آفتابنیوز : امید بینیاز* - نمایش«وصیتنامه خانم سارا» از سه گوشه نگاه جای دیدن دارد، متن صحنهای (تز) تعامل با متن صحنهای (آنتی تز) و نمود متن صحنهای در رفتار دراماتیک (سنتز)
این نمایش که همین روزها در تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه میرود، از نوشتههای دکتر نغمه ثمینی است. همچنانکه اشاره شد، نمایشنامه متن «صرفاً صحنهای» است. هستی شناختی، جامعه شناختی و... نیست. بدیل بیرونی ندارد. شخصیتها از روی الگویی عمومی و نه بومی، ساخته شدهاند و به زندگی ما نزدیک نیستند. بر همین اساس، مکان و جغرافیای مشخصی ندارند. گوشهای از هر جای دنیا –شاید اروپا- در تجسم اتمسفر نمایش به ذهن میآید، حتی غیر از خانم سارا که آنهم اسمی جهانی است، بقیه آدمهای نمایش اسم روشنی ندارند، مثل مرد ژولیده یا «گوگو» که شخصیت پسر نوشابهفروش بیمشتری در داستان است!
با این تفاسیر آیا موارد یاد شده، نقاط ضعف متن است؟ جواب این پرسش «خیر» است. زیرا «وصیت نامه خانم سارا» بیش از آنکه «متن بومی» باشد، «متن حرفهای» است. تعامل مخاطب با متن هم همیشه در طول تاریخ، سلیقهای بوده است. حتی شاید برای نگارنده این سطور، جذابیت کاراکترهای بومی از قدیم و ندیم تا روزگار ما از کاراکتر متن حرفهای بیشتر باشد! یعنی امثال دایی وانیا، جان گابریل بورکمن، کاپیتان آلوینگ در آثار چخوف و ایبسن از شخصیتهای برنژه (Berenger) دوستِ برنژه، رئیس، دودار، بوتار، دیزی، خانم و آقای بویوف در نمایشنامه کرگدن اوژن یونسکو جذابتر هستند. همانطور که در رمان نویسی جذابیتِ باباگوریو (رمان بابا گوریو از انوره دو بالزاک) راسکول نیکُف (جنایات و مکافات نوشتۀ داستایفسکی) فئودور پاولوویچ کارامازوف (برادرانِ کارامازوفِ داستایفسکی) و... بیشتر از «گرهگوار سامسا» و «ژوزف کاف» در داستانهای کافکا باشد!
البته شخصیتپردازی خانم سارا به لحاظ تم فکری از ابرقهرمانان مقایسه شده (برنژه، گرهگوار سامسا، ژوزف کاف و...) جداست. بیشک کاراکترهای یاد شده در فرایندی از آبزوردیسم ساخته شدهاند و معجونی از تخیل، طنز، گروتسک و... هستند. اما از لحاظ جهانشمول بودن، تعمیم عمومی و رویکرد نمادین میتوانند به خانم سارا یا دیگر کاراکترهای نغمه ثمینی شباهت و خویشاوندی پیدا کنند.
با این حال، خانم سارا از خانه سالمندان بیرون میآید. چون میداند میمیرد. بنابراین در پی نگارش وصیتنامهای است. پسری که در داستان دستفروش کوکا کولاست و یک مشتری هم ندارد، برحسب اتفاق با این وصیتنامه درگیر میشود. کل میراثِ خانم سارا یک گل سینه نقرهای، یک جفت کفش، چتر و ساکی تقریباً خالی است. البته کتاب مقدسی هم دارد که دستِ آخر به همان پسر دستفروش داستان میرسد.
بیشک هیچ کس برای چنین میراث و ماترکی، وصیتنامه نمینویسید. هیچ ورثهای هم منتظر چنین ارثی نیست! اما چون متن بدیل بیرونی ندارد و قائم به ذات خودش(صحنهای) است، هرکدام از این میراث (گل سینه نقرهای، کفش، چتر و...) بسیار کلیدی هستند، اساس و محور کشمکش و کنش دراماتیکی را به وجود میآورند و بر بار طنز نمایش هم تأثیر زیادی میگذارند.
بحث دوم تعامل کارگردانی با متن «صحنهای- حرفهای» است. زری اِماد کارگردان نمایش بر اصول هنری خودش پافشاری تام و تمام دارد. خانم اماد حالا بعد از دو دهه فعالیت جدی به شیوه و اسلوب طراحی و کارگردانی خود دست یافته است. سبک کاری او خطی بین مرز تئاتر آزاد و تئاتر تجربی ایران است. به تعبیری او با یک چشم تماشاگر را میبیند و با چشم دیگرش خلاقیت و ابداع را دنبال میکند.
خلاقیتهای این هنرمند بیشتر فردی، ذهنی و شخصی است. شاید این برگ برنده او در سالیان دور و نزدیک بوده است. در واقع سبک کاری او نه به تمام معنی از تئاتر آزاد و دیدگاهای استاد قدیمیاش «مجید جعفری» متأثراست؛ و نه مثل برخی از هنرمندان تئاتر تجربی از جمله آتیلا پسیانی و دیگران در پی اجرای نمایشی برای مخاطب خاص و صرفاً «تئاتریست» جامعه است.
به بیانی حرفهایتر میتوان دغدغه او را در یک روایت اجتماعی و دراماتیک تعریف کرد. همیشه هم این روایت را خوب بلد است. اما هر بار تأکیدش بر چگونگی بیان این روایت است. روایتی که اکثراً مخاطب را با تعاملی حسی- عاطفی در آثار او درگیر میکند. او همواره با متنهای نمایشی راحت و با دستِ باز عمل میکند. طراح صحنه است؛ منتهی در طراحیاش هیچ کدام از عناصر دیداری و آکسسوار به اندازه خود متن و اجرا برجسته نمیشوند. بنابراین همیشه از وسایل ساده، نیمکت، چهارپایه، صندوق و ... استفاده میکند. با این کار، بیشترین تأکیدش بر اجرا، فضاسازی، حرکت، میزانسنها و حتی طنزی است که نه تنها در صحنه بلکه در همان روز و با خلاقیت گروه صحنهای شکل میگیرد. چون دستمایه این طنز هم موقعیت و حال و هوای خاصِ همان زمان است. شاید در روز بعد و اجرای بعدی، شکل دیگری داشته باشد!
یک مورد دیگر را هم باید به شیوه کارگر دانی این هنرمند اضافه کرد. او عاشق بازیگری است! چون به همان اندازه و حتی بیشتر از هنرش در کارگردانی، بازیگر است. یکی از نقاط قوت آثار او هم بازیهای نمایش است. آدم یادش نمیآید که در کارهای زری اماد، بازیگری را پیدا کرد که بد بازی کرده باشد. ظاهراً از امیر کربلایی و دیگران تا نسلهای جدیدتر از جمله ارسلان قاسمی، بنا را بر درخشش گذاشتهاند.
بازیگری در نمایش وصیت نامه خانم سارا، همان سومین بحثی است که در ابتدای این نوشته و با عنوان نمود متن صحنهای در رفتار دراماتیک و سنتز این نمایش اشاره شد.
قبل از اشاره به بازی بازیگران، باید به یک هارمونی بین نویسنده متن، اجرا و بازیگری اشاره کرد. با تطبیق و تطابق ذهنی نمایشنامه و تک تک بازیها، یک تبریک دوسویه به نویسنده و بازیگران نیاز است. انگار خانم ثمینی، نقشها را برای همین بازیگران (افراد حقیقی) نوشته است. از سوی دیگر، گویی بازیگران با نقشهای نوشته شده عین یک رفتار ذاتی راحت هستند.
هر چهار بازیگر نمایش، خانمها (مرضیه صدرایی و زری اماد) و آقایان (شهرام مسعودی و ارسلان قاسمی) بازیهایی پر انرژی و پخته دارند. شهرام مسعودی در نقش مرد ژولیده با ظرافتی تمام نقش یک آدم آس و پاس نیمکتخواب را ایفا میکند. تسلط کامل او برگویش محاوره به این بازیگر امکان داده که اکثر زوایای پیدا و پنهان نقش را پر کند و بازی زیبا و اثرگذاری داشته باشد.
ارسلان قاسمی در نقش گوگو که شخصیت پسر کوکاکولافروش است، خاطرهای موفق در کارنامه حرفهایاش ثبت میکند. بازی طبیعی راحت و بدون تکلف او همواره با مخاطب ارتباطی عاطفی ایجاد کرده و به بسط و پیشبرد روایت اجرایی هم کمک کرده است. او برای حضور در صحنه تئاتر از تواناییهایش به صورت صد در صدی بهره گرفته است.
بازی مرضیه صدرایی و زری اماد بیشتر پیرو یک سبک هنری است. تأکید و توجه به بار طنز واژگان، ادای متفاوت، واکنشهای غیر منتظره و... محوریت قرار گرفته است.
* نویسنده و منتقد تئاتر و سینما