آفتابنیوز : «براساس ماده 669 قانون مجازات اسلامی، از فصل بیست و دوم هرگاه کسی، دیگری را تهدید به افشاگری نسبت به خود یا بستگان او نماید، اعم از اینکه به این واسطه تقاضای وجه یا مال یا تقاضای انجام امر یا ترک فعلی را نموده یا ننموده باشد، به مجازات شلاق تا 74 ضربه یا زندان از دو ماه تا دو سال محکوم خواهد شد.»
به گزارش آفتابنیوز، این، قطعا میتوانست جملهای باشد که احتمالا بازپرس احتمالی در یک اتاق احتمالی ساختمانی که دیروز اسفندیار رحیم مشایی از در آن به داخل رفت میتوانست به زبان بیاورد و او را عازم اوین کند. اسفندیار رحیم مشایی عضو ارشد تیم احمدینژاد در ادامه تحرک پرجسارت این تیم در ماه گذشته دیروز درحالی برای بار دوم به دیدار بازپرس شعبه چهارم دادسرای فرهنگ و رسانه رفت که قبل از آن با انتشار عمومی یک نوار ویدیویی تهدید کرده بود چنانچه او را بازداشت کنند، مدارکی به صورت فیلم منتشر خواهد شد.
حتی اگر مشایی پشت تلفن و خصوصی چنین تهدیدی را به عمل آورده بود، بازپرس پرونده میتوانست و وظیفه داشت او را بازداشت کند و به جرم تهدید بازپرس به زندان بیندازد. چنین نشد!
بازپرس هنگامی که آقای مشایی نوار خود را منتشر و قوه قضائیه را تهدید کرد، میتوانست حکم دستگیری او را فورا صادر و او را در خانه اش بازداشت کند، زیرا تهدید او قاعدتا باید تهدید مستقیم امنیت ملی محسوب شود. چنین نشد!
براساس محتوای فیلمی که منتشر شده، مشایی داستانی طولانی از بازپرسی قبلی خود برای حاضرین که گویا احمدی نژاد هم بین آنهاست تعریف میکند و سپس با اشاره به اینکه تا سال 92 خط قرمز احمدینژاد بوده است، میگوید: «آقا دکتر احمدینژاد گفته است ایشان خط قرمز است، حال با پرونده آقای بقایی مشخص شد که داستان چیست. من هم نواری ضبط کردهام و در اینجا هم به شما بگویم هم به مردم عزیز که اگر یک وقت کار من مانند آقای بقایی شد، این نوار منتشر شود. در ابتدای دستگیری بقایی در سال 94، 59 روز وکیل هم نتوانست به آقای بقایی بگوید سلام چه خبر؟! من در آن نوار پشت صحنه کار را توضیح دادهام که در سال 90 میخواستند ما را دستگیر کنند، آقای بقایی مقدمه بود. در این نوار برخی از پشت صحنهها را که مهم است، توضیح دادم. در آن شرایط مهم است که اگر چنین اتفاقی یک روز بیفتد و من هم مانند ایشان بروم و هیچکس از من خبری نداشته باشد، مردم بدانند اگر از زندان چیزی به نام من، یادداشت من، تصویر و صدای من، بیرون بیاید هیچ اعتباری ندارد. البته این نوار متعلق به آن زمان مشخص است.»
تهدید مشایی نسبت به اینکه چنانچه مانند بقایی دستگیر شود، فیلمی منتشر خواهد شد. این تلقی را پدید میآورد که گروه احمدینژاد در ادامه افزایش تنش خود با دستگاه قضایی و نظام یک گام دیگر در تقویت شایعاتی که در گذشته وجود داشته است، برمی دارد. در گذشته شایع شده بود هنگام تصدی ریاستجمهوری احمدی نژاد و زمانی که وزیر اطلاعات استعفا داده بود و سرپرستی وزارت اطلاعات در اختیار رئیسجمهوری بود، بخشی از مدارک این وزارتخانه در برخی از استانهای مهم به محل نامعلومی انتقال داده شده است. گروه احمدینژاد همواره طوری رفتار کرده است که تداوم حضورش در عرصه سیاست و حتی حضور خود احمدینژاد در پست رسمی عضویت مجمع تشخیص مصحلت به علت آن است که نظام از حذف این گروه هراس دارد. تهدید مشایی درباره پر کردن فیلم نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
ارزیابیها چه میگوید؟
براساس آنچه در گذشته از سوی ناظران در ارزیابی رفتار این تیم در عرصه سیاسی ابراز شده بود، گروه احمدینژاد برای دست و پا کردن جایگاهی در روند سیاسی و بهدستآوردن پایگاهی اجتماعی و گریز از فراموششدگی گهگاه تحرکاتی انجام میداد و غالبا مورد بیاعتنایی ناظران بود، اما در حال حاضر این تلقی در حال تغییر است. به زعم ناظران، گروه در حال حاضر به دلایلی خواستار افزایش سطح تنش خود با سیستم است. این دلایل میتواند ناشی از افزایش توجه و یا احساس خطر از جزم شدن عزم نظام در برخورد یا جرائم متعدد این گروه است. به اعتقاد این ناظران، کامیابیهای اخیر نظام در عرصه سیاست خارجی فضای آرام کشور و ثباتی که در حال حاضر در عرصه سیاسی وجود دارد، توجه جامعه از گروه یادشده را به سمت فضایی آرام جلب کرده و واکنش طبیعی آن میتواند افزایش تحرکاتی باشد که با سخنرانیهای متعدد احمدینژاد، نمایش بستنشینی در شاهعبدالعظیم و تهدید اخیر شکل میگیرد.
انتقاد از دوگانگی برخورد و ترجیح مصلحت بر عدالت
با افزایش تحرکات یادشده و نرمشی که در برخورد با گروه مذکور مشاهده میشود، قضاوتهایی در سطح جامعه شکل گرفته است. برخی رفتار دستگاههای مسئول با این مسئلهآفرینی را رفتن به استقبال تحرکی آشوبگرانه میدانند. به اعتقاد این گروه، حرکت بستنشینی اساسا با هدف مسئلهآفرینی در بخشهای شلوغ جنوب تهران طراحی شده بود و در یک مورد درگیری بین طرفداران احمدینژاد گروهی که به نظر میرسید برای مقابله با آنها به حرم وارد شده بودند، احتمالا هدف بالا کشیدن شعله درگیری را پی میگرفت.
برخی انتقادها نیز به دوگانه بودن برخورد با رفتار آشوبطلبانه گروه احمدینژاد و رفتار نرم و بخردانه سران جنبش اصلاحطلبانه میپرداخت.
حمیدرضا جلاییپور، جامعهشناس و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران، هم در یادداشتی درباره رفتارهای احمدینژاد نوشت: «در شرایطی که مردم و دولت در ایران مشغول مهار پیامدهای جانکاه زلزلهزدگان کرمانشاه هستند، بقایی، مشایی و احمدینژاد یک «شوی سیاسی- مذهبی» راه انداخته و در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستهاند و سخنان رادیکال علیه مسئولین دو قوه ايراد میکنند. اگر بخواهیم با زبان تندروها در دولت موازی این اقدامات آنها را ارزیابی کنیم، میتوانیم بگوییم اقدامات و سخنان جنجالی این سه نفر در این بستنشینی غیرقانونی و «براندازانه» است. اما علت موثری که به «احمدینژادیسم» رونق داد حمایتهای بیدریغ دولت پنهان از او بود (اين حمايتها از ۱۳۸۲ که احمدینژاد شهردار شد شروع شد و تا ۱۳۹۰، یعنی دو سال قبل از پایان دوره دوم ریاستجمهوری او ادامه داشت.) اينک دولت موازی وضع را به جایی رسانده که احمدینژادیون جسورانه و وقیحانه میتوانند سران قوای کشور را به سخره بگيرند. در 10 سال گذشته هرچه قلمرو دولت موازی در امور سياست داخلی و خارجی و اقتصادی قلمروی رسمی جمهوری اسلامی را محدود كرده: هزينههای زيادی برای كشور داشته كه يكي از آنها ظهور و بروز احمدینژادیون (با شيشكيهاي بلند) در جامعه سياسی ايران است! با شنیدن سخنان سخیف احمدینژاد در هنگام بستنشینیاش و در پایان این نوشته به مخاطبان محترم پیشنهاد میکنم بیاییم به احترام سیاستمداران اصلاحطلبی که نجیبانه تحمل مشقت کردند، ولی ضد قانون عمل نکردند و پاسدار «اصلاحطلبی مسئولانه» بودند کلاه خود را به احترام برداریم.»
منبع: روزنامه جامعه فردا
پس چرا در سال 88 آقای بگم بگم محکوم نشد؟!!
بععععععععععععععععععععله دیگه ................................... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خیالشون راحته !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!