آفتابنیوز : خواستگار سمج پس از
بی آبرویی خانواده دختر جوان در فضای مجازی برای گرفتن جواب مثبت از دختر
جوان اقدام به گروگانگیری برادر دختر مورد علاقه اش کرد که قبل از رسیدن به
خواسته اش دستگیر شد.
سالها قبل پسرجوانی به نام امیر دلباخته دختری به نام نسیم شد و
تصمیم گرفت برای رسیدن به دختر موردعلاقهاش از او خواستگاری کند. پسرجوان
وقتی به خواستگاری نسیم رفت، با مخالفت خانوادهاش مواجه شد، اما امیر
دستبردار نبود و قصد داشت به هر راهی شده، به دختر موردعلاقهاش برسد. او
هر روز برای نسیم ایجاد مزاحمت میکرد تا جایی که از خانواده آنها کینه به
دل گرفت و هربار نقشهای برای انتقامگیری طراحی میکرد. خواستگار کینهای
در نخستین نقشهاش اقدام به ساختن چند پیج اینستاگرامی به نام برادر نسیم
کرد. پس از مدتی پسرجوان وقتی دید پیجهای زیادی در اینستاگرام به نام او ثبت و با انتشار عکسهای شخصی او و خواهرش باعث بیآبرویی آنها شده، به اداره پلیس فتا رفت و از عامل انتشار این تصاویر شکایت کرد.
ماموران پلیس فتای تهران با اقدامات فنی و کارشناسی خیلی زود موفق به
شناسایی سازنده این پیجهای دروغین شدند. افشین که فکر میکرد خواستگار
سابق خواهرش دست از مزاحمتهایش برداشته، وقتی در جریان دستگیری متهم
پروندهاش قرار گرفت، به اداره پلیس فتا
رفت و امیر را در برابر خود دید.
افشین در این مرحله حاضر به رضایت نبود و همین کافی بود تا خواستگار کینهای به زندان برود
اما خانواده امیر با میانجیگیری و وساطت موفق شدند رضایت افشین را بگیرند.
امیر هم در برابر همه تعهد داد که دیگر کاری به این خانواده نداشته باشد.
عشق امیر به نسیم، باعث شد تا همه قولها و تعهدهایی را که داده، پس از آزادی فراموش کند و دوباره شروع به تهدید این خانواده کند.
افشین که از رفتارهای پسرجوان خسته شده بود، با همفکری دامادشان تصمیم گرفت
که با امیر قرار ملاقات بگذارد و در این جلسه به تهدیدها و اختلافاتشان
پایان دهند.
آدمربایی خواستگار کینهای
عقربهها ساعت ٢٣:٣٠ دقیقه ١٢شهریورماه امسال را نشان میداد که مرد جوانی
در تماس با پلیس ١١٠ و درحالی که صدایش میلرزید، از یک آدمربایی مسلحانه
خبر داد.
مرد جوان به ماموران گفت: «مرد جوانی با در دستداشتن اسلحه سوار بر خودروی
برادرزنم شده و درحالی که اسلحه را روی شقیقهاش قرار داده، دستور حرکت به
وی را صادر کرده است. من که پشت فرمان خودروی خودم هستم، در تعقیب آنها در
خیابان ایثارگران شمالی منطقه
ولنجک هستم.»
همین کافی بود تا تیمی از ماموران کلانتری ١٦٣ ولنجک به سرعت و قبل از
رخدادن هر اتفاقی در محل حاضر شوند و مرد مسلح که سوار بر خودروی پرشیا
بود، وقتی پلیس را پیشروی خود دید، اسلحه را از روی سر افشین برداشت و
تصمیم به فرار با پای پیاده گرفت. همین کافی بود تا تعقیب و گریز پلیسی آغاز شود.
مرد مسلح که همان امیر نام دارد، در زمان فرار بارها اسلحه را به روی
ماموران میگیرد تا شاید پلیس دست از تعقیبش بردارد اما بیفایده بود تا
اینکه ماموران اقدام به شلیک چند تیرهوایی کردند. امیر که دیگر راهی جز
تسلیمشدن نداشت، از سوی ماموران دستگیر شد و در بازرسی از او یک اسلحه کلت
با ٩ فشنگ جنگی آماده شلیک و چاقو به دست آمد.
افشین پس از دستگیری امیر به ماموران گفت: «این مرد ادعا میکند که از
١٠سال قبل عاشق خواهرم است، یعنی زمانی که خواهرم ١٤سال داشته و این
درحالی است که خواهرم سالهاست برای ادامه تحصیل به اروپا رفته و هیچیک از
اعضای خانوادهمان او را تابهحال ندیدند و فکر میکنم امیر توهمی است.»
وی افزود: «چندی قبل امیر به خاطر ساختن ١٨پیج اینستاگرامی به نام من، شروع
به انتشار عکسهای خصوصی و خانوادگیمان کرد که دستگیر و پس از دادن تعهد
آزاد شد ولی دوباره شروع به ساختن پیجهای جدید و بیآبروکردن من و خواهرم
کرد. تصمیم گرفتم برای پایاندادن به این اتفاقات با او صحبت کنم که با هم
قرار ملاقاتی را
تنظیم کردیم.»
افشین ادامه داد: «از دامادمان خواستم که همراه من به محل قرار بیاید و در
صورتی که امیر خواست خطایی بکند، پلیس را باخبر کند که وی نیز پذیرفت و
همراه من به محل قرار ملاقات که در نزدیکی خانهمان است، آمد و سوار بر
خودروی خودش ما را زیرنظر داشت. امیر وقتی سوار بر خودرو شد، اسلحه را از
زیر لباسش بیرون کشید و به سمت من گرفت و سپس تهدید کرد که او را پیش
خواهرم ببرم و در ادامه یک چاقو نشانم داد و با صدای بلند دستور حرکت داد.»
پسرجوان گفت: ترسیده بودم که در همان لحظه دامادمان به موبایلم زنگ زد و به
صورت رمزی با او صحبت کردم که او نیز با شنیدن حرفهای من پلیس را باخبر
کرد.»
متهم پس از دستگیری و تحقیقات ابتدایی به دستور قاضی شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران برای تجسسهای فنی در اختیار ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
عشق نافرجام
امیر ٣٠ساله که یکبار به خاطر مزاحمتهای اینستاگرامی به زندان رفته است،
ادعا میکند که به خاطر رضایتگرفتن برادر دختر موردعلاقهام دست به این
کار زدم و از ترس آنها اسلحه همراهم بود.
سابقه داری؟
بله، یکبار به خاطر همان شکایت برادر دختر موردعلاقهام از سوی پلیس فتا دستگیر شدم.
چرا دستگیر شدی؟
به خاطر آدمربایی دستگیر شدم.
چرا آدمربایی کردی؟
فکر میکردم با این کار خواهر افشین حاضر به ازدواج با من میشود.
شنیدم تهدید به مرگ گرفتی؟
نه، من اسلحه و چاقو همراهم بود، چون از افشین میترسیدم و فکر میکردم قصد دارد بلایی سرم بیاورد.
با دختر موردعلاقهات دوست بودی؟
نه.
پس چطور عاشق شدی؟
سالها قبل او را میشناختم و یکبار به او زنگ زدم و پیامک فرستادم اما
جوابی به من نداد ولی عشق به او مرا کور کرده بود وقتی فهمیدم او قصد
ازدواج با من را ندارد، تصمیم به انتقامگیری گرفتم وتصمیم داشتم آبروی
آنها را ببرم.
شنیدم دختر موردعلاقهات در خارج از کشور است؟
من قصد ازدواج داشتم اما هربار که یک قدم به سمتش برداشتم، دستگیر شدم و حالا پشیمانم.