به گزارش خبرنگار جنایی رکنا؛ عصر چهارم دی ماه سال 90 ، زن جوانی به نام نسیم هراسان به کلانتری شهریار رفت و از ناپدید شدن برادر 30ساله اش به نام حبیب خبر داد.
این زن گفت: دیروز صبح زنی به نام فریبا با تلفن همراه برادرم تماس گرفت و پس از آن حبیب از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. همه جا را دنبال برادرم گشتم اما خبری از او به دست نیاوردم. تلفن همراه برادرم هم خاموش است و می ترسم بلایی سرش آمده باشد.
به دنبال اظهارات این زن تلاش برای افشای راز ناپدید شدن مرد جوان آغاز شد. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بررسی پرینت مکالمات تلفنی حبیب پرداخت و نشانی از فریبا یافت. به این ترتیب فریبا 28ساله که همراه همسرش دریک باغ درشهریار سکونت داشتند بازداشت شدند .فریبا در همان بازجویی مقدماتی راز جنایت را برملا کرد و گفت: مدتی پیش به خانه دوستم نسیم رفتم تا از او پول قرض کنم.اما دوستم در خانه نبود و برادرش حبیب مرا به خانه دعوت کرد.وقتی وارد خانه دوستم شدم برادرش مرا آزار داد و از جنایت سیاه فیلمبرداری کرد. از آن روز به بعد حبیب تهدیدم می کرد اگر به شوهرم حرفی بزنم فیلم را درشهریار پخش میکند و آبرویم را می برد. تا اینکه بعد از مدتی ماجرا را با شوهرم فاروق در میان گذاشتم. فاروق مجبورم کرد با حبیب تماس بگیرم و او را به خانه مان دعوت کنم.
این زن ادامه داد: وقتی حبیب به خانه مان آمد او را به باغ بردم .همان موقع شوهرم با چوب به سرش زد و مرا از باغ بیرون فرستاد . شب که برگشتم گفت حبیب را خفه و جنازه اش را در باغ دفن کرده است.
به دنبال اظهارات این زن ماموران به باغ رفتند اما با گودالی روبه رو شدند که جنازه ای در آن نبود.
سپس فاروق 32 ساله تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: چند روز پس از کشتن و دفن جنازه حبیب در باغ ،از ترسم جنازه را بیرون آوردم و آن را به بیابان های احمدآباد شهریار بردم و آنجا رها کردم. به دنبال اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد بقایای جنازه مثله شده قربانی کشف شد.
به این ترتیب فاروق و فریبا در شعبه 113دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در آن جلسه فاروق به دفاع پرداخت و گفت: حبیب دست به جنایت کثیفی زده بود که باید کشته می شد. من با اعتقاد به مهدورالدم بودن او را کشتم. فریبا نیز منکر معاونت در قتل شد.
در آن جلسه هیات قضایی فاروق را از قصاص تبرئه و مطابق ماده 303 قانون جدید مجازات اسلامی وی را به پرداخت دیه و 10 سال زندان محکوم کرد. فریبا نیز به 2سال زندان محکوم شد.
این رای با اعتراض اولیای دم در شعبه 24دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرارگرفت و تایید نشد. به این ترتیب پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه هم عرض فرستاده شد.
در دومین جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه دوم داگاه کیفری یک استان تهران تشکیل شد فریبا پشت تریبون دفاع ایستاد و در حالی که اشک می ریخت حرف های قبلی اش را تکرار کرد. وی گفت: من به اجبار همسرم حبیب را به باغ کشیدم و همسرم او را کشت.
فاروق نیز گفت: قبول دارم از همسرم خواستم تا با حبیب قرار بگذارد ، اما من قصد کشتن او را نداشتم. فقط می خواستم مدارکی به دست بیاورم که به پلیس ارائه دهم اما وقتی زنم فهمید که حبیب فیلم های سیاه را همراه خودش نیاورده است او را خفه کرد و من درحمل جنازه به او کمک کردم.
وی ادامه داد: در افغانستان کسی که دست به تجاوز بزند باید کشته شود و کسی هم او را قصاص نمی کند. من و همسرم فکر می کردیم اگر حبیب را بکشیم از قصاص در امان می مانیم.
با پایان تناقض گویی های این متهم هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدارک موجود در پرونده فاروق را از قصاص معاف و فریبا را به 5 سال زندان محکوم کرد. همچنین با تکمیل تحقیقات روشن شد پسر دایی فاروق در مثله کردن جنازه و دفن آن شرکت داشته است. به این ترتیب متهم ردیف سوم نیز بازداشت و به زندان محکوم شد.
حکم زندان متهمان ردیف دوم و سوم در دیوان عالی کشور تایید شد اما قضات دیوان عالی کشور حکم معافیت فاروق از قصاص را نپذیرفتند و خواستار رسیدگی دوباره به این پرونده شدند.
به این ترتیب پرونده بار دیگر به دادگاه کیفری یک استان فرستاده شد.
در سومین جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی بوئینی و با حضور یک مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. وی گفت: چون اولیای دم پیگیر پرونده نشدند و ردی از آنها به دست نیامده رییس قوه قضاییه به بررسی پرونده پرداخته و به متهم فرصت داده است تا با پرداخت دیه مصالحه کند.
در این بین فریبا که حالا به خاطر سقوط از روی تخت زندان دچار شکستگی مهره کمر شده و با ویلچر به دادگاه منتقل شده بود با شنیدن اظهارات نماینده دادستان به گریه افتاد و گفت: ما حاضریم دیه مقتول را بپردازیم تا همسرم از قصاص رهایی یابد.
سپس فاروق به دفاع پرداخت. وی گفت: حبیب به زنم تجاوز کرده بود. به همین خاطر باید کشته می شد.من در این جلسه می خواهم حقیقت را بگویم.
وی ادامه داد: من به تنهایی حبیب را کشتم و جنازه اش را در باغ دفن کردم. اما وقتی پلیس همسرم را دستگیر کرد از ترسم جنازه را از زیر خاک بیرون کشیدم و با همدستی پسر دایی ام آن را مثله کردم.سپس تکه های جنازه را در حاشیه شهریار رها کردم .من حاضرم به زودی دیه را بپردازم و در این باره هیچ مشکلی ندارم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: حالا از اولیای دم که هرگز با آنها روبه رو نشده ام، از خداوند و قضات دادگاه تقاضا دارم مرا ببخشند.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
بعد از سى وچند سال أيا قرار نيست اينا برگردن مملكت خودشون ؟