بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
چرا آنقدر سخت جواب تلفن همراهتان را میدهید؟
مشکل این است که همه شماره من را دارند. میخواستم شمارهام را عوض کنم، اما دیدم مشکل پیش میآید.
مردم تماس میگیرند؟
بله، زنگ میزنند، پول میخواهند، کار میخواهند، تخفیف میخواهند، طبقه اضافه میخواهند یا مشکلی دارند که از عهده من برنمیآید. برای همین تلفن همراهم یا روی پیغامگیر است یا روی دفتر دایورت میشود.
از شما پول میخواهند؟ چه پولی؟
قسم میدهند به خدا و پیغمبر و ائمه و خون شهید چمران که فلان مشکل را دارم و به فلان مقدار پول احتیاج دارم، شماره حساب هم میدهند. آخر ما که برای این همه درخواست پولی نداریم.
شما مرد پولداری هستید؟
پولدار یعنی چه؟
به معنی عامش، یعنی ماشین و خانه و حساب بانکی خوب.
من تاکنون ماشین نداشتم و تازه یک پژو خریده ام، چون اصرار داشتم حتما تولید ملی باشد. محل سکونتم هم یک آپارتمان بیسند با زمین وقفی است که هرچه میخواهیم بفروشیم کسی از ما نمیخرد. حساب بانکیام هم طوری نیست که وقتی وارد بانک میشوم به خاطر سرمایهام با من سلام علیک کنند. سطح زندگی من در حد کارمندی و معلمی است.
میدانید مردم این چیزها را خیلی سخت باور میکنند؟
بله، متاسفانه، اما حرف و حدیث زیاد است مثل اینکه من اصلا خواهر ندارم، ولی تا به حال چند شهردار منطقه و معاون به صرف آنکه جوان بودهاند شایعه شده خواهرزاده من هستند با این که بارها آن را تکذیب کردهام که اصلا من خواهرزاده ندارم. آنها که من را میشناسند واقعیت را میدانند. آنها هم که نمیشناسند، مهم نیست چه فکری میکنند.
چمران اصولا نباید پولدار باشد، چون شهید چمران بعد از شهادتش هیچ چیز نداشت بجز یک تفنگ کلاشینکف خونین که آن را نگه داشتهایم و یک دست لباس بسیجی که بچهها تکه تکهاش کردند و برای تبرک بردند و فقط جیبهایش را به من دادند. یک دست هم کت و شلوار از دکتر چمران ماند که همسرش به یکی از مستخدمان نخستوزیری بخشید و البته چند هزارجلد کتاب و 35 هزارتومان در بانک ملی شعبه پاستور. این پول از بابت حقوق نمایندگی مجلساش بود که به علت حضور درجنگ دست نخورده ماند. این پول هنوز در حساب است. یک روز رفتم آن را بگیرم ولی گفتم حیف است، بگذار این به عنوان سندی بماند؛ هم برای تلنگر به خودم، هم به نمایندگان مجلس و هم به همه کارگزاران دولت. پس با چنین برادری نمیتوانم آدم پولداری باشم، البته از آنچه خدا به من داده و برایم خواسته است همیشه شاکر بوده و هستم.
یعنی شما پاسوز شهید چمران شدهاید؟
نخیر در رودربایستی شهید چمران نماندهام و از قبل همین طور بودم. من از خانهمان در سرپولک تهران تا دانشگاه را بارها پیاده میآمدم، چون حتی دو ریال کرایه هم برایم مهم بود. بعد از فارغالتحصیلی و پس از آن که مهندس مشاور شدم و میتوانستم مثل دوستانم میلیونر و میلیاردر شوم، ولی هیچگاه در این راه قرار نگرفتم و یک ساختمان هم برای خودم نساختم با این که ساختمان زیاد ساختهام.
گفتید در آپارتمانی بیسند زندگی میکنید. این املاک معمولا فرسودهاند و سازههای سستی دارند. شما موقع زلزله اخیر تهران درخانه بودید؟ زلزله را احساس کردید؟
خانه ما بتونی است و انشاءالله که محکم ساختهاند، ولی زلزله قبلی که در تهران آمد باعث شد بین بلوکها شکاف ایجاد شود. من بارها گفتهام این وضع خطرناک است ولی توجهی نکردهاند. زمان زلزله چهارشنبهشب درخانه بودم و داشتم چیزهایی میخواندم و مینوشتم و در واقع سرم گرم بود و متوجه زلزله نشدم. ولی درخبرها دیدم زلزله آمده و مردم درخیابانها جمع شدهاند، بنابراین با ستاد مدیریت بحران تماس گرفتم، چون زمانی عضو این ستاد در تهران بودم که گفتند خوشبختانه اتفاقی نیفتاده است.
فکر میکنید اگر زلزلهای قویتر ازآنچه رخ داد در تهران روی دهد پایتخت چه سرنوشتی پیدا میکند و این که ستاد مدیریت بحران چقدر آماده است؟
به نظرم ما هنوز هم به خودمان نیامدهایم و شاید در لحظه زلزله به یاد خدا و مرگ و کردههایمان باشیم، ولی فردای زلزله همه چیز را از یاد میبریم. معتقدم اگر قدرت زلزله بیشتر از این بود یک فاجعه بزرگ تاریخی رخ میداد، نه فاجعه قرن، بلکه فاجعه تاریخ.
ساختمانهایی که در تهران ساخته شده از نظر ایستایی آنچنان مقاومتی در برابر زلزلههای شدید ندارد. بافتهای فرسوده هم که اصلا مقاومت ندارند. من زمانی میگفتم اگر یک تریلی پشت این خانهها محکم گاز بدهد، خراب میشوند و اصلا نیازی به زلزله نیست. بنابراین شرایط آنقدر وخیم میشود که دیگر ستاد مدیریت بحران کارهای نیست و معلوم نیست خودش اصلا وجود داشته باشد یا این که اعضا بتوانند خود را به ستاد برسانند.
شما ترافیک آن شب را در تهران دیدید که مردم بدون این که فکر کنند فقط درخیابانها میگشتند، چون بشدت شوکه شده بودند. اگر خدای نکرده آن تخریبها که در بم اتفاق افتاد در شهری مثل تهران با این آپارتمانهای بلند و ترافیک و طول و عرض زیاد تکرار شود اصلا کاری نمیتوان انجام داد و ستاد بحرانی نخواهد بود که کاری انجام دهد. زمانی ما طرح دوام را پیشنهاد دادیم و دنبال کردیم که مطابق آن هرمحله باید صاحب ستادهای مدیریت بحران میشد و مجهز بود تا هنگام وقوع بحران، مردم خودشان به هم محلهایها امدادرسانی کنند. همین شد که از سال82 ساخت سولههای مدیریت بحران در تهران آغازشد که همگی ضد زلزلهاند وجایی مناسب برای اسکان مردم درمواقع اضطراری هستند. ما اعلام کردیم همیشه باید یک تیم پزشکی و امداد و نجات در این سولهها حاضر باشند.
که نیستند البته. بسیاری از سولههای مدیریت بحران خودشان خالی وبحران زدهاند!
بله، ما همیشه با موارد اینچنینی مواجه بوده ونسبت به آن هشدار
دادهایم. حتی تعدادی از سولههای مدیریت بحران را به زمین ورزش بانوان
تبدیل کردهاند که البته مشکلی نیست، ولی این که در ِ آنها را بسته نگه
دارند ایراد دارد. من خودم با یکی از همکاران شورا به سولهای روبهروی
فرهنگسرای بهمن رفته بودم و دو ساعت و اندی طول کشید کلید بیاورند و در را
باز کنند. این کاملا خلاف بود و باعث شد ما در شورای شهر مصوباتی برای
احیای سولهها و کارآمد شدنشان داشته باشیم.
ما یکی دو سوله را
تجهیز کردیم؛ ازجمله سوله پارک لاله که واقعا مجهز بود. البته اینها
اطلاعات شش ماه قبل من است و الان نمیدانم وضع چگونه است. ولی میدانم در
شورای شهر پنجم هم چند دفعهای بر تجهیز سولههای مدیریت بحران تاکید و
اعلام شده چندتا از سولهها هنوز تخلیه نشدهاند و آماده استفاده در مواقع
بحرانی نیستند. البته این اقدامات بسیار حداقلی است و فقط خدا نکند اتفاقی
بیفتد. به اعتقاد من کار اساسی این است که در هر محله حتی در هر آپارتمان
بلند، ستادی برای مدیریت بحران تشکیل شود و مردم در آن سالی چند بار تمرین
بحران کنند.
شما وضعیت تهران بعد از وقوع بحران را خیلی خوب تصویر کردید. آقای چمران! شما سالها رئیس شورای شهر تهران بودید. چرا در آن سالها جلوی اقدامات شهردار و همکارانش را نگرفتید؟
کدام اقدامات؟
تراکمفروشی و بلند مرتبهسازی در کوچه و خیابانهای باریک و این همه ساخت و ساز و خفه شدن شهر.
از سال 82 و چندی قبل از آن تراکمفروشی در دهه 70 ممنوع شد و بلندمرتبهسازی هم بر اساس قانونی بود که در شورای عالی معماری و شهرسازی تصویب شده بود که من بشدت با این بلندمرتبهسازی و دستورالعمل آن مخالف بودم. البته بالاخره پیشنهاد توقف آن در کمیسیون ماده 5 داده شد و قانونی جدید به تصویب رسید. در این سالها، یعنی بعد از تصویب طرح جامع و طرح تفصیلی، ساختمانها متناسب با عرض معبر ساخته میشود و در کوچههای کمتر از ششمتر عرض (به استثنای مناطق میراث فرهنگی) ساختمانسازی ممنوع اعلام شده و اگر انجام شده تخلف بوده است و باید با آن برخورد کرد.
مطمئن باشید تخلفها زیاد است.
کی ساخته شدهاند؟
در 12 سال اخیر. حتی در کوچه دومتری هم چنین ساخت و سازهایی دیدهام.
ما اصلا کوچه دو متری نداریم .
باور کنید داریم .
نه، منظورم این است که در طرح تفصیلی و جامع شهر تهران نداریم مگر در
نقاطی که میراث فرهنگی است. طبق طرحهای جامع و تفصیلی، هرکسی میخواهد
ساختمان بسازد باید عقبنشینی کند و اگر زمینش کوچک است حتما باید تجمیع
کند، چون درغیر این صورت اجازه ساخت ندارد. من از سال 82 که به شورای شهر
آمدم ابتدا ساخت چهار طبقه و سپس ساخت پنج طبقه در تهران ممنوع شد، البته
به استثنای بلندمرتبهها، چون خودش قانونی جداگانه داشت و در شورایعالی
شهرسازی تصویب شده بود؛ شورایی که مصوبهاش مثل مصوبه هیات دولت است و
لازمالاجراست.
با این حال، در شورا جلوی ساخت ساختمانهای هرمی را
گرفتیم و این نوع ساخت و ساز را ممنوع کردیم. الان هم حدود سه سال است
اصلا اجازه بلند مرتبه سازی داده نمیشود و قانونش منسوخ شده است.
پس در زمان ما تراکم فروشی ممنوع بوده و اگر کسی تخلف کرده بدون توجه به جایگاهش جلویش ایستادیم. ما حتی به خاطر یک طبقه اضافه هم شهرداران را به دادگاه تخلفات معرفی کردیم. در شورای شهرچهارم سیستم آنلاینی درست کردیم که پروانههای ساخت وساز را بلافاصله بعد از صدور رصد میکردیم و جلوی تخلفات را میگرفتیم . اما هیچ کدام از این کارها را رسانهای نکردیم و داد نزدیم تا همه بفهمند. به اعتقاد ما طرح تفصیلی، منشور شهر است و نباید اجازه شکستن قانون را به احدی بدهیم. در نگهداشتن حرمت این طرح نیز هیچ وقت با هیچ کس رودربایستی نداشتیم. با این حال اگر شما یک نمونه پیدا کردید که ما یا بنده حقیر در شکل گیری تخلف در شهرسازی نقش داشتهایم، بگویید.
منبع: روزنامه جام جم