آفتابنیوز : کاظم سلامت در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، اظهار کرد: خشونت خانگی یا همسرآزاری شایعترین شکل خشونت همراه با بیشترین احتمال تکرار است که معمولا کمترین میزان گزارش به پلیس را به دنبال دارد. متاسفانه این نوع از خشونت بیشترین عوارض اجتماعی، روانی و اجتماعی را به افراد وارد میکند و اکثر دولت مردان تلاش میکنند تا این آسیب اجتماعی را در سطوح مختلف کشف، پیشگیری و درمان کنند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: به لحاظ مفهومی، همسر آزاری هر گونه رفتار خشن وابسته به جنسیت است که زمینه آسیبرسانی جسمی، جنسی و روانی نسبت به یک جنسیت را فراهم میکند. چنین رفتاری میتواند با تهدید، اجبار و سلب اختیار، به صورت آشکار یا پنهان انجام شود؛ در واقع خشونت از نوع همسر آزاری میتواند به اشکال خشونت جسمی (هل دادن، کتک زدن با دست یا وسایلی مثل کمربند، شکستگی، سوختگی) و خشونت جنسی (اجبار برای انجام اعمال خارج از عرف، بیاعتنایی) و خشونت روانی (رعب و وحشت، بهانهگیری و بددهنی، تهدید کردن، محرومیت، محدودیت، سوء ظن) نمود مییابد.
وی افزود: هر وقت صحبت از همسرآزاری میشود بلافاصله تصویری مبنی بر این که زنی توسط شوهرش آزار داده شده در ذهنمان شکل میگیرد. هر چند این یک واقعیت غیرقابل انکار است و زنان بیشتر از مردان توسط همسران خود آزار میبینند اما در همه همسرآزاریها، زنان قربانی نیستند و در مواقعی مردان نیز توسط زنان مورد آزار و اذیت قرار میگیرند؛ در واقع مردآزاری یا شوهرآزاری جنبه دیگری از همسرآزاری است. هر چند که آمار دقیق و شفافی از شوهرآزاری وجود ندارد.
سلامت تصریح کرد: بسیاری از مردان وقتی مورد ظلم واقع میشوند، به دلیل احساس سرشکستگی، ترس، احساس شرم و مورد تمسخر قرار گرفتن، خشونت علیه خود را مخفی میکنند و آن را ابراز نمیکنند. به لحاظ تاریخی میتوان گفت از همان زمان که ارتباطات زناشویی بین زوجها شکل گرفته، بحث شوهرآزاری نیز به اشکال گوناگون رشد کرده است. ولی با پیشرفت جوامع، مدرنیزه شدن ساختار اجتماعی، شعار برابری زنان و مردان و وارد شدن زنان به عرصه کار و تولید، مبحث شوهرآزاری نیز وارد مرحله جدیدی از خود شده و تعدد یافته است.
این روانشناس تصریح کرد: احتمالا این سئوال به ذهن خواننده خطور میکند که چگونه یک خانم با جثه ضعیف خود میتواند شوهرش را مورد آزار و اذیت قرار دهد؟ در پاسخ باید ذکر کرد که تعداد معدودی از شوهر آزاریها شکل و قالب فیزیکی و جسمی دارند و اکثر شوهرآزاریهایی که اتفاق میافتد از نوع خشونتهای روانشناختی است که به شکل تخریب شخصیت، فحاشی، بدبینی و سوء ظن، بزرگنمایی مسائل جزئی، مقایسه نامناسب همسر با سایر مردان و ... اتفاق میافتد. این شوهرآزاری تاثیرات مخربی بر روان و شخصیت مرد میگذارد و معمولا از سوی همسران و خانمهایی که تعادل روانی زیادی ندارند و از اختلالات روانشناختی چون افسردگی، اضطراب، توهم، هذیان، تنهایی، ترس و قدرت طلبی رنج میبرند بروز میکند.
وی خاطرنشان کرد: زنان شوهرآزار اصولا از وضعیت زندگی خود راضی نیستند و به خاطر دخالتهای بیجای دیگران، همچنین عدم شناخت وظایف و مسئولیتهای خود به همسرشان علاقه ندارند. البته در کنار عوامل روانشناختی، علل اجتماعی نظیر عدم تناسب سنی زوجین، فاصله طبقاتی زن و مرد و الگوبرداری از کلیشههای جنسیتی فمنیستی از دیگر دلایل بروز شوهرآزاری در خانوادهها است. در خصوص مورد آخر باید ذکر کرد که در خانوادههایی که مرد شخصیت وابسته و منفعلی دارد و چرخ اقتصادی زندگی به دست زن میچرخد، به اجبار نقش مدیریتی مرد در حاشیه قرار میگیرد و به مرور زمان مشکلاتی از جمله بیحرمتی به مرد، فحاشی و آزار نسبت به او شکل میگیرد.
سلامت افزود: به همان نسبت که بیاحترامی و خشونت علیه زنان امری ناپسند و قبیح است و تمام تلاش مصلحان جامعه بر آگاهیدهی و کاستن از میزان این آسیب اجتماعی است، بروز این رفتار نسبت به مردان نیز در جامعه زشت و زننده است و شکلگیری و رایج شدن آن به مرور زمان اثرات زیانباری بر تربیت کودکان میگذارد، طوری که امکان دارد در خانوادههای شوهرآزار، فرزند پسر از این رفتار پدر الگوبرداری کرده و در بزرگسالی شخصیتی وابسته، حقیر و خشونتپذیر داشته باشد. از سوی دیگر این رفتار مادر در فرزندان دختر نیز نهادینه شده و در بزرگسالی چنین رفتاری را نسبت به همسر خود روا میدارند. بنابراین همه زوجین باید نسبت به رفتار خود با همسرانشان حساسیت بالایی داشته باشند و در خصوص وقوع خشونتهای جسمی و روانشناختی نسبت به شریک زندگی خود در حضور کودکان دقت نظر بیشتری داشته باشند تا بتوانند فرزندانی سالم تحویل جامعه بدهند.