعد سلبی کمرنگتر است. این مسئله نیز میتواند بیانگر حقیقتی درباره جریان انقلاب اسلامی و جامعه ایران در آن دوره باشد.
انقلاب فرآیندی سلبی برای کنار زدن یک نیروی سیاسی-اجتماعی نامطلوب است
قانعیراد در پاسخ به این سوال که آیا از پررنگ بودن وجه سلبی در شعارها نسبت به وجه ایجابی میتوان نتیجه گرفت که جامعه در روند رسیدن به پیروزی انقلابی درباره آنچه نمیخواهد مطمئن بوده، اما نمیدانسته چه چیزی را میخواهد جایگزین کند نیز متذکر میشود: وقتی فضای انقلابی ایجاد میشود هدف اصلی سرنگونی یک رژیم و کنار زدن یکسری از آدمهاست و این تصور در ذهن انقلابیون ایجاد میشود که فردی که در راس نظام سیاسی موجود است مانع سعادت و پیشرفت ملت است و اگر این مانع از سر راه برداشته شود مابقی امور خود به خود خود پیش میرود. یعنی در مرحله اول مشکل را فقط در یک فرد یا یک نظام سیاسی میبینند و حتی گاهی کل پروژه انقلاب به فرآیندی سلبی برای کنار زدن یک نیروی سیاسی-اجتماعی که مطلوب نیست و مردم آن را نمیخواهند تبدیل میشود. این مسئله باعث میشود مشارکتکنندگان در روند انقلابی فکر کنند اگر این فرد و مانع کنار گذاشته شود یا از بین برود اوضاع خوب خواهد شد و نیازی نیست که برنامهای برای بعد از پیروزی داشته باشیم.
او میافزاید: اینگونه ذهنیتها معمولا در شرایط انقلابی ساخته میشود و خیلی هم مبتنی بر واقعیت نیست و این چنین نیست که اگر یک نفر از قدرت برود همه چیز درست میشود، چون اصولا قدرت خصلت شخصی ندارد و در جامعه منتشر است. چیزی هم که مهم است تغییر نهادها و ساختارهای اجتماعی است و نه فقط کنار گذاشتن افراد. این تغییر و تحول هم باید مبتنی بر برنامه باشد و پروژهای ایجابی تدارک دیده شود تا به موفقیت برسد. در شرایط انقلابی خاص اما تنها جنبه سلبی قضیه پررنگ است و در انقلاب اسلامی هم برای خیلیها این ذهنیت وجود داشت که اگر شاه نباشد دیگر ایران بهشت خواهد شد.
به گزارش ایلنا، غلامرضا ذکیانی اما با سنگینبودن ترازو به سمت شعارهای سلبی نسبت به شعارهای ایجابی کاملا موافق نیست و تاکید میکند: چندان با اینکه اکثر شعارهای ما سلبی بوده موافق نیستم چراکه مهمترین شعارهای انقلاب مثل «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» کاملا وجهی ایجابی هم دارد. این شعار مشخصا میگوید که مردم درخواست چه نوع نظام سیاسی را داند و میخواهند کشورشان در زمینه سیاستگذاری و مدیریت مستقل از بیگانگان عمل کند و همینطور میگویند که استبداد را نمیخواهند و به دنبال آزادیهای مدنی و سیاسی هستند. درثانی در بحبوحه انقلاب کسی انتظار بازسازی و برنامه و ایجاب از انقلابیون ندارد و اصل ماجرا این است که جامعه بگوید ما این رژیم سیاسی را نمیخواهیم و برای همین هم بیشتر شعارهای انقلابی ما هم سلبی بوده است.