آفتابنیوز : سرویس بینالملل- شبکه خبری «الجزیره» در گزارشی اشاره میکند که تفاوتهای جدی میان بحران موشکی کوبا در دهههای گذشته و وضعیت فعلی شبه جزیره کره وجود دارد و مقایسه این دو مورد با یکدیگر از دقت نظر علمی برخوردار نیست.
به گزارش آفتابنیوز، این شبکه خبری مینویسد: «بحران کوبا در حد دریایی باقی ماند اما در کره شمالی بحران در سطح عمومی قرار گرفته است. علیرغم این موضوع وسوسهای برای مقایسه میان وضعیت کنونی شبه جزیره کره و بحران موشکی کوبا وجود دارد که البته قابل فهم است. شباهتهایی میان آن دو وجود دارد؛ به عنوان مثال هر دوطرف به این نتیجه رسیدهاند که قدرت ضعیفتر نظامی جهتدهی استراتژیک را به سوی توازن سوق میدهد و در سال ۱۹۶۲ میلادی شوروی سعی داشت تا موشکهای خود را در کوبا در محدودهای که ایالات متحده را پوشش بدهد قرار دهد تا بتوان موشکهای بالستیک قارهپیما را از بین ببرد. امروز کره شمالی در حال اجرای آزمایشهای موشکی و پرتاب آنهاست و موشکهای مجهز به کلاهک اتمی دارد تا با حملات هستهای احتمالی امریکا مقابله کند. تفاوتهایی بحرانی اما وضعیت کرهشمالی را غیر قابل تحملتر از وضعیت کوبا در دهههای گذشته میکند».
این شبکه خبری در بیان تفاوتهای دو بحران مینویسد: نخست آنکه این اولین بحران سیاست خارجی دولت ترامپ است. در زمان بحران موشکی کوبا کندی با شکست عملیات خلیج خوکها مواجه شد و یک جلسه لرزان با نیکیتا خروشچف رهبر شوروی در وین و در جایی که دیوار برلین بود انجام داد.
جان اف کندی رییسجمهوری باتجربه بود که افراد و نهادها میتوانستند به او اعتماد کنند. او کمیته اجرایی شورای امنیت ملی را برای مدیریت بحران تشکیل داد. دولت ترامپ اما چنین انسجامی را ندارد. او سیاستهای متضادی تاکنون داشته است. پیشتر گفت گزینه تغییر رژیم را مدنظر قرار میدهد اما بعدا مشخص نشد که چه برنامهای دارد.
یکی دیگر از تفاوتهای عمده دیگر آن است که در بحران کرهشمالی اظهارات ضد و نقیضی از سوی مقامهای دولتی مطرح میشود و ترامپ نظراتش را از طریق توئیتکردن مطرح میکند و به طور مستقیم کیم جونگ اون را هدف قرار میدهد.
در قضیه بحران موشکی کوبا از همان ابتدا مشخص بود که کندی نه میتواند و نه خواهد گذاشت که موشکهای روسی در کوبا باقی بمانند. آشکار بود که با استفاده از حملات هوایی نیز میتوان موشکها را نابود کرد. اما واقعیت این بود که چنین اقدامی مورد استقبال خروشچف قرار میگرفت و باعث تحکیم بیشتر کاسترو میشد.
پس از آن به نظر میرسید که برداشتهشدن موشکهای میانبرد امریکا مستقر در ترکیه برای ارتش روسیه و دیگر تندروها در کرملین کافی بود. در این زمینه مذاکرات دشواری صورت گرفت و در نهایت یک بسته پیشنهادی ارائه شد. در زمینه کره اما چنین بستهای وجود ندارد. البته در مورد کره گفته میشود که هر دو طرف خواستار پیمان صلح برای پایان دادن به جنگ کره و عادیسازی روابط دیپلماتیک هستند و کرهشمالی نیز تاکید میکند که امریکا نباید به دنبال تغییر رژیم باشد اما بعد از آن چه میشد؟ کره جنوبی و امریکا مانورهای نظامی مشترک را متوقف نمیکنند؛ دستکم تا زمانی که تنش به طور چشمگیری کاهش یافته باشد. کیم نیز بعید به نظر میرسد توسعه تسلیحات خود را بدون تعهد امریکا به عدم تلاش برای تغییر رژیماش کنار بگذارد همین طور تا زمانی که نیروهای امریکایی در شبه جزیره کره باقی مانده باشند. در نتیجه یک فیل واقعی در اتاق وجود دارد. کیم میگوید که هرگز دست از تسلیحات هستهای خود نخواهد کشید و در واقع این قانون اساسی کره شمالی است. ترامپ و سه سلف او اما اصرار داشتند این کار باید انجام شود. سوال اصلی این است که آیا ترکیبی از تحریم و فشار چین و امریکا سبب میشود تا کیم آزمایشات خود را متوقف کرده و مذاکرات را شروع کند؟ اگر پاسخ منفی باشد این بنبست باقی خواهد ماند و خطر جنگ کاهش نخواهد یافت. در عین حال ضروری است که ترامپ مناصب خالی را زودتر پر کند و ساختار تیم امنیت ملی خود را تشکیل دهد.