با نگاهی بدبینانه میتوان ردی از شکست انقلابهای بهار عربی ۲۰۱۰-۱۱ علیه استبداد را دید. به جای سونامی دموکراتیکی که بسیاری پیشبینی کردند، یک رشته جنگ به وقوع پیوست. لیبی به هرج و مرج محکوم شد و جنگ در یمن یک بحران انسانی واقعی است. در بسیاری از نقاط، حاکمان قدیمی همچنان پا بر جا هستند. بنابراین چشمانداز ویرانی آن به حدی است که تقریبا هیچکس به هیچ وجه به بهار عربی اشاره نمیکند.
مصر که هفت سال پیش توجه جهان را در پی تظاهرات خیابانی و ارتش که منجر به سرنگونی دولت حسنی مبارک شد جلب کرده بود، شاید بهترین نمونه از جاه طلبی کوچکشده باشد. پس از چند سال آشوب، مصر اکنون پایدارتر به نظر میرسد، اقتصاد و گردشگری آن شروع به رشد کرده است. با این حال تروریسم افراطی، به ویژه در شبه جزیره سینا و علیه مسیحیان هنوز یک مشکل است و آزادیها محدود شدهاند. از سوی دیگر هنوز حس برانگیختگی در خیابانها وجود دارد؛ جایی که تظاهراتها به شدت محدود میشوند و جای تردیدی نیست که عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهوری مصر میتواند مجددا در چند ماه آینده در سمتش ابقا شود.
در درون اسرائیل هم چشمانداز بیشتری برای تغییر به چشم میخورد چرا که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل با تحقیقات فساد روبروست و با خطر عزل و یا انتخابات زودهنگام روبروست. گرچه نتانیاهو بسیار محتاط است اما به نظر میرسد به شرایط ویرانگر کنونی با فلسطینیان عادت کرده باشد. ممکن است سیاستمداری با جناحهای تندتر و یا میانهرو چپمیانه روی کار آید که همین امر احتمالا فرصتهای جدیدی ایجاد میکند.
در ادامه به نکات احتمالی ۲۰۱۸ نگاهی میاندازیم:
جناح سوریه تماما آرام میماند؟
بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه از زمان آغاز جنگ در حدود هفت سال پیش همچنان درگیر است و بر خلاف پیشبینی اولیه در قدرت مانده است. در شرایطی که به نظر میرسد جنگ سوریه به پایان خود نزدیک شده باشد، گمان میرود اسد پیروز میدان باشد. عملیاتهای مهم نظامی کاهش یافته و اسد بخشهای کلیدی را به دست گرفته و این جنگ علیه گروه داعش تقریبا با پس گرفتن شهرهای تحت کنترل آنها به پایان رسیده است. با این حال اگر اسد اکنون هم برای گرفتن مابقی مناطق تحت کنترل شورشیان اقدام کند، خونهایی ریخته خواهد شد؛ از جمله در نزدیکی پایتخت و یا در استان ادلب در شمال سوریه اما آتشبسهای محلی با میانجیگری روسیه، ایران و ترکیه به صورت چشمگیری از کشتارهای سوریه که آن را در صدر اخبار نگه داشته بود، کاسته است.
سرنوشت اسد هم همچنان یک مساله مبهم است که تمام تلاشهای دیپلماتیک برای حصول صلح را پایمال کرده است. او با پشتیبانی روسیه و ایران به نظر پیروز شده است: بسیاری از مخالفان ناامید او به سمت القاعده و داعش که از نظر آمریکا و غرب گروههای افراطی هستند، رفتند و وارد درگیریها شده و خطر جنگ با روسیه را به جان خریدند اما پایان این بازی همچنان نامعلوم است.
ققنوسی در دجله
پایان جنگ علیه گروه داعش در عراق پس از چهار سال خونریزی اعلام شده است. سوءرفتارهای نظامی این گروه شامل بردهداری علیه زنان، قتلعام مردم، کشتارهای بیرحمانه و تروریسم جمعی منجر به یک واکنش خشمگینانه شد که بخشهای عظیمی از عراق را در ویرانههای سوخته باقی گذاشته است. مبارزه ائتلاف تحت امر آمریکا در فلوجه، رمادی، حویجه، تلعفر و نهایتا موصل فرسایشی میشود. اینکه عراق بتواند بازسازی شود یک سوال مهم برای ۲۰۱۸ است و تنها پس از آن بغداد میتواند حاکمیت خود را پس بگیرد و بر کل این کشور حکومت کند.
دولت عراق اعلام کرده است به ۱۰۰ میلیارد دلار برای کل این کشور نیاز دارد اما رهبران عراق در موصل میگویند که این میزان فقط برای موصل کفایت میکند. بودجه مشخص نیست و ایالات متحده آمریکا که ائتلاف آن از اکتبر ۲۰۱۶ تا ژوئیه ۲۰۱۷ حدود ۲۷ هزار و ۷۰۰ مهمات در اطراف موصل رها کرد، به نظر میرسد که نمیخواهد مسوولیت آن را بپذیرد.
در حالی که ۲.۷ میلیون عراقی به سرزمینهایی که از دست داعش آزاد شدند بازگشتند، بیش از سه میلیون تن دیگر از جمله حدود ۶۰۰ هزار تن از موصل نمیتوانند چنین کاری کنند. هزاران غیرنظامی کشته شدند. به گفته مقامهای محلی، بیش از ۷۰ درصد رمادی ویران یا تخریب شده است.
یکی دیگر از اصلیترین مسائلی که نه تنها برای عراق بلکه برای سوریه، لبنان و سایر بخشهای این منطقه دردسر ایجاد میکند، اختلافات فرقهای است. مناطق ویران شده عمدتا سنینشین هستند، در حالی که دولت بغداد تحت سلطه شیعههاست. چنانچه تلاشها برای بازسازی ناکام بماند، مناطق سنینشین مجددا ناآرام خواهد شد.
وعدهها و مخاطرات در عربستان سعودی
پادشاهیهای این منطقه، از مراکش و اردن تا حوزه خلیج فارس، کمترین تاثیر را از بهار عربی گرفتند. شاید مقاومترین آنها عربستان بود؛ یک متحد آمریکا و قدرت مهم نفتی که تفسیرهای وهابی سختگیرانه آن از اسلام از نظر منتقدان عامل اشاعه تفکر جهادیسم در سراسر جهان است.
حال محمد بن سلمان، ولیعهد ۳۲ ساله عربستان تغییراتی را به صورت نمادین ایجاد کرده است و انتظار میرود در ۲۰۱۸ رسما جای پدرش ملک سلمان را بگیرد. او به داشتن دیدگاهی میانهرو از دین شناخته میشود و اخیرا هم با انجام اقداماتی برای پایان دادن به ممنوعیتهای کهنه علیه زنان از جمله ممنوعیت رانندگی و ممنوعیت ورود به سینما در کانون توجه قرار گرفت.
ولیعهد عربستان همچنین در پشت پرده بازداشت دهها شاهزاده با اتهامات فساد است. گرچه تعداد اندکی از اتهامات فساد متعجب شدند اما منتقدان بابت غصب قدرت ابراز نگرانی کردند. بسیاری از بازداشتیها همچنان در هتل لوکسی در ریاض زندانی هستند.
عربستان همچنین با همکاری کشورهای خلیج فارس یک حمله سیاسی و اقتصادی علیه کشور کوچک اما ترسناک قطر به راه انداخت و آن را به حمایت از تروریسم و نزدیکی بیش از حد به ایران متهم کرد. یک سری از درخواستها از جمله تعطیلی شبکه تلویزیونی دولتی الجزیره فورا رد شد و به نظر میرسد این بازی شطرنج به بنبست رسیده باشد.
جنگ سوریه تا حدودی یک جنگ نیابتی میان این دو قدرت منطقهای است و تهران از اسد و ریاض از بسیاری از شورشیان حمایت میکند. ظاهرا همین امر به استعفای نیمهکاره سعد الحریری، نخستوزیر لبنان با تحریک عربستان منجر شد. او به آسانگیری علیه حزبالله تحت حمایت ایران متهم شد که در سوریه میجنگد. در یمن جایی که سعودیها از دولت آن با حملات هوایی علیه حوثیها حمایت میکنند، هزاران غیرنظامی کشته شدند، حوثیها هنوز کنترل بخشهای زیادی از این کشور را در دست دارند و قحطی و وبا به رکوردی بیسابقه رسیده است.
عربستان و سایر قدرتهای سنی انزجار بیحدی علیه ایران دارند و برخی ناظران معتقدند که این نفرت از مخالفت آنها با صهیونیسم فراتر میرود. در قدس، مقامها درباره ظهور یک محور سنی-اسرائیلی علیه ایران گمانهزنی میکنند.
یک توافق نیمه نهایی؟
ترامپ که شاید از ناکامیهای شدید سلفای اخیر خود برای ترغیب اسرائیلیان و فلسطینیها برای رسیدن به توافق پایانی انگیزه گرفته است، مکررا از "توافق نهایی" سخن میگوید. اما سخت است که تصور کنیم یک رهبر اسرائیلی میانهروتر با شرایط فلسطینیان که شامل تقسیم قدس میشود، کنار بیاید. حتی اگر آنها با این تقسیمبندی موافقت کنند، اسرائیل و یک فلسطین آتی احتمالا به مرزی نیاز دارند که بتواند صلح را برقرار نگه دارد. و فلسطینیان خواستار به رسمیت شناخته شدن حق بازگشت میلیونها آواره هستند که اندکی از اسرائیلیها به آن میاندیشند. دو دهه مذاکرات شکستخورده منجر به تشکیل باتلاقی شده است.
با توجه به این پس زمینه بسیاری از فلسطینیان درباره رها کردن استراتژی دو کشوری و درخواست برای الحاق و حقوق برابر به جان آن صحبت میکنند. این امر اسرائیل را به یک "کشور" دو ملیتی تبدیل میکند که به صورت مساوی تقسیم شده است؛ امری انتظار میرود دولت تلآویو با آن مخالفت کند، حتی اگر به آپارتاید متهم شود. با توجه به اینکه اسرائیل ۶۰۰ هزار یهودی را در کرانه باختری و شرق قدس مستقر کرده است، خلاص شدن از آن دشوار خواهد بود.
برخی انتظار دارند تیم ترامپ در عوض برای ایجاد یک توافق نسبی تلاش کند: یک کشور فلسطینی تنها روی بخشهای مشخصی از اراضی آنها و موکول شدن بحثها درباره قدس و آوارگان به زمانی دیگر. ممکن است واشنگتن به امید عربستان و شاید قاهره باشد تا فلسطینیان را قانع کند اما این امر در گذشته، حتی زمانی که پیشنهادات جذابتری روی میز مذاکره بود، هرگز محقق نشد.»
منبع: ایسنا