آفتابنیوز :
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب در گفت وگویی عیدانه با خبرآنلاین به تحلیل فضای سیاسی انتخاباتی کشور پرداخت که مشروح گفتگو اینجا قابل مطالعه است.
وی دربخشی از این گفتگو با بیان اینکه مرتضوی بی اهمیت تر از آن است بخواهم راجع به او حرف بزنم،گفت: خدا ان شاءالله آخر و عاقبتش را به خیر کند.
او ادامه داد: مرتضوی به خودش ظلم کرده. چه اتفاقی برای ما افتاده؟ یک مدت زندان بودم و بیرون آمدم. چه چیزی از دست دادم؟ زندگی همین است. اما آن بیچاره الان چه وضعیتی دارد باید بنشیند و خودش را جمع و جور کند. بحث این است که وقتی شما را در خیابان ببینند و باید خجالت کشید. کسی که انسان باشد حتما این حس برایش پیش می آید. اگر هم نیست که خب، نیست. من راجع به کسی که نباشد، چه چیزی می خواهم بگویم؟ نیست دیگر. ضربه اش را به حکومت زد نه به من. آنها هستند که باید از وضعیت رفتار او متاثر باشند. او در همه جا ضربه زد. در قضیه خانم کاظمی، در پرونده من، در قضیه کهریزک و همینطور الی ماشاءالله.
عبدی ادامه داد: نظام اوایل متوجه نبود که این ضربه ها به کجا دارد می خورد؟ فکر می کردند که به مخالفانشان می خورد. بعدا دیدند که همه اینها به خودشان برگشت و خورد. اصلا وقتی سیستم قضایی را بی اعتبار کنید، بزرگترین ضربه برای یک رژیم است. سیستم اگر دولتش بی اهمیت شود، هیچ اهمیتی ندارد چون دولت عوض می شود.ببینید! سیستم هایی که اعتبارشان را از دست می دهند، به راحتی این اتفاق می افتد ولی ترمیم آن خیلی زمان می برد. ان شاءالله که خیر است.
عبدی در بخش دیگری از اظهاراتش با بیان اینکه نقد به اصلاح طلبان باعث چند دستگی نمی شود، ادامه داد: این بی معنی است که بگوییم نقد باعث چنددستگی می شود! درحالی که نقد را برای این انجام می دهند که اصلاحاتی صورت بگیرد. لزومی هم نیست کسی که نقد می کند حتما حرف و نفدش درست باشد، او نظر و برداشتش را می دهد و دیگران هم جوابش را می دهند. کسانی که نقد را منشا چنددستگی می دانند، فکر نمی کنم که بتوانند موفقیتی پیدا کنند. اگر نقد وجود نداشته باشد، ممکن است یکدستگی به وجود آید ولی این یکدستگی بسیار شکننده است و به زودی به چند دستگی منجر می شود. بنابراین فکر هم نمی کنم که اصلاح طلبان از نقدهای من اینگونه برداشت کنند که چنددستگی ایجاد می شود.
او ادامه داد: مبارزه جویی ربطی به قبل از سال 90 ندارد. شما وقتی که با یک پدیده ای مبارزه می کنید و رودررو می شوید، به عنوان مثال بین دو تا کشور جنگ می شود یا بین دو ورزشکار یک مبارزه رودرو در می گیرد، این شکل سیاست مبتنی بر مبارزه است. شکل دیگر سیاست هم این است که مبارزه نمی کنید، مشارکت می کنید. درواقع خودتان را در برابر او تعریف نمی کنید. نه اینکه تفاوت ندارید، تفاوت دارید اما هویت خودتان را براساس ضدیت با او تعریف نمی کنید بلکه براساس همدلی، کمک، مساعدت و بهبود شرایطش تعریف می کنید.
عبدی در بخشی دیگر از اظهاراتش با بیان اینکه با تغییر خط و مشی آیت الله هاشمی رفسنجانی، رفتار دیگران هم تغییر کرد گفت: طبیعی است که نیروی سیاسی هم با افراد دشمنی ندارد بلکه به خط مشی ها نظر دارند. هرکس عوض شود، متناسب با تغییرش رفتار می کنند. نه برای آقای هاشمی که برای هر کسی دیگر هم این قضیه صادق است. حتی این قضیه می تواند برای همه نیروهای موجود هم صادق باشد. بنابراین این مربوط به حمایت از یک خط مشی است. اما اینکه ایشان را به مثابه کلیدشان می دانستند شاید به دلیل بود که از سیستم فاصله گرفته بودند و او مهمترین نیرویی بود که درون سیستم وجود و حضور داشت. والا الان که آقای هاشمی نیست، یعنی این کلید از بین رفته؟ فکر نمی کنم. واقعیت اجتماعی که اصلاح طلبان دارند، سر جای خودش هست و آن واقعیت را باید بتوانند به شکلی به فعلیت درآورند و استفاده کنند.
او با بیان اینکه این یک خیال محض بود که فقدان آیت الله هاشمی خطری برای اصلاح طلبان است، ادامه داد: اصلا چنین موضوعی به نحوی که گفته میشود وجود نداشته است. آقای هاشمی هم چندان کاری با مسئله اصلاح طلبان نداشت و خط مشی خودشان را پیگیری می کردند. نیروی اجتماعی در بطن جامعه هست و حکومت هم بر همین اساس تصمیم می گیرد و نه براساس وجود فرد الف یا ب. ایشان نتوانست آن شکاف بین اضلاح طلبان و حاکمیت را پر کند و فکر هم نمیکنم هیچوقت دنبال چنین کاری بود. به خاطر اینکه پرشدن آن شکاف، عنصر واسطه یا آن عنصر خیالی واسطه را بلاموضوع می کرد. بنابراین آن شکاف همچنان وجود دارد و طرفین را به اینجا رسانده که این شکاف به ضرر جفت شان است ولی هنوز راه حلی که برای پر کردنش باشد، شاید پیدا نکرده اند.
عبدی با بیان اینکه در بحث آشتی ملی یک نوع اشتباه برداشتی صورت گرفت، ادامه داد: چون این کلمه مربوط به وضعیت جوامع به شدت بحرانی و تنش آمیز است و جایی که رودرروی هم هستند، بیشتر مطرح است که الان در افغانستان، لیبی، سوریه، یمن و حتی عراق این را می بینیم. اما در ایران این کلمه اصلا موضوعیتی ندارد. مطمئنا هدف آقای خاتمی هم از طرح این بحث چنین مسئله ای نبود. برای اینکه اصلا چنین چیزی وجود ندارد. بیشتر یک نوع تفاهم ملی مورد نظرشان بوده ولی این کلمه مشهورتر بوده، بکار برده اند. بنابراین مسئله ای ندارد. ارتباط با رهبری هم از اینجا اهمیت دارد چون کسی که در سیستم کار می کند، طبیعی است که با محور آن سیستم و مهمترین رکنش باید ارتباط خودش را تعریف شده و مشخص کند و همه جای دنیا هم قانون اساسی و رهبران هستند و در ایران هم همینطور. ولی اینکه شیوه اش چگونه باشد، فکر نمی کنم نیازی باشد من در موردش ایده خودم را بگویم یا طرح کنم. وقتی کسانی این ضرورت را دیده اند، خودشان هم می توانند بگردند و از طریق گفتگو، روشهایی را پیدا کنند. طبیعی است که این کار را انجام می دهند و خیلی هم مسئله خاصی نخواهد بود.
عبدی همچنین درباره تحرکات انتخاباتی اصولگرایان گفت: آن ها دو ماه قبل از انتخابات تازه یک لیست 14 نفره می دهند، حتما یکماه قبل از انتخابات می شود 10 نفره و 10 روز قبل می شود 7، 8 نفره. این که وحدت نیست! خودِ همین که گفته اند 10 تا اسم می دهیم و این 10 تا اسم تا به یک اسم برسد، فرآیندی طولانی است. این روش که نامش وحدت نیست. اصلا وحدت این نیست که یک عده ای دور هم جمع شوند و یک چیز مشترکی را بگویند. وحدت فقط در تشکیلات و ساختار نیست. وحدت اساساً در کنش اجتماعی است و بعد ساختار متناسب با آن شکل می گیرد. نه اینکه ساختاری درست شود و همه را از بالا دستور دهد که وحدت پیدا کنند. چنین وحدتی را در اصولگرایان غیرممکن است پیدا کنید. نیست نه اینکه نمی توانند داشته باشند، اما در شرایط کنونی ندارند. وحدت آنها عمدتا سلبی علیه آقای روحانی است. حتی در این مورد هم از یک زاویه مشترک وحدت ندارند و زوایای مخالفت هر کدامشان متفاوت است. بنابراین ایجابی هم نیست و اصلا بی معنی است که بتوانند به یک وحدت نظر برسند. حتی اگر یک نامزد هم معرفی کنند در عمل آن نامزد نمی تواند معرف یک وحدت اجتماعی و سیاسی نیروهای طرفدار آنان باشد. چون او نمی تواند واقعیتهای بسیار متضاد و متناقض اینها را پوشش دهد. همچنان که لیست تهرانشان هم در گذشته نتوانست این کار را بکند. بارها قبلا گفته بودم که آخر این چه لیستی است که انتظار دارند مردم به آن رای دهند و اسمش را وحدت می گذارند؟ از تندروترین آدمها در این لیست هست تا آقای آل اسحاق! این یک چیز بی معنی ای است.
او ادامه داد: صد درصد مطمئن باشید بقایی تائید صلاحیت نمی شود. اصلا اینها که این حرفها را می زنند، درک درستی از ساختار سیاسی ندارند. مثلا چرا به آقای احمدی نژاد گفته شد که نیا! برای اینکه نمی خواستند او را رد صلاحیت کنند و گفتند نیا. خیلی ساده.
عبدی در بخش دیگری از این گفتگو درباره ردصلاحیت هاشمی در سال 92 گفت: آقای هاشمی قبلا باید با رهبری هماهنگ می کرد. پس چرا گفتند ساعت 4 زنگ زده بود؟ آقای هاشمی منطقا دسترسی شان به رهبری زیاد بود و بعد هم می خواهد در این سیستم با رهبری کار کند. هر کسی در این سطح و نه فقط آقای هاشمی برای آمدن باید توافق یا عدم مخالفت رهبری را جلب کند. وقتی شما ساعت 4 زنگ می زنید و می گویید که می خواهید بروید معلوم است که چه معنایی دارد. معنایش این است که مشورتی در کار نیست. پاسخش این است والا امکان نداشت آقای هاشمی رد صلاحیت شود. ولی به نظرم اگر مشورت می کردند به ایشان می گفتند که نیا.
او ادامه داد: اصولگرایان باید بتوانند یک بسیج سیاسی درست کنند. آنها در دفعات قبل نتوانستند این کار را انجام دهند. حالا نمی دانم بتوانند این کار را انجام دهند یا نه که بحث دیگری است.
کسی رو ندارن برای کاندیداتوری