آفتابنیوز : روزنامه اعتماد با احمد توکی مصاحبه ای انجام داده که به مسائل سیاسی اوایل انقلاب تا کنون پرداخته است.
بخشی از سخنان او را می خوانید:
*آقاي ولايتي ميخواست نخست وزير شود، من در بهشهر در مرخصي استعلاجي بودم؛ شب تلويزيون اعلام كرد كه اين مساله ميخواهد فردا در مجلس مطرح شود و نمايندههاي مجلس نظر غيررسمي داشته باشند. يك جيپ استيشن گرفتم، پشت آن رختخواب انداختم، كمردرد داشتم، خوابيدم و شبانه به تهران آمدم.
صبح به مجلس رفتم. عضو هيات رييسه بودم. دكتر ولايتي گفت احمد! تو كه مرخصي بودي!؟ گفتم آمدم تا با تو مخالفت كنم. بيا برويم، بنشينيم تا دلايلم را به تو بگويم. رفتيم در كتابخانه نشستيم و دلايلم را به او گفتم.گفتم: با انجمن حجتيه بودهاي. شرح داد كه نبودم و من قبول كردم. يك دليل ديگر گفتم شما خيلي مطيع آقاي هاشمي هستي به همين خاطر نخستوزير مستقلي از كار درنميآيي.توضيح دادند كه من اينطور نيستم. بعد كه توضيحاتش را داد، من رد كردم و گفتم كه قانع نشدم. بلند شدم و به جلسه غيرعلني رفتم و با او مخالفت كردم. الان پشيمان هم نيستم.
*بعد از آن، حزب آقاي موسوي را معرفي كرد. در مورد ايشان منفعل بوديم و هيچ شناختي از ايشان نداشتيم. يك روز ايشان كابينه خود را معرفي كرد. مهندس طاهري بيرون مجلس به من گفته بود ديشب در شوراي مركزي حزب بحث وزير شدن شما بود و قرار است به عنوان وزير كار معرفيات كنند، نه نگو. من با چند نفر از همطيفها مشورت كردم، گفتند قبول كن. بعد كه رفتم به جايگاه هيات رييسه با آقاي هاشمي كار داشتم، نامه نخست وزير جلوي آقاي هاشمي بود و براي وزارت كار يك نفر ديگر را نوشته بود. نام آقاي ميرمحمدصادقي را. همان وزيري كه قبلا بود. گفت ميخواست پيشنهاد كند وزير كار شوي. قبول ميكني؟ گفتم بله. نامه نخست وزير را به آقاي الويري داد و گفت اين را بفرست كه نخست وزير عوض كند. نامه را برگرداندند. اسم قبلي را لاك زدند و اسم من را نوشتند.
*خط فكري كه آقاي موسوي و دوستانش تعقيب ميكردند، دولتي كردن همه امور اقتصادي بود. ما مخالف بوديم، ميگفتيم خلاف شرع است و نميشود مردم را بيجهت محدود كرد. هرجا ضرورت داشته باشد، دولت دخالت ميكند. هرجا ضرورت نداشته باشد، نبايد دخالت كند. خيلي داستان طولاني است.